اگر میخواهید مطالعه فلسفه را شروع کنید این نوشته را بخوانید
با پرسشهای مهم کودکیتان چه کردید؟
فلسفه زندگی را بر مردمان سختتر خواهد کرد، اما میارزد، زیرا این دشواری مبارزه با چیزی است که به جای زندگی، زندگی معرفی میشود». (بابک احمدی، معمای مدرنیته)
فلسفه زندگی را بر مردمان سختتر خواهد کرد، اما میارزد، زیرا این دشواری مبارزه با چیزی است که به جای زندگی، زندگی معرفی میشود». (بابک احمدی، معمای مدرنیته)
همه ما در کودکی سرشار از سوالهای مختلفی بودیم؛ اما منظور من از پرسشهای مهم کودکی آن دستهای است که وقتی میپرسیدیمیشان بزرگترها با عصبیت جواب میدادند، چقدر سوال میکنی.
در آن لحظه شرمنده میشدیم که چقدر فضول هستیم، خجالت میکشیدیم که از یک بزرگتر سوالی پرسیدهایم که جوابش را نمیدانسته، چندان مهم نیست. چیزی که مهم است، فرجام آن پرسش است.
معمولا سوالهایی که به بیحوصلگی آدم بزرگها منجر میشد، زندگی چیست؟ جزو جدیترین این سوالها بودند. برای چی به دنیا آمدهایم؟ از کجا آمدهایم و به کجا میرویم؟ سعادت و خوشبختی چه هستند؟ مفهوم واقعی مرگ چیست؟ عدهای از ما یافتن جواب را به فرصت بهتری موکول کردیم و رفتهرفته در پس زمان گنگی نامحسوس و... نوعی جانشین این حیرتمان شد.
اما عدهای دیگر به جستوجوی جواب پرداختیم و درست همینجا است که پای فلسفه به میان میآید. برخورد بیشتر ما با فلسفه به عنوان وسواس بیخودی در فهم پیچیده حقیقت نوعی بی انصافی است؛ چراکه اگر مفهوم این لغت را بدانیم (philos به معنای مشتاق- دوستدار و Sophia به معنای حکمت و خرد داشتن) شاید کمی منصفتر باشیم. فیلسوف یعنی دوستدار خرد و اولین بار این واژه را فیثاغورث هنگامی به کاربرد که میگفت: ما هنوز لیاقت نداریم که خردمند نامیده شویم.
دلیل دیگر اینکه اگر رفتار انسان اولیه را به عنوان بیواسطهترین رفتار با شرایط طبیعت به حساب بیاوریم، باید بگوییم فلسفه در مقابل اسطوره به وجود آمد.
انسان اولیه میکوشید برای احساس نوعی امنیت درجهان دست به قصهپردازی بزند و رویاهایش را در مسیرهای ناشناخته تا حد آرامش پرواز دهد، اما فلاسفه از شاخ و برگ این رویاها زدند و ترجیح دادند همینجا بر روی زمین و با ابزار و امکانات ذهنی و مادی دنبال جواب بگردند و به جای داستانسرایی به مطالعه طبیعت بپردازند.
در واقع بر خلاف آنچه گاهی میشنویم که فلسفه در پی رفاه و بیکاری آدمها به هم بافته شد، میتوانیم بگوییم فلسفیدن در پی نوعی خستگی از سلطه خرافات و نوعی قدرت گرفتن کاذب نیروهای اساطیری و تکثر خدایان زاده شد، اما پیشرفت آن چشمگیر بود. تلاش این دوستداران خرد منجر به پایهگذاری علوم دیگری شد. از دل همین کنکاشها گشت. مانند نظریات اتمیستهای پیش سقراطی یا عناصر چهارگانه (آب، هوا، آتش، خاک). گذشته از این بررسیهای تاریخی شاید مهمترین کاری که فلسفه با ذهن انسان میکند، رهایی از جزماندیشی است.
خیلی اوقات تقریبا مطمئنیم که چیزی را میدانیم و وقتی کسی با نظرمان مخالفت میکند، عصبانی میشویم و به دفاع سرسختانه از حقیقتی که به آن اعتقاد داریم، میپردازیم.
