پژوهشی درخصوص کارآفرینی مهاجران ایرانی
ایرانیان، تاجران برتر در آمریکا
این پژوهش، برخى جنبههاى اجتماع تجارى ایرانیان را براساس کاوشى که در دانشگاه ایالتی فورستبرگ به عمل آمده است نشان مىدهد. این مقاله، مقایسه و مقابلهاى میان یافتههاى کاوش به عمل آمده، با مکتوبات موجودى که درباره جوامع تجارى گروههاى مختلف قومى نوشته شده است، به دست مىدهد. نتایج این بررسى در بسیارى موارد با مستندات فعلى مغایر است.
این پژوهش، برخى جنبههاى اجتماع تجارى ایرانیان را براساس کاوشى که در دانشگاه ایالتی فورستبرگ به عمل آمده است نشان مىدهد. این مقاله، مقایسه و مقابلهاى میان یافتههاى کاوش به عمل آمده، با مکتوبات موجودى که درباره جوامع تجارى گروههاى مختلف قومى نوشته شده است، به دست مىدهد. نتایج این بررسى در بسیارى موارد با مستندات فعلى مغایر است.
یکى از این تفاوتها این است که این اجتماع بر خلاف نظر رایج که گروههاى قومى، منطقه خاص تجارى را اشغال مىکنند، در 48 ایالت پراکندهاند و تجارت آنها عملا تمام خطوط اقتصادى ممکن را در برمىگیرد. این کارآفرینان تحصیلات عالى دارند و 76درصد آنها در محدوده سنى 50-30 سالاند. از این میان 84درصد را مردان تشکیل مىدهند که نمونه نوعى نمودار آمریکایى هم همین است.
موسسان موسسات تجارى
از شرکتکنندگان درباره موسس شرکتها سوال شد. اکثریت 86درصدى گفتند که خودشان موسس اصلى هستند. 14درصد باقى گفتند که شرکتهایشان را از موسسان آن خریدهاند. همینطور از آنها سوال شد که آیا سال تاسیس، هیچ ارتباطى با موسس اصلى شرکت بودن دارد؟
تمرکز جغرافیایى اجتماعات تجارى ایرانى
همه مىدانند که در ایالات متحده، کالیفرنیا خانه خارج از وطن ایرانیان است. تمرکز سنگین ایرانىها در جوامع معدودى که شامل لسآنجلس، سن دیگو و سانفرانسیسکو مىشود حتى براى یک تازه وارد هم کاملا آشکار است. وست وود استریت در لسآنجلس جایى است که بسیارى از صاحبان شرکتهاى تجارى در آنجا ساکناند.
در این اجتماعات مىتوان کتابفروشىها، رستورانها و سوپر مارکتهاى زیادى یافت. با این حال کالیفرنیا همیشه هم مقصد مورد علاقه ایرانیان نبوده است.
در دهه 1970 کالیفرنیا این موقعیت را به دست آورد تا ایرانیان زیادى را به سوى خود جلب کند و همچنان این موقعیت را دارد. ولى همانطور که ایرانیان در سراسر ایالات متحده پراکنده شدند، مدعیان دیگرى چون تگزاس، نیویورک و نیوجرسى، مریلند، واشنگتن دى سى، ویرجینیاى شمالى و جورجیا (به خصوص آتلانتا) سر برآوردند.
ایالات جنوبى در حال از سر گذراندن تجربه رونق در اقتصاد گروههاى قومىاند. بادى (۱۹۹۹) وضعیت را در آتلانتا چنین شرح مىدهد: انبوه لباسهاى کثیف عملا در تمام خشکشویىها انباشته شده است و به نظر مىرسد که صاحبان این مشاغل کرهاىها باشند.
اینها نمونههایى مشخص از پدیدهاى هستند که در لس آنجلس و نیویورک شدیدا ریشه دوانده است و در حومه گویینت هم دارد رواج مىیابد.
