اساماسهای حافظ به روایت کیارستمی
حجاب راه تویی
«حافظ به روایت کیارستمی» بیش از دیگر آثار این فیلمساز/ نقاش/ عکاس/ طراح صحنه و... مخاطب را متعجب میکند.
شهرام شریف
«حافظ به روایت کیارستمی» بیش از دیگر آثار این فیلمساز/ نقاش/ عکاس/ طراح صحنه و... مخاطب را متعجب میکند. انگار او با قراردادن هر مصرع در هر صفحه میخواهد حافظه شعری خوانندگان را فروبریزد. خواننده ایرانی به دیدن و خواندن حافظ، آنگونه عادت کرده که گویی به خیابانی که هر روزه از آن میگذرد. از این رو وقتی کیارستمیبا گزینش به او میآموزد که میتوان مسیر هر روزه را از کوچه دیگری هم پیمود، احساس میکند که با چیز جدیدی روبهرو است.
اما آنچه کیارستمی را وادار کرده تا حافظ را به اینگونه تقطیع شده ارائه کند و از قضا با استقبال هم روبهرو شود، چیست؟ بهاءالدین خرمشاهی در مقدمه این کتاب خطاب به کیارستمی میگوید: «حاصل کار شما تنوع هنری مهم در کار و بار شعر و حافظ پژوهی است» و اینچنین است که خود او کار ویراستاری این کتاب را برعهده گرفته؛ کاری که به گفته عده ای میتواند خدشه به ساحت شاعر فقید ایرانی باشد. اما نتیجه، گویی به چیزی فرای خلاصه سازی و گزینش رسیده است. کیارستمی خود در جایی این نگاه به حافظ را نه «پژوهش» که صرفا «سهیم کردن خواننده در لذت نوع دیگر خواندن» حافظ میداند. او ادعایی در پژوهش و حافظ شناسی ندارد، او خوانشی متفاوت از دیگران به حافظ دارد و چنانکه خود میگوید: «من با خوانش دیگران از حافظ مخالفتی ندارم و بقیه حافظها را جمع نکردهام». چراکه «این نوع نگاه کردن نفی آن نوع لذت بردن (خواندن کامل اشعار حافظ) نیست.»
کیارستمی با این حافظ مسیر نگاه جدیدی را نیز به ادبیات کهن ایران میگشاید. مسیری که منطبق تر و هماهنگ تر با زندگی امروزه ما نیز هست. انسان امروزه فرصت دیروزیان را برای برپایی نشستهای شبانه طولانی و حافظ خوانی را ندارد. «حافظ به روایت کیارستمی»حتی بسیاری از جوانان امروزی که با شعر و ادبیات ارتباطی برقرار نمیکنند نیز به این سمت و سو میکشاند. به قول راوی «این- شکل ارائه- یک نوع دعوت به حافظ است برای طبقه جوانی که حاضر نیستند شعر بخوانند.» و باز چنانکه او اشاره میکند «حتی میتوان این مصرعهای گزینش شده را «اساماس هم زد»! و کیست که تفاوت و تاثیر «اساماسهای حافظ» را با میلیونها اساماس بیهودهای که روزانه ردوبدل میشود، نادیدهبگیرد؟
حافظ کیارستمی ۶۴۷ مصرع از ۵۰۰ غزل حافظ است. تم مشترک مصرعهای انتخابی «عشق» است و همین پتانسیل توجه و علاقهمندی نسل جوان را افزایش داده است. گفته میشود در شب والتناین گذشته پرفروشترین کتاب بوده است و بی سبب نیست که کتاب در اندک زمانی به چاپ دوم رسیده و بهرغم انکه قیمت آن در مقایسه با کتابهای حافظ معمول در بازار به مراتب بالاتر است؛ (۴۵۰۰ تومان) ولی ظاهرا پیش بینی استقبال جوانان درست از آب درآمده.
