یادداشت
عقبماندگی اقتصادی و نقش تکنولوژی در پیشبرد آن
بخش نخست
برای توسعه اقتصادی، بنای پایهای مستحکم برای علوم و تکنولوژی از اهمیت به سزایی برخوردار است. برای برپاداشتن چنین پایهای لازم است زیربناهای ضروری بوجود آمده، منابع انسانی توسعهیافته و سیاستهای مناسبی در زمینه توسعه علوم و فنون اتخاذ شود.
محمد حسن باقریان
بخش نخست
برای توسعه اقتصادی، بنای پایهای مستحکم برای علوم و تکنولوژی از اهمیت به سزایی برخوردار است. برای برپاداشتن چنین پایهای لازم است زیربناهای ضروری بوجود آمده، منابع انسانی توسعهیافته و سیاستهای مناسبی در زمینه توسعه علوم و فنون اتخاذ شود. در این مقوله برآنیم تا اولا علت عقبافتادگی جهان سوم را به دست آوریم و ثانیا سهم تکنولوژی در رشد اقتصادی را بیان کنیم. این مقاله برگرفته از کتاب توسعه اقتصادی و برنامهریزی استاد محترم دکتر شهنام طاهری است.
علل عقبماندگی
امروزه عدم پیشرفت اقتصادی را نمیتوان به توزیع نابرابر منابع طبیعی نسبت داد؛ چرا که حدود یک سوم منابع آهن و مس جهان، یک دهم منابع نفت جهان، روی، سرب، قلع، یک ششم منابع نیکل و منگنز و دو پنجم منابع بوکسیت جهان در آمریکای جنوبی است یا ذخایر عظیم نفت و گاز در خاورمیانه و آهن در هندوستان و نیروی بالقوه هیدرولیک در آفریقا (که ۴۰ تا ۵۰درصد نیروی بالقوه و آب جهان را در برمیگیرد) قرار دارد.
عواملی مانند آب و هوای بسیار گرم استوایی یا سرد قطبی، مناطق کوهستانی صعبالعبور یا صحرای خشک و لمیزرع را میتوان از علل طبیعی عقبافتادگی به شمار برد. در کنار این عوامل، مسائل اجتماعی چون رشد بیرویه جمعیت، محدودیت نیروی انسانی ماهر و کمبود امکانات مالی و سرمایهای را نیز میتوان به حساب آورد.
در قرون ۱۶ تا ۱۸ اسپانیا به مکزیک و پرو، هلند و پرتغالیها به اندونزی، انگلستان به هند و آمریکای شمالی مسلط بودهاند. «دریک» در یک سفر دریایی یک تن طلا و نقره را از قاره آمریکا خارج میکند. در طول سالهای ۱۵۲۱ تا ۱۶۶۰، ۲۰۰۰ تن طلا و ۱۸۰۰ تن نقره از قاره آمریکا خارج میشود. کل سود سهام و ادویهجاتی که از اندونزی در طول سالهای ۱۶۵۰ الی ۱۷۸۰ غارت میشود، بالغبر ۶۰۰ فلورین طلا است. در سال ۱۷۰۰ کمپانی هند شرقی انگلیس دست به تجارتی سهجانبه زد. از آفریقا به آمریکا، برده میبرد و از آمریکا به انگلستان طلا و نقره و از چین و هندوستان ادویه جات به اروپا. سود حاصل از تجارت برده ۵۰۰میلیون پوند بوده است. نواب بنگال در سال ۱۷۵۶ سیل طلا و جواهرات و خراجهای دیگر را به انگلستان منتقل میکردند. اشیای گرانبهای خارج شده از بنگال بین ۵۰۰میلیون تا ۱۰۰۰میلیون پوند برآورده شده است. همه این موارد از یک طرف موجب عقبافتادگی مستعمرات و از طرف دیگر موجب پیشرفت کشورهای استعمارگر شد.