در ۱۹۸۰ سازمان آمارگیرى گزارش داد، ۱۲۱۵۰۵ ایرانى در ایالات متحده زندگى مىکنند که بیش از همه جا در کالیفرنیا (۳۵درصد) و پس از آن در نیویورک (۸درصد) و تگزاس (۶درصد) متمرکزاند.
سازمان آمار در سال 1990، آمار حدود 210941 ایرانى و در سال 2000 در حدود 283226 ایرانى متولد خارج از ایران در ایالات متحده را اعلام کرد. (گیبسون و یونگ 2006)
اما جمعیت ایرانى- آمریکایىها مدعىاند که این رقم بسیار بیشتر از آمار سازمان آمارگیرى است. طبق اطلاعات سازمان آمار گیرى در سال ۲۰۰۰، از میان ۲۸۳۲۲۶ ایرانى مذکور، ۱۵۸۶۱۳ نفر (۵۵/۹درصد) در کالیفرنیا زندگى مىکردند.
دیگر ایالات دربرگیرنده مهاجران ایرانى عبارتند از: نیویورک 17323 نفر (1/6درصد)، تگزاس 15581 نفر (5/5درصد)، ویرجینیا 10559 نفر (8/3درصد) و مریلند 9733 نفر (4/3درصد). (حکیمزاده و دیکسون، 2006).
به این ترتیب به این نتیجه رسیدم که فرضیه دوم (مهاجران ایرانى در موقعیتهاى جغرافیایى محدودى متمرکزند) درست نیست و بار دیگر این گروه عملکردى مشابه گروههاى قومى دیگر از خود بروز ندادند.
جذابیت ایالاتى با مقررىهاى مالیاتى تصاعدى تحقیقى توسط بنیاد مالیاتى (دبى و آتکینز، 2006) که یک مرکز مطالعاتى در واشنگتن دىسى است، براى اندازهگیرى میزان مساعدت مالیاتى ایالات مختلف، شاخص مالیات تجارى ایالات را در اختیار مىگذارد.
براى فهمیدن اینکه آیا ایرانیان در ایالاتى با مساعدت مالیاتى سرمایهگذارى مىکنند یا نه، این شاخص را با یافتههاى یونگرت (۱۹۹۵) که معتقد بود کارآفرینان مقررىهاى مالیاتى تصاعدى را ترجیح مىدهند، مقایسه شد.
بنابراین شاخص 10 ایالتى که بیش از همه مساعدت مالیاتى دارند، عبارتند از: آلاسکا، کلرادو، فلوریدا، نوادا، نیو همشایر، ارگون، داکوتاى جنوبى، تگزاس، واشنگتن و یومینگ.
از طرف دیگر بدترین مقررىهاى مالیاتى مربوط مىشود به آرکانزاس، هاوایى، کنتاکى، مین، مینهسوتا، نیویورک، رود آیلند، ورمونت، ویرجینیاى غربى و ویسکانسن.
همانطور که به خوبى قابل ملاحظه است، انتخاب موقعیت تجارى براى کارآفرینان ایرانى تحت تأثیر مقررىهاى مالیاتى تصاعدى قرار نگرفته است.
قایق نجات و نردبان
دو استعاره- قایق نجات و نردبان- مىتواند به ما در آزمایش فرضیه چهارم (مهاجران ایرانى به دلیل موانعنژادى و زبان، به خوداشتغالى روى مىآورند.) کمک کند.
قایق نجات، مسافر دریایى را از غرق شدن نجات مىدهد و به او امکان ادامه حیات- براى مدتى کوتاه- در دریا را خواهد داد. از طرف دیگر، نردبان منزلت مىبخشد و موقعیت فرد را بالا مىبرد.
اکثر ایرانیان، تنها براى ادامه حیات ابتکار عمل را به دست نمىگیرند. فرضیه پنجم (این گروه به گونه مشخصى با سایر مهاجران متفاوتاند.) که این تا اندازهاى مدیون وقوع انقلاب است. این منابع هم شامل منابع مالى مىشود و هم منابع فکری. به هنگام آزمایش منابع فکرى، از کارآفرینان شرکتکننده در پروژه خواسته نشد که هیچ گونه اطلاعات مالى را در اختیار بگذارند.
