محاسبه اکونومیست از تولید ناخالص داخلی چین:
بالهای اژدها چیده شد
شاید آمریکاییها از آمار و ارقام جدیدی که در مورد تولید ناخالص داخلی چین منتشر شده است، خوشحال شوند. این آمار و ارقام نشان داده است که تولید ناخالص داخلی چین ۴۰درصد کمتر از آنچه پیش از این تصور میشد، هست.
مترجم: شادی آذری
شاید آمریکاییها از آمار و ارقام جدیدی که در مورد تولید ناخالص داخلی چین منتشر شده است، خوشحال شوند. این آمار و ارقام نشان داده است که تولید ناخالص داخلی چین ۴۰درصد کمتر از آنچه پیش از این تصور میشد، هست. آیا دولت پکن این گونه اعداد و ارقام را منتشر کرده بود؟ و آیا تحلیلگران راه دیگری را در پیش گرفتهاند؟ به سختی میتوان گفت. تولید ناخالص داخلی چین به یوآن بدون تغییر مانده است. آنچه روی داده این است که بانک جهانی محاسبات خود را که برای مقایسه اندازه اقتصادها انجام میداد، تغییر داده است.
تبدیل تولید ناخالص داخلی یک کشور فقیر به دلار براساس نرخ ارز بازار میتواند منجر به کاهش اندازه واقعی اقتصاد آن کشور شود؛ چون دلار در اقتصادی نوظهور چون چین بسیار گرانتر از آمریکا خریداری میشود. بنابراین صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی ترجیح دادند تولید ناخالص داخلی کشورها را با استفاده از شاخص برابری قدرت خرید (PPP) به دلار تبدیل کنند.
بدین ترتیب تفاوت قیمتها در کشورهای مختلف نیز مدنظر قرار خواهد گرفت. برآوردهای پیشین از شاخص برابری قدرت خرید چین تا حدود زیادی براساس حدس و گمان انجام میشد.
اکنون بانک جهانی محاسبات جدیدی را براساس نظرسنجی قیمتهای بیش از ۱۰۰۰ قلم کالا و خدمات در ۱۴۶ کشور جهان پایهریزی کرده است و برای اولین بار چین در این محاسبات جای گرفته است.
براین اساس، تولید ناخالص داخلی چین در سال ۲۰۰۵ معادل ۳/۵ تریلیون دلار بود.
در حالی که با استفاده از نرخ مبادله ارز در بازار این رقم ۲/۲تریلیون دلار و با استفاده از شاخص برابری قدرت خرید ۹/۸تریلیون دلار بود.
همه این ارقام خیلی کمتر از رقم ۴/۱۲تریلیون دلار آمریکا در آن سال بودند.
اما این بدان معنا نیست که معجزه اقتصادی چین تنها یک آمارسازی صرف بوده است. واقعیت این است که بررسیهای مجدد حاکی از آن است که نرخ رشد اقتصادی چین هیچ تغییری نمیکند و این نرخ رشد طی بیش از ۳۰ سال گذشته سریعترین رشد در تاریخ در مقایسه با هر کشور بزرگ دیگری بوده است.
این کشور حتی پس از بررسیهای مجدد همچنان بزرگترین تولیدکننده و مصرفکننده فولاد، دومین مصرفکننده بزرگ انرژی و حتی بزرگترین اقتصاد بزرگ جهان است.
در سال ۲۰۰۸ میتوان به یقین گفت که چین به عنوان بزرگترین صادرکننده جهان گوی سبقت را از آلمان خواهد ربود و با فرض این که نرخ رشد اخیر این کشور ثابت بماند، ظرف ده سال آینده چین خواهد توانست از آمریکا پیشی گیرد و به لحاظ برابری قدرت خرید به بزرگترین اقتصاد جهان تبدیل شود.
خود چین همیشه ارقام مربوط به برابری قدرت خرید را کمتر نشان میداد؛ به این امید که تصویر یک کشور فقیر را از خود به نمایش گذارد تا وقتی در مورد نرخ ارز و تراز تجاری صحبت به میان میآید، راه فرار خوبی در بحث برای خود باقی گذارد.
سیاستگذاران چین از ارقام جدیدی که در مورد اندازه اقتصاد کشورشان منتشر میشود، ناراحت نیستند.
در عوض هندیها عاشق این هستند که نشان دهند تولید ناخالص داخلی کشورشان در سال ۲۰۰۶ از تولید ناخالص داخلی ژاپن پیشی گرفته است و آنها به سومین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شدهاند.
متاسفانه این موضوع دیگر واقعیت ندارد. چون براساس آمار و ارقام به دست آمده از بررسیهای مجدد تولید ناخالص داخلی هند نیز تا حدود ۴۰درصد کاهش یافته است.
تولید ناخالص داخلی برزیل نیز کمی کاهش یافته است و سهم اقتصادهای نوظهور در تولیدات جهان (شامل اقتصادهای به تازگی در حال صنعتی شدن آسیا) در سال ۲۰۰۵ به ۴۶درصد کاهش یافته است؛ در حالی که براساس ارقام پیشین این رقم ۵۰درصد بوده است. گویا سلطه اقتصادی این کشورها صرفا به وقت دیگری موکول شده است.
ارسال نظر