دلخوری کوندرا از ایرانیان
شیما رستمی
اولین کتابی که از میلان کوندرا خواندم، بار هستی (سبکی تحمل‌ناپذیر هستی) بود. کتاب خیلی اتفاقی به دستم رسید اما کافی بود تا تشویقم کند که به سراغ آثار دیگر این نویسنده بروم.

جالب اینجا است که بعد از خواندن دو سه اثر دیگرش فکر می‌کردم این نویسنده یک زن است؛ چرا که باور نمی‌کردم چنین کالبدشکافی دقیقی از روحیات یک زن، متعلق به یک نویسنده مرد باشد. اولین بار که عکس میلان کوندرا را در مجله کارنامه دیدم شگفت‌زده شدم. اما شناخت ایرانی‌ها از کوندرا به سال‌ها پیش باز می‌گردد.
مرحوم احمد میرعلایی با ترجمه «کلاه کلمنتیس» این نویسنده را به ایرانیان شناساند و از آن زمان به بعد آثار زیادی از کوندرا در طول زمان کوتاهی ترجمه و چاپ شد و تا امروز مرتبا تجدید چاپ می‌شوند.
هر چند که کوندرا در جایی گفته بود که از زبان فارسی دلگیر است، چرا که ایرانی‌ها آثارش را سلاخی کرده و به چاپ رسانده‌اند. کوندرا همیشه نسبت به ترجمه یا پردازش آثارش حساسیت خاصی داشته است. هنگامی که در سال 1988 فیلم فیلیپ کوفمان را که بر اساس رمان بار هستی ساخته شده بود دید، اعلام کرد که دیگر به هیچ کارگردانی اجازه نمی‌دهد براساس کتاب‌هایش فیلم بسازد.
کوندرا همواره به جدایی نویسنده از اثرش معتقد بوده و می‌گوید: رمان‌نویس خانه و زندگی‌اش را ویران می‌کند تا با سنگ‌های آن خانه رمان خود را بسازد. دقیقا به همین دلیل است که کوندرا از نگارش زندگی‌نامه گریزان است و بعد از ۱۹۷۵ که به فرانسه رفت، با اینکه خیلی از فشارها نیز از دوشش برداشته شد، اما باز هم گاه به گاه اخباری از وی منتشر می‌شد.
اخیرا طرح نو کتابی از کارلوس فونتس با عنوان «از چشم فونتس» چاپ کرده است. در یکی از فصول کتاب خولیوکورتاسار، کارلوس فونتس و گابریل‌گارسیا مارکز به اتفاق به پراگ برای دیدن کوندرا می‌روند و حدود یک سوم کتاب به شرح این ملاقات و گفت‌وگوهای جذابش می‌پردازد.


این کتاب منبع جالبی برای دوستداران کوندرا است.
کوندرا همواره به هنر علاقه داشته است. پدرش موسیقیدان و خودش نیز نوازنده جاز بوده به شعر بسیار علاقه دارد.
اما از 1958 موسیقی را کنار گذاشت و نوشتن داستان کوتاه را آغاز کرد. تجربه سال‌ها حضور در دانشکده‌های هنری به عنوان استاد دانشکده فیلم آکادمی هنرهای نمایشی دانشگاه پراگ و ... فضای نوشته‌های کوندرا را بسیار متفاوت کرده است و این تجربیات نویسنده در شرح جزئیات مطلبی که قصد گفتنش را دارد، بسیار کارساز است.
دیگر نکته مهم در مورد کوندرا توان فوق‌العاده ذهنی او و همچنان موفق بودنش در عرصه نگارش است. فراموش نکنیم که او «هویت» را در سن ۶۹ سالگی و «جهالت» را در ۷۱سالگی نوشته است.