سطح تحصیلات اجتماعات تجارى ایرانى
سازمان آمارگیرى ایالات متحده در سال 1990 اعلام کرد که درصد معتنابهى از مهاجران ایرانى (77درصد) تحصیلات دانشگاهى دارند. قبل از انقلاب، (طبق گزارش اداره بهرهبردارى ایران،2000) ایران در میان تمام کشورهاى جهان، داراى بیشترین تعداد دانشجویان در خارج از کشور بود.
در سال ۱۹۹۷، تعداد این دانشجویان به ۲۲۷۴۹۷ نفر مىرسید. در سال ۱۹۷۹، ۵۱۳۱۰ تن از دانشجویان ایرانى در ایالات متحده بودند و در میان ملیتهاى مختلف در آمریکا در جایگاه نخست قرار داشتند. هزاران تن از این دانشجویان در دانشگاهها و کالجهاى ایرانى استخدام مىشدند.
بسیارى از این دانشجویان تحصیلکرده، تصمیم به بازگشت به ایالات متحده گرفتند و این توضیحى بر تعداد زیاد ایرانیان تحصیلکرده در آمریکا است. آمار 70 درصدى از ایرانیانى با تحصیلات دانشگاهى توسط سازمان آمارگیرى در سال 1990، موافق یافتههاى این پژوهش (آمار 79درصدى) است؛ با یافتههاى باید (2000) که 81 درصد صاحبان شرکتهاى ثبت شده که با آنها مصاحبه کرده، مدارک دانشگاهى داشتهاند نیز در توافق است. در مقایسه با این آمار، طبق آمار سازمان آمارگیرى ایالات متحده (مارس 1999) فقط 2/25درصد از کل جمعیت آمریکا تحصیلات دانشگاهى داشتند. تحصیلات عالى این گروه قومى، کاملا در تقابل با دادههاى بورجس (1996) است.
مطابق دادههاى او در سال ۱۹۹۰ مهاجران تازه وارد، از تحصیلاتى معادل ۳/۱ سال کمتر از آمریکاییان برخوردار بودند و درآمدشان ۳۲درصد از آمریکاییان کمتر بود.
چنین موفقیت تحصیلى بالایىبىشک بر اشتغال بالا و پیشرفتهاى این گروه تاثیر گذاشته است. طبق آمار سازمان آمارگیرى در سال 1990، 43درصد ایرانیان در مسند مشاغل حرفهاى و مدیریتى؛ 35درصد در فعالیتهاى صنعتى و اجرایى؛ 10درصد در خدمات گوناگون و باقى به شغلهاى کشاورزى، صنعتى و سایر مشاغل مىپرداختند.
به علاوه، آمار سال ۲۰۰۰ نشان مىدهد که متوسط درآمد هر خانواده در اجتماعات ایرانی۵۲۳۳۳ دلار بوده است که در واقع بالاى متوسط درآمد داخلى معادل ۳۶۴۲۲ دلار است. (حکیم زاده و دیکسون، ۲۰۰۶).
دلایل به راهاندازى تجارت
کارآفرینان ایرانى دلایل چندى براى راهاندازى تجارت خود دارند.
یواساىتودى (1991) با انتشار نتایج یک بررسى، استقلال را به عنوان یکى از مهمترین عوامل خود اشتغالى اعلام مىکند.
از میان افرادى که شغلهاى ادارى را رها کرده بودند، ۳۸ درصد گفتند دلیل اصلى آنها براى ترک کارشان این بود که مىخواستند رییس خودشان باشند.
در این تحقیق، استقلال به عنوان دلیلى بسیار مهم براى برپایى تجارتى از آن خود بیان شده است.