با توجه به نظر نئومارکسیستها که مرکز را بهطور واقعی مخالف توسعه کشورهای پیرامون میدانند، ماهیت ساختاری مرکز را لزوما استثماری میدانستند. سود از طریق مجاری متعدد از پیرامون به مرکز منتقل میشود. خروج مازاد و سایر عوامل مانع از توسعه اقتصادی میشود. کسانی چون باران، سوئیزی و مگداف خروج دائمیمازاد را عامل تعیینکننده برای غیرممکن شدن توسعه کشورهای کمتر توسعهیافته ذکر میکنند. البته گروه دیگری از این مکتب معتقد بودند در صورتی که بتوان مقدار مازاد کمیکه باقیمانده است را با توجه به امکانات بهرهبرداری، سرمایهگذاری درست کرد، میتوان به توسعه دست یافت. انتقال مازاد سرمایه موجب از بین رفتن صنایعدستی و نساجی شرقی به خصوص صنایع هند بوده است که این عمل با حمایت انگلیس از صنایع خود به وسیله اتخاذ سیاستهای حمایتی، برقراری تعرفهها، مبادله نابرابر و نظایر آن به وجود آمد.
ریشههای انقلاب صنعتی به قرنهای ۱۶ و حتی زودتر از آن یعنی دوره رنسانس برمیگردد. این انقلاب همراه با پیدایش «عصر خرد» در تفکرات و تصمیمگیریها بود. این انقلاب نخست در انگلستان و سپس در سایر ممالک سرمایهداری به وقوع پیوست که اروپاییها در سایه همین انقلاب صنعتی به برتری مادی و تکنولوژی دست یافتند که آنها را در دستیابی به منابع ثروت در کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین و آفریقا یاری رساند.
علوم، تکنولوژی و توسعه اقتصادی
جمعیت کشورهای در حال توسعه حدود ۵/۳میلیارد نفر است که در مساحتی به وسعت ۳/۲ درصد کره زمین زندگی میکنند. ۳۰درصد مردم این کشورها در فقر مطلق به سر میبرند و حدود ۶۰۰ الی ۸۰۰میلیون نفر آنها همواره در معرض خطر قحطی و گرسنگی هستند. فاصله میان کشورهای در حال توسعه و توسعهیافته به علت پیشرفتهای علمی و فنی در کشورهای توسعهیافته رو به افزایش است. برای از میان بردن این فاصله لازم است هرچه سریعتر و تا حد ممکن، به پیشرفت علوم و فنون توجه شود تا این فاصله قبل از آن که در آینده بیشتر شود، کاهش یابد. تنها با پیشرفت علوم و تکنولوژی است که کشورهای در حال توسعه در آینده قادر به رقابت در صحنه جهانی خواهند شد و این امر امکانپذیر است، همانطوری که کشورهایی نظیر کره و تایوان تاحدودی موفق به انجام آن شده اند به طوری که امروزه این دو کشور در زمره کشورهای صنعتی محسوب میشوند.
این نوع پیشرفت به سبب وجود ضعفهای متعددی محدود است. اولا این کشورها با کمبود نیروی انسانی متخصص در علوم و فنون روبهرو هستند که این ضعف اساسی نتیجه عقبماندگی نظام آموزشی نسبت به علوم و فنون پیشرفته و استفاده نامناسب از نظامهای آموزشی جدید در کلیه سطوح آموزشی است. در بسیاری از کشورهای توسعهیافته نظیر ژاپن، ایالات متحده آمریکا، آلمان، فرانسه و انگلیس، تعداد فارغالتحصیلان رشتههای علوم و مهندسی متناسب با نیازهای اقتصاد ملی کشور است. در ژاپن ۹۵درصد از کودکان در سالهای بعد از دبستان به دبیرستان و بیش از ۳۰درصد آنان به دانشگاه وارد میشوند. در این کشور، مجموعه متقاضیان ورود به دانشگاه در رشتههای علوم و مهندسی بیش از همه رشتههای تحصیلی دیگر است و این مساله در کشورهای در حال توسعه عکس کشورهای توسعهیافته است. یعنی این که تعداد بیشتری از دانشجویان در دانشگاههای کشورهای در حال توسعه در رشتههای هنری و علوم انسانی مشغول به تحصیل هستند. با وجود این که کشورهای توسعهیافته از تعداد بیشتری دانشمند و مهندس در رشتههای تخصصی گوناگون به نسبت کشورهای در حال توسعه برخوردارند، در جذب دانشمندان مستعد سایر کشورها نیز کوشش میکنند. در سال ۱۹۸۸ شورای تحقیقات ملی ایالات متحده آمریکا اعلام کرد که دانشجویان خارجی بیش از نیمی از تعداد دانشجویان دوره دکترا و دو سوم دانشجویان فوق دکترا را در سالهای ۸۵ - ۱۹۸۳ تشکیل میدادهاند.
ارسال نظر