یادداشت
... و۱۲ آذر دیگری نیز گذشت
معلول، توانیاب، توانخواه، فرقی در اصل موضوع نمیکند. تغییر اسمها و رنگ و لعابزدن به آنها در طول سالهای گذشته نتوانسته است گوشهای از مشکلات جامعه معلولان ایران را حل کند. جامعهای که برخی آمارهای غیررسمی از شمار ۱۰درصدی آنها حکایت میکند.
رهام وزیری
معلول، توانیاب، توانخواه، فرقی در اصل موضوع نمیکند. تغییر اسمها و رنگ و لعابزدن به آنها در طول سالهای گذشته نتوانسته است گوشهای از مشکلات جامعه معلولان ایران را حل کند. جامعهای که برخی آمارهای غیررسمی از شمار ۱۰درصدی آنها حکایت میکند. عکس:رهام وزیری
حضور اجتماعی، اکنون بزرگترین مشکل معلولان ایران است. حتی بزرگتر از هزینههای کلان دارو و درمان. اگر بپذیریم که بخش بزرگی از دانستههای ما در حضور اجتماعی و فعالیتهای گروهی شکل میگیرد، متاسفانه باید بگوییم که جامعه بزرگ معلولان ایرانی به دلیل عوامل بازدارنده از این آموزش بزرگ محروم هستند.
تقریبا هیچوسیله نقلیه عمومی را نمیتوان یافت که مناسب استفاده معلولان باشد. اینگونه است که هر رفت و آمد ساده، هزینهای سنگین را به معلولان تحمیل میکند. گروهی میپردازند و گروهی دیگر از خیر ورود به جامعه میگذرند. اینگونه میشود که حضور معلول در خیابانها به اتفاقی تبدیل میشود که چشمها را به سوی خود میکشاند.
دستهای دیگر از معلولان نیز زیر بار سنگین این نگاهها تاب نمیآورند و از جامعه حذف میشوند. گروهی که از این نگاهها رستهاند، اسیر خیابانهایی میشوند که پر است از چالهها و برآمدگیهایی که تحرک را دشوارتر میکنند. دست آخر این دیده نشدنها است که چرخ را بر مدار سابق میچرخاند و معلولان را اگرچه در حرف در صدر، اما در عمل در ذیل برنامهریزیها مینشاند.
اجرا نشدن قانون جامع شانزده مادهای حقوق معلولان و عدم پیوستن به کنوانسیون حقوق معلولان، تنها گوشهای از دلایل دیده نشدن معلولان در برنامهریزیهای کشور است. آمادهسازی فضای شهری و ارائه خدمات حملونقل مناسب به معلولان، از وظایف غیرقابل انکار دولتها است. اگر پای درد دل معلولان ایران بنشینید، عمده آنها دوست دارند در کشورهای اسکاندیناوی به خصوص سوئد زندگی کنند. جایی که آن را بهشت معلولان جهان نام گذاشتهاند.
مطالبات معلولان ایران آنقدر اندک است، که غیرقابل باور مینمایاند. آنها تنها میخواهند از خانه بیرون بیایند، به پارک و سینما بروند و کتاب موردعلاقهشان را خودشان از قفسه کتابفروشیها برداشته و خریداری کنند. انجام هریک از این کارهای کوچک و روزمره برای بسیاری از معلولان ایران، مستلزم یک برنامهریزی دقیق و همراهی خانواده یا دوستان و آشنایان است. در این میان نباید از نقش تشکلها و NGOهایی که در زمینه حقوق و توانبخشی معلولان فعالیت میکنند، غافل شد.
در سالهای اخیر اگرچه اینگونه تشکلها از نظر کمیت، رشد داشتهاند؛ اما به موازات افزایش تعداد، از یکدیگر دور شدهاند. عملکرد جزیرهای این تشکل از یکسو موجب کاهش برآیند نیروهای وارد به جامعه برای پذیرش معلولان شده است و از سوی دیگر باعث شده تا بودجههای تخصیصیافته یا کمکهای خیریه پراکنده شده و گاه به درستی استفاده نشود.
ارسال نظر