پاسخهاى دقیقتر، دلایل زیر را برمىشمارند: دنبال کردن سنت خانوادگى، گزینههاى شغلى محدود، علاقه به برقرارى ارتباط با سایر ایرانیان، علاقه به ناحیه خودى، نداشتن توان کار کردن براى دیگرى، استفاده کامل از فرصتهاى خود و خانواده. شرایط سخت کارى، یکى دیگر از دلایل برپایى تجارتى از آن خود بود، که بر نظر فروید که معتقد بود یکى از خواستهاى تجربه انسانى، کار است، صحه مىگذارد. در میان این محققان، ایوان لایت معتقد است «هرچه سختىها و ناکامىهاى مهاجران در جریان اصلى اقتصاد بیشتر باشد، احتمال آنکه آنها به دنبال فرصتهاى خود اشتغالى جایگزین باشند، بیشتر است». (مهاجران کارآفرین، ۱۹۹۷، ص ۴). پاسخگویان بر اهمیت جمعیت بیشتر در اساس عملکردشان تاکید کردند و اهمیت عدم اشتغال را رد کردند. در واقع، ۵۹درصد از پاسخگویان، بیکارى را بىاهمیت دانسته و معتقد بودند که آن دلیل مهمى براى پایهریزى خود اشتغالىشان نبودهاست. در مقابل یافتههاى باید (۲۰۰۰)، این نظر جالب به نظر مىرسد. او معتقد است افرادى با شغلهاى تضمینى و درآمد مناسب، به دلیل هزینه زمانى بالا، کمتر به سراغ خوداشتغالى مىروند.
اما اکثریتى (59درصد) که مخالف بیکارى به عنوان یکى از دلایل خوداشتغالىشان بودند، از تحصیلات خوبى برخوردارند و امکان نداشته است که بیکار بمانند. هزینه زمانى براى این گروهها باید بالا بوده باشد. به نظر مىرسد که میزان تحصیلات بالا بر کارآفرینانى که در این بررسى شرکت کردهاند، تاثیر چندانى ندارد.
همبستگى قومى اجتماعى
من هیچ مدرکى دال بر تایید فرضیه پنجم (اجتماعات مهاجران ایرانى، همبستگى قومى اجتماعى قابل ملاحظهاى را نشان مىدهند) نیافتم. پسار (1995) هم همبستگى قومى را رد مىکند و مدارک روشنى براى اثبات فقدان چنین همبستگى، حداقل در میان ایرانیان، ارائه مىدهد.
در واقع، نشریه فارسى زبانى در مریلند (تهران پست) ایرانیان را مرتبا به خاطر نداشتن چنین همبستگى سرزنش مىکند.
فکر مىکنم که این همبستگى ناشى از دادن حق تقدم به هممیهنان خود در استخدام شدن در این موسسات تجارى در رقابتى درون یک دایره محدود و با حلقه کارپردازان محدود است. در شرکتهایى که آنها را مورد بررسى قرار دادهام، چنین رفتار منحصرگرایانهاى ندیدم. براى مثال معماران به دنبال مشترىهایى در دسترس هستند؛ خواربار فروشان مشتریانى را از تمام گروههاى قومى جذب مىکنند؛ و شرکتهاى خدماتى به همان ترتیب که از ایرانیان سفارش کار میپذیرند، از غیرایرانیان هم سفارش کار مىپذیرند.
آرایش قومى/نژادى کارکنان
در مجموع، 32درصد از شرکتکنندگان گفته بودند که تمام کارکنان آنها ایرانى هستند. باقى متعلق به اقوام و نژادهاى دیگراند.
تفاوت «سیاهان» و «سفیدپوستان» آمریکایى قابلتوجه است؛ زیرا در ایران وقتى از آمریکایى یا اروپایى صحبت مىشود معمولا منظور یک انسان «سفید پوست» است.
به ندرت به هندیان، اعراب و حتى چینىها، «خارجى» گفته مىشود. این اقوام، با ملیتشان شناخته شده و به عنوان خارجى در نظر گرفته نمىشوند. از میان اسپانیولى زبانها، مکزیکىها اکثریت را تشکیل مىدهند؛ از میان مهاجران کشورهاى خاور دور، کرهاىها اکثریت گروه را مىسازند. ژاپنىها، فیلیپینىها و ویتنامىها در کارهاى ظریف و زیبا مشغول هستند. مهمترین گروههاى قومى در طبقه «دیگرى»، هندیان، پاکستانىها، افغانىها، مصرىها، مراکشىها و بعضى اروپاییان هستند.
