لطفا خرجتراشی نکنید!
ضیافت پایان تحصیل
اگر در خانه فرزندی دارید که دوران تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد را طی میکند یا این که خودتان دانشجوی این دوره هستید حتما یکی از بخشهای ذهنتان به شدت درگیر پایاننامه است.
مریم خباز
اگر در خانه فرزندی دارید که دوران تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد را طی میکند یا این که خودتان دانشجوی این دوره هستید حتما یکی از بخشهای ذهنتان به شدت درگیر پایاننامه است. از همان شروع ترم اول، یک دانشجوی فوق لیسانس با موضوعات مختلف کلنجار میرود تا در نهایت بهترین و قابل دفاعترین موضوع را در قالب پروپزال درآورده و برای دفاع از آن در جلسه هیات ژوری دانشگاه آماده شود.
روز دفاع از آنچه میخواهید در پایان نامه تحصیلیتان انجام دهید، روز سختی است. حداقل ۵-۴ استاد مسلط به موضوع حضور دارند تا بخشی را که چندین ماه رویش وقت گذاشتی به چالش بکشانند.
روز دفاع از پروپزال اگر دانشجو با بنیه نسبتا قوی علمی در جلسه حاضر شده باشد، قادر است سوالات مطرح شده را پاسخ گفته و از این رهگذر مجوز ورود به کار اصلی و تدوین پایان نامه را به دست بیاورد.
برای نوشتن یک پایان نامه قابل دفاع حداقل شش ماه زمان لازم است. ابتدا باید فصل ۲ کار یا ادبیات تحقیق را سروسامانی دهی و پس از به پایان رساندن آن شروع به عملیاتی کردن موضوعت کنی. اگر از روش میدانی استفاده کنی، حتما باید پرسشنامه تهیه کنی و اگر روش کتابخانهای یا تحلیل محتوا را انتخاب کنی، باید لااقل دو سه ماه در کتابخانهها بیتوته کنی.
موضوعات تحلیل محتوایی زودتر به نتیجه میرسند؛ اما وقتی کار را با پرسشنامه پیش میبری هم وقت بیشتری میبرد و هم هزینه بیشتری روی دستت میماند.
اما پایان کار بر روی پرسشنامهها و تهیه جداول و نمودارها و در نهایت تجزیه و تحلیل نتایج، پایان تقریبی کار هم هست به طوری که پس از انجام این کارها میتوانی نفس نسبتا راحتی بکشی. در این مرحله است که با تایید استاد راهنما و مشاور و صلاحدید استاد داور روز دفاع از پایان نامه تعیین میشود.
روز تشویش و دلهره
امروز روز دفاع است. بعدازظهر نوبت تو است؛ اما از ابتدای صبح به دانشگاه رفتهای تا اوضاع را رتق و فتق کنی. اتاق دفاع آماده است، کارهای اداری هم به درستی و سر وقت انجام شده فقط هماهنگ کردن استادان راهنما، مشاور و داور میماند.
همه چیز مرتب است. مختصری هم وسایل پذیرایی با خودت آوردهای. فقط دلهره امانت را بریده. هی بالا و پایین میشوی. دستهایت یخ زده. مدام کلماتی را که باید با آنها آغاز سخن کنی، پیش خودت تکرار میکنی. چقدر بیتابی ...
بالاخره زمان موعود فرا میرسد. همه آمدهاند. هیات ژوری پشت میز و صندلی مخصوص خود نشستهاند و حضار آمدهاند تا نحوه دفاع کردن تو را الگویی برای دفاع از پایان نامه شان قرار دهند.
سخن با تشکر از استادان کلید میخورد و با خوشآمدگویی به دوستان دنبال میشود و آنگاه تو ماشین سخنگویی میشوی که چند ماه زحمتت را در چند دقیقه خلاصه میکنی و بعد سکوت.
حالا نوبت استاد داور است. او لیستی از اشتباهاتت را با خودش آورده و آنها را بر سرت هوار میکند. تو ماندهای و خجالت و البته انتقاد از استادان راهنما و مشاور که چرا آنها ایرادات را گوشزد نکردهاند؟
حرفهای استاد و دفاعیات دانشجو تمام میشود. حالا همه باید از اتاق خارج شوند تا هیات ژوری درباره نمره نهایی گپ و گفتی بزنند.
یک ربع تا بیست دقیقه وقت میبرد.
دوباره همه به اتاق دعوت میشوند؛ اما این بار شکل و شمایل مراسم متفاوت است.
استادان و حضار میایستند. استاد داور سخن آغاز میکند. او متنی در دست دارد که شیوه نگارش کلماتش انسان را یاد مراسم قسم نامه فارغالتحصیلان پزشکی میاندازد.
او میخواند و میخواند تا به نمره نهایی میرسد. ... عدد بدی نیست. برای در رفتن خستگیهای چند ماههات کافی است. همه تبریک میگویند. طنین کلمات آهنگ خوبی دارد، این آهنگ را دوست داری.
آغاز ضیافت
اما یک دفعه همه چیز عوض میشود. فضای احساسی جایش را به طرب میدهد.
همه خوشحالند. همه میخندند. آنهایی که خیل اقوام و دوستانشان به مراسم آمدهاند در این لحظات خیلی کار دارند. جعبههای شیرینی از جایی که نمیدانم کجاست، بیرون میآید.
بیشتر شبیه ولیمه است. خانواده دانشجوی فارغالتحصیل آنقدر خوراکی با خود آوردهاند که نمی دانی از کدامش برداری. حالا نوبت میوه است. چند جعبه بزرگ چوبی از میوههای فصل. اینجا یک ضیافت کامل برپا است. اگر ساعت دفاع متقارن ظهر باشد، بعضی خانوادهها برای ناهار هم تدارک میبینند.
به چشم برهم زدنی میز پر از غذا میشود.
آنها آنقدر از موفقیت فرزند خوشحالند که تنها واکنششان به آن خرج کردن اسکناس است و دانشجو چقدر از این مساله احساس غرور میکند. اما نقطه مقابل این ضیافت هم در جلسات دفاعیه دیده میشود. دانشجوی پرکاری که همه بستگانش در فکر درآوردن لقمه نانی در محل کارشان وقت میگذرانند در جلسه تنها است.
او کار خوبی هم ارائه داده و برای تشکر از توجه حضار تنها جعبهای کوچک از خوردنی با خودش آورده.
از این که ساده است کمی مورمورش میشود؛ اما این هم یک جور است.
خوشحالی او پول خرج کردن نمیخواهد. او فقط میداند که به خاطر رها شدن از ۱۸ سال تحصیل خیلی خوشحال است.
ارسال نظر