الناز مظاهری

قرار است بترسیم. این واضح ترین نکته «اقلیما» است. محمد مهدی عسگرپور آگاهانه قصد ندارد فیلمی‌در حوزه معنا گرا بسازد و دوباره ما را به دنیای اثر قبلی خود «قدمگاه» ببرد که در آن باور‌های مذهبی و معنوی بیشترین کارکرد را داشتند. قصد کارگردان از خلق اقلیما آزمودن خودش و حتی مخاطبان است در ژانری که کمتر در سینمای ما با اقبال مواجه می‌شود.، جریان این فیلم حول دختری به نام سارا (پانته‌آبهرام) می‌چرخد که سابقه بیماری روانی دارد و زندگی آرام او در خانه بزرگ و شیک خود بعد از ناراحتی قلبی همسرش عماد (حسین یاری) گرفتار اتفاقاتی عجیب و غریب می‌شود که اطرافیانش را به این شک می‌اندازد که احتمالا بیماری قدیمی‌دوباره سراغ او آمده است.

همسر او، عماد مردی مهربان است و وفادار، البته این وفاداری را خود سارا به تماشاچی القا می‌کند.

در چنین آثاری عموما تعلیق یک عنصر تعیین کننده است و عسگر پور هم مدام بیننده را در این تعلیق نگه می‌دارد. محل زندگی این کاراکتر نیز به گونه‌ای است که امکان زایش حوادث و انتقال ترس به تماشاچی می‌دهد. شک به بیمار بودن سارا هم ما را دو دل می‌کند از باور اتفاقاتی که از دیده سارا می‌گذرد. همه این نکات با پرداختی خوب در «اقلیما» به چشم می‌خورد. فارغ از اینکه نوآوری و خلاقیتی در میان باشد.

و اما ترس، ظاهرا تماشاگران ما هنوز باید از پرده‌ای که باد می‌خورد، تلویزیونی که خاموش و روشن می‌شود و تاریکی خانه بترسند، عسگرپور در خلق این ترس با همین امکانات موفق است، ولی واقعیت امر این است که در حال حاضر که امکان دسترسی به فیلم‌های روز دنیا سهل و حتی تسریع شده است، همانطور که جلب و جذب تماشاگر سخت شده، ترساندن او هم بسیار دشوار تر از گذشته است. معلوم نیست چه زمانی قرار است امکانات و تجهیزات در سینمای ما به استانداردهای روز دنیا برسد.

«اقلیما» اثر تامل برانگیزی نیست. شاید در کنار هم قرار گرفتن چند عنصر برجسته فیلم را دیدنی کرده است. از آن جمله بازی خوب و هرچند کوتاه «شاهرخ فروتنیان» در نقش وکیل سارا و طراحی صحنه قابل تامل اقلیماست که در جای‌جای این اثر به چشم می‌خورد.

نگاه خلاق کارگردان در ابتدا و انتهای فیلم هم جالب است؛ پس از تیتراژ، عماد حین رانندگی با فشار عصبی و ناراحتی قلبی مواجه و صحنه به تصادفی ختم می‌شود که تماشاگر فکر می‌کند خودرو آلبالویی رنگ عماد است که واژگون شده است. بستری بودن عماد در بیمارستان بر اثر عارضه قلبی در صحنه بعد تفکر پیشین را قوت می‌بخشد. اما در پایان فیلم تیتراژ تکرار می‌شود و عماد از صحنه واژگون شدن خودرو ابتدای فیلم می‌گذرد تا فیلم پایانی دگرگون یابد و بر خواست آگاهانه فیلمساز تاکید کند.

این فیلم که قرار بود از دو هفته پیش جایگزین «رفیق‌بد» شود اما با فروش بالای ۳۰۰میلیون تومان فیلم (عباس احمدی‌مطلق) اکران آن به روزهای پایانی هفته قبل موکول شد، هم اکنون در سیزده سینمای تهران بر روی پرده رفته است.