رقبا چه کسانى هستند؟
در اینجا شواهد کمى دال بر وجود «تعصبات قومى» در میان ایرانیان وجود دارد. این اصطلاح اشاره دارد به تبعیت از هنجارهاى گروهى و به این ترتیب صیانت از مرزى که داخلى و خارجى را از هم جدا مىکند.
(سو-ول، ۱۹۹۵).
تنها 31درصد از شرکتکنندگان معتقد بودند که سایر ایرانیان رقباى اصلى آنان هستند.
برعکس، بزرگترین رقبایشان را (۴۹درصد) «سفیدپوستان» آمریکایى مىدانند. این مورد به همراه بهکارگیرى غیرایرانیان در فعالیتهایشان، به روشنى نشان مىدهد که ایرانیان از سبک متعصبانهای پیروى نمىکنند.
دادههاى لایت و گولدد (2000) این اظهار را تایید مىکند.
طبق یافتههاى آنان در سال ۱۹۸۹، ۵/۴۷درصد از کرهاىها و ۷/۵۶درصد از ایرانىها در لسآنجلس خود اشتغال بودهاند. در این میان، ۶/۲۷درصد از کرهاىها در میان خودشان کار مىکردند در حالی که این آمار براى ایرانیان تنها ۶/۴درصد بود. روشن است که ایرانیان به خط سیر اصلى اقتصاد آمریکا پیوستهاند. آنها از بهوجود آوردن نواحى براى خود اجتناب کردهاند، نه نواحى اقتصادى و نه سکونتی.
هدف اصلى آنها نظام موجود است و نه خودشان یا گروههاى قومى دیگر. این ناشى از اعتماد به نفس و غرورى است که از میان توضیحات اضافى که به همراه پرسشنامههاى خود الحاق کرده بودند، مىتوان به آن پى برد.
نوع رقابت تجارى
تمام مناطق تجارى از نظر فشار رقابتى یکسان نیستند. پاسخگویان، بنا به نوع تجارت شان، رقبایشان را کاملا متفاوت از هم در نظر مىگیرند. در حالی که موسسات تجارى که کار صنعتى یا هنرى مىکنند به ترتیب به میزان 50 و 40درصد، رقبایشان را از گروه قومى خود در نظر مىگیرند، سه تجارت دیگر (حملونقل، تحقیق و اختراع، و ساختوساز) معتقدند که رقبایشان از میان «خارجىها» هستند. تفسیر این موضوع به اینگونه است: تعداد
قابل توجهى از ایرانیانى که به ایالات متحده مهاجرت کردهاند، تحصیلات، آموزش یا پیشزمینهاى در تولیدات صنعتى داشتهاند؛ یعنى مهندس بودهاند.
همچنین بسیارى از مهاجران ایرانى، هنرمند، نویسنده یا متفکراند. با در نظر گرفتن مسیرى مشابه و پیگیرى تجارتى که در کشورشان با آن آشنا بودند، این اجتماع مهاجران ناگهان خود را در میان سیل انبوه مهندسان و هنرمندانى دیدند که به شدت بر روى مردم خودشان متمرکز شده بودند.
در سال ۲۰۰۶، بیش از ۲۰ پایگاه تلویزیونى و اغلب از لسآنجلس، برنامههایى به زبان فارسى پخش مىکردند. بسیارى از هنرمندان کمکم توجه خود را از مراکز صرفا فارسى زبان برگرداندند. از طرف دیگر، برخى تجار، رقباى کمى در میان کارآفرینان ایرانى دیگر مىیافتند یا اصلا چنین رقبایى نداشتند.
از این میان خردهفروشها (به خصوص خواربار فروشان) را مىتوان مثال زد که دلیل واضحى هم داشتند و آن اینکه مشتریان نمىتوانند مواد غذایى سنتىشان را از جاى دیگرى تهیه کنند، همچنین تعمیرگاهها و موسسات ساختمانى (که من اینطور به قضیه نگاه میکنم که ممکن است فرد نتواند در چنین مواردى با الفاظ فنى زبان خارجى مشکل خود را بیان کند.)