حافظ از قرن هشتم تاکنون به عنوان میهمانی همیشگی و محبوب، بر سر سفرههای جشن و شادی دعوت بوده است. تنها چاپ مجدد اشعار او توانسته چرخه اقتصادی قابل توجهی برای کتابفروشان، ناشران و بسیاری دیگر به وجود بیاورد. امروزه در کمتر خانه ای خبری از یک کتاب حافظ نیست و شاید اگر حافظ زنده بود، تنها بابت چاپ مجدد دیوانش جزو ثروتمندترین مردان ایران بود. با این حال علاقهمندان شعر امروزی بین حافظ که حلاوت و تازگی اشعارش بعد از چندقرن هنوز هم حفظ شده، با نوع بیان شعر معاصر تفاوت قایل میشوند. شعر امروزین گاه بدون قافیه، مملو از تصویرسازی و بسیار نزدیک به ایجاز است. کیارستمی به ما نشان میدهد که میتوان این ایجاز را «مستقل از کل» نیز از حافظ بیرون کشید، خواند و لذت برد.
مجموعهای که کیارستمی از حافظ پیش روی ما گذاشته پیش از آنکه روایت حافظ از کیارستمی باشد انتخاب کیارستمی از حافظ است. چراکه مجموعه کتابخوان و آشنا با مطالعه ایرانی از «روایت» معنی دیگری مد نظر دارد. با این حال اگر «روایت» را از معنای ادبیات نمایشی آن استخراج کنیم میتوان عنوان «روایت» را نیز به این مجموعه داد. کیارستمی اعتقاد دارد که این نگاه او به حافظ کاملا شخصی است و میخواهد این تجربه را با دیگران نیز در میان بگذارد او نه ادعای حافظ پژوهی دارد و نه خود را حافظشناس میداند با این حال همین کار او و به هم ریختن تعبیرهای قبلی از «روایت»، بسیاری را علیهاش برانگیخته است. بسیاری از منتقدان میگویند که حافظ همچنانکه بوده مورد پذیرش است و جسارت کیارستمی به ساحت این شاعر بزرگ لطمه وارد کرده است. برخی معتقدند که تقطیع مصرعها خوانش معمول از حافظ را به هم ریخته است؛ اما خود کیارستمی میگوید که میخواسته آهنگ معمول حافظ خوانی را از آن بگیرد. همه ما وقتی دیوان حافظ به دست میگیریم ناخودآگاه صدای ما آهنگی به خود میگیرد که پیشتر از پدران، بستگان رادیو یا تلویزیون و... شنیدهایم. کیارستمی میگوید که قصد داشته این آهنگها را از مصرعهای کتابش بگیرد. به همین دلیل هم هست که حاضر نشده حتی یک بار هم یک دوبیتی بیاورد. کیارستمی میخواهد با تغییر نوع خوانش، خواننده را به درک مفهوم کلمات ترغیب کند. اصرار بر چنین کاری میتوان به اصرار او در استفاده نکردن بی جا از موسیقی روی فیلمهایش شباهت داد. به راستی چه کسی گفته است همیشه حافظ باید همانطور خوانده شود که تاکنون خوانده شده است؟
حافظ کیارستمی به شدت سینمایی و در عین حال به فضای ساده و خلوت فیلمها و بسیاری از عکسهایش نزدیک است. در هر صفحه یک مصرع آمده و حجم بسیاری از صفحات را سفیدی پوشانده است. منطق این سفیدی دعوت به تفکر است، او میخواهد به خواننده فرصت اندیشیدن و تعمق روی هر قطعه را بدهد ولی در عین حال از آغاز تا پایان کتاب او به گونهای قطعات را کنار هم قرار داده که به یک خط داستانی کم رنگ برسد. اگر چیزی از روایت بتوان به این مجموعه داد بی شک خلق عناصر داستانی و روایت گونه و سینمایی آن است. فضای قطعات حافظ کیارستمی اما با تقطیعهایی که انجام داده به هایکو نیز بسیار نزدیک شده و همین شکل و چهرهای مدرن به آنها بخشیده است. آنگونه که خود کیارستمی در آغاز کتاب به جملهای از آرتور رمبو اشاره میکند: «باید مطلقا مدرن بود»
به راستی اگر حافظ هم اکنون شاعر معاصر ما بود و میخواست کتاب شعرش را ویراستاری کند و یا دوباره شعر بنویسد، نتیجه چه میشد؟
ارسال نظر