راسل معتقد است اگر ما از عقاید مخالف عصبانی میشویم، این نشانه آن است که در ناخودآگاهمان دلیل مناسبی برای اعتقادمان نداریم. تصور دانستن یک چیز، مستعدترین خطای انسان است و رهایی از این خطا حداقل کاری است که فلسفه با ذهنهای ما میکند. ویل دورانت در جایی میگوید: حقیقت ما را توانگر نمیسازد، اما آزاد بار میآورد.
اگر کمی فکر کنیم، میبینیم در عرض هزاران سال این سوالات رنگ نباختهاند و فقط ظهور هر پیشرفتی راهحلهای جدیدی برای آنها ایجاد کرده است و این را هم بدانیم که در هر صورت این آگاهی هر قدر بزرگ در حد استعداد انسانی است.
بورخس: به نظر من آدمهایی که فلسفه ندارند، فقیرانه زندگی میکنند. فلسفه از نظر من به دنیا ابهامی میدهد که همین ابهام خیلی عالی است. فلسفه به عبارتی واقعیت را تحلیل میبرد و از آنجا که واقعیت همیشه چندان مطبوع نیست، این تحلیل رفتن به داد آدم میرسد.
حضور فلاسفه در طی دورانهای تاریخی جزئی از نیاز بشریت شد. فلاسفه با تحلیل اوضاع موجود ریشههای تاریخیاش و پیشبینی آینده اساسیترین نیاز انسان مدرن را پاسخ میگویند. بیگانگی از جهان، دوگانگی ذهن و محیط که همگی از عوامل آزار انسان در دنیای امروز هستند.
هنگامی که به اندیشه میپردازیم و به موازات آن آگاهیمان را ارتقا میدهیم باز هم در پایان آن حس تعجب و حیرت باقی است با این تفاوت که دیگر ما بر آن مسلطیم و این حس ترس و بیگانگی با دنیای خارجی فروکش میکند.
اگر با همه این توضیحات دلتان هوای حیرانیهای کودکیتان را کرده است؛ اما نگرانید که شاید هیچ گاه آن سوالات را به خاطر نیاورید، نگران نباشید؛ چراکه فلسفه تا حد امکان ایجاد سوال میکند تا تمام ابهام ذهنیتان را برطرف کند. و اما اینکه از کجا شروع کنیم؟
چگونه فلسفه را شروع کنیم؟
اولین کتابی که به هر کس با هر نوع سطح فکری میتوان سفارش کرد، رمانی است به نام «دنیای سوفی» نوشته یوستین گردر.
البته درستترین روش برای مطالعه فلسفه خواندن تاریخ فلسفه است؛ اما این رمان با شیوهای جذاب و نامحسوس سیر اندیشههای فلسفی انسان را در قالب اتفاقات عجیب داستان مرور میکند. تقریبا اکثر آدمهایی که این رمان را خواندهاند به فلسفه علاقهمند شدهاند.
اگر شما هم جزو این افراد بودید، پیشنهاد بعدی، ۳ کتاب تاریخ فلسفه است. تاریخ فلسفه غرب نوشته برتراندراسل، تاریخ فلسفه فردریک کاپلستون و تاریخ فلسفه نوشته ویل دورانت.
مروز تاریخ همیشه منجر به نتایج جالبی میشود و آدمی از خلال دورانها دست به همزادپنداری میزند و پی به گرایش مورد علاقهاش میبرد.
با این مطالعات، دیگر اصطلاحاتی چون فلسفه ادیان، فلسفه عرفان، فلسفه هنر، فیلموسوفی (فیلم و فلسفه)، فلسفه زبانشناسی و ... برای شما بیگانه نخواهد بود و ممکن است یکی یا حتی همه آنها جزو علاقهمندیهای شما گردد.
در زیر لیست این کتابها و قیمت آنها آورده شده و به جز کتاب راسل که بر روی اینترنت وجود دارد، بقیه این کتابها در بازار قابلدسترسی هستند.
ارسال نظر