پای نقل پیر پردهخوانی ایران
پردههایی که خاک میخورند...
دور نیست روزگاری که سینه دیوارهای شهر ما آذین به پردههای رنگین نقاشی میشد و آوای دلنشین پردهخوان در کوچههای شهر ما طنین میانداخت.
بهزاد خاکی نژاد
دور نیست روزگاری که سینه دیوارهای شهر ما آذین به پردههای رنگین نقاشی میشد و آوای دلنشین پردهخوان در کوچههای شهر ما طنین میانداخت. دور نیست، اما نمایش آئینی-سنتی پردهخوانی آرام آرام از گرودنه دیدگان مردم ما بیرون رفته و جای خود را به هنرهای دیجیتالی داده است. در میان هیاهوی گرفتار و در زمانهای که دیگر کمتر میخی بر دیوارهای سنگی فرو میرود، هستند بزرگانی چون مرشد میرزا علی که همچنان سینه خود را سپر پردهها میکنند.
درویش ابوالحسن میرزاعلی، آخرین بازمانده نسل معین البکامیرزا علی (تعزیه خوان تکیه دولت ناصرالدین شاه) متولد ۱۳۲۵، همچنان سینه به سینه هنر خود را حفظ کرده و این امانت ملی را به دو پسرش سپرده است.
وی از هفت ماهگی با نقش «علی اصغر» همراه تعزیههای گروه پدر شده و تا جوانی نقشهای متفاوتی را تبرئه کرده است. از ۲۰سالگی به پردهخوانی روی آورده و امروز به تنهایی پرچم تاریخ شفاهی و اجرایی پردهخوانی سنتی را بر دوش میکشد.
پای پرده نقاشی مرشد میرزاعلی مینشینیم و او با صدای زیبای آهنگینش از پردهخوانی امروز برایمان سخن میگوید.
چه بر سر نمایش سنتی- آئینی «پردهخوانی» آمد که در چند دهه اخیر رو به فراموشی گذاشته است؟
پیش از انقلاب با وجود مخالفتهایی که با اجرای نمایشهای آئینی میشد، اما در جای جای ایران اجرا داشتیم و با استقبال گسترده مردم مواجه میشدیم.
نمیدانم چه شد که این شیوه نمایشی رو به نابودی گذاشت، اما همین قدر میدانم که گرفتاری اقتصادی و کمبود وقت مردم امروز، در گذشته کمتر بود. از طرفی هنوز زور ماهواره و ویدئو تلویزیون به تماشای نمایشهای سنتی نچربیده بود.
آن دوره دیوارهای کاهگلی و آجری امکان نصب پردهها را مهیا میکرد؛ اما حالا دیگر هیچ میخی بر دیوارهای سنگی و سیمانی فرو نمیرود.
به نظر شما جذابیت هنرهای دیجیتالی و پرسرعت میتواند جایگزین هنرهای نمایشی کم نظیر آئینی- سنتی بشود؟
حالا که شده است و هر روز به نابودی بیش از پیش هنرهای سنتی دامن میزند. گرفتاری مردم باعث شده که آنها تنها به نمایشهای خندهدار گرایش داشته باشند و تعزیه و پردهخوانی و ... و اجرای نمایشهای سنتی فقط به روزهای مناسبتی سال معدود شده است.
چقدر از این فراموشی و بیمهری، به کمتوجهی متولیان هنری کشور بازمیگردد؟
هر مدیری که روی کار آمده، در زبان حامی هنر ملی بوده اما در عمل، هیچ.
این همه پارک در سطح شهر داریم، آیا نمیتوانستیم ماهی یک اجرای نمایشی آئینی- سنتی در یکی از آنها داشته باشیم؟
هیچگاه برنامه بلندمدتی برای پایداری این گونه نمایشها نداشتهاند.
اصل پردهخوانی سالها است که به فراموشی رفته و زمان اجرای پردهها به ۱۵ تا ۳۰دقیقه رسیده است.
تا بخواهیم با تماشاگر ارتباط بگیریم، زمان از دست میرود. برنامه اجراهای جشنوارهای به همین مدت کوتاه بسنده میکنند. اینگونه است که هنرهای کهن ما به مرور از یاد رفته و به دید نسل جدید نمیرسند. جوان ما تصور میکند که همه نمایشهای ایران، همان چیزی است که در تئاتر شهر اجرا میشود!
تا چند روز دیگر من و چند نفر باقیمانده هم از دنیا میرویم و پردهخوانی برای همیشه به تاریخ میپیوندد.
از هنرمندان پیشکسوت پردهخوانی چند نفر ماندهاند؟
بسیاری از پیشکسوتان از دنیا رفته و بقیه به خاطر کهولت سن در بستر بیماریاند.
«کل یوسف»، «محمد بژگونی»، «ذبیحا... بهاری» و ... تنها بازماندگان گوشهنشین پرده خوانی هستند که سالها است از اجرا بازماندهاند.
آنچه امروز از پردهخوانی مانده است، بر روایتهای مذهبی تاکید دارد. آیا همه پردهها موضوع مذهبی دارند یا از اسطورهها و افسانههای ایرانی هم اجرا میشده است؟
پردههای افسانهای بسیاری همچون «بیژن و منیژه»، «رستم و سهراب» و ... هم داشتهایم که بیشتر در قهوهخانهها و به شکل نقالی اجرا میشد.
بیشتر پردههای کوچه و خیابان مذهبی بوده است. موضوع پردهخوانی تفاوت زیادی با موضوعهای تعزیه ندارد.
مرز بین شمایل گردانی و پردهخوانی چگونه مشخص میشود؟
شمایل گردانی قدمت بیشتری داشته و در واقع ریشه پردهخوانی است که دیگر اجرا نمیشود و تفاوت زیادی با پردهخوانی ندارد.
هنوز هم فرصت نمایش تجهیزات و وسایل اجرایی خود را در یک نمایشگاه برای نسل جدید به دست نیاوردهاید؟
چند سال پیش که پدرم فوت کرد آنقدر وسایلش زیاد بود که بسیاری از آنها را دور انداختیم. بارها با مسوولان تئاتری مطرح کردم؛ اما کسی توجهی نکرد.
ممکن است وسایل من هم با چنین سرنوشتی روبهرو شوند. پرده ۴۰ ساله من همین طور گوشه اتاق خاک میخورد.
و ... ؟
در هنر امروز از همه حمایت میشود جز نمایشهای آئینی - سنتی. در ۶۰ سالگی هنوز هم باید بلندگوی ۱۰ کیلویی خود را بر شانه بیندازم و در کوچهها پر سه بزنم تا پردهخوانی همچنان نفس بکشد.
یکی از نسخههای قدیمی تعزیه توسط فرانسویها با بهایی اندک از پدرم خریداری و از کشور خارج شد. میراث سرزمین ما به همین سادگی نادیده گرفته میشود.
ارسال نظر