ارزش اقتصادى کارآفرینان ایرانى
طبق گفته جوزت شاینر، مدیر ایمپاور آمریکا، سازمان محافظه کار سیاست عمومى که توسط جککمپ، نامزد معاونت ریاستجمهورى از حزب جمهورىخواه تاسیس شده، «این نظر که مهمترین تاثیر مهاجران، به دست گرفتن موقعیتهاى شغلى زیردستى است، اشتباه است. امروزه بیش از یکسوم مهندسان تکنولوژیهاى برتر و دانشمندان نوآور در دره سیلیکان را مهاجران تشکیل مىدهند.» (ارب و شاینر، 2000) در گزارشى از مجمع مهاجرت ملى و موسسه کاتو با استناد به پژوهش سازمان آمار جمعیت کنونى ایالات متحده، آمده است که منافع مهاجرت بسیار بیشتر از هزینههاى آن است.
این گزارش نشان مىدهد که «مهاجران در سالهاى کم درآمد آغازینشان در ایالات متحده، اغلب از خزانه عمومى تغذیه مىکنند، اما پس از گذشت ۱۰ تا ۱۵ سال تبدیل به مساعدتکنندگان مىشوند.» (نخستین آمار بهعمل آمده، ۲۰۰۷). تحقیقى که پیشتر توسط آکادمى ملى علوم (اسمیت و ادمونستون، ۱۹۹۷) به عمل آمده، میزان این مساعدت را نشان مىدهد: مهاجران تقریبا به ازاى هر نفر ۱۸۰۰ دلار، مالیاتى بیش از منافع عمومى که به آنها مىرسد، مىپردازند.
دلیل آنکه حکومتهاى محلى و رسمى گاهى با کسرى بودجه در مهیا کردن امکانات مواجه مىشوند، آن است که آنها مسوول مهیا کردن بخش اعظم امکانات هستند، در حالی که دولت مرکزى حدود دو سوم این مالیات را از آنها مىستاند.
برخى از این عاملین عبارتند از: مرتضى نجابت (ایرانى داراى مدرک دکترا) که آخرین فعالیت اقتصادى او، تکنولوژىهاى زون، با هزینه اولیه ۷۰۰میلیون دلار آغاز شد؛ پیر امیدوار، که پایه گذار eBay بود؛ کامران الهیان، که ۶ شرکت فنى را پایهگذارى کردهاست؛ و طراح معروف مد، بیژن. در اجتماع تجار ایرانى، نسبت به گروههاى مهم قومى دیگر ایالات متحده، اهمیتى وجود دارد. بر اساس آمار سال ۱۹۹۰، یکمیلیون شرکت در آمریکا متعلق به گروههاى قومى بود. بر اساس همین آمار، جمعیت کلى کسانى که خود را ایرانى مىدانند، به ۲۲۰۰۰۰ نفر مىرسید. این آمار همچنین اعلام میکند ۲۲درصد از ایرانیان
کسب و کار خود را دارند که به عبارتى یعنى 48400 نفر تجارت خصوصى دارند.برخى از آنها ملاکاند، برخى شرکایى دارند و دیگران موسساتى را تشکیل دادهاند. این آمار بسیار نزدیک به دادههاى من از آدرسهاى جمعآورى شده، است(12000). من با استفاده از این اطلاعات در وهله اول به این نتیجه رسیدم که در مقایسه با گروههاى قومى دیگر، ایرانىها کمتر کارآفرین به نظر مىرسند. 79درصد یا 9480شرکت از مجموع تجارتهایى که من مورد بررسى قرار دادم تا سال 1990 به بهرهبردارى رسیده بودند. این تنها 9480شرکت از یکمیلیون شرکت یا کمتر از یکدرصد (00948/0درصد) است. در مقایسه با این آمار، مهاجران کشورهاى خاور دور 5/5درصد و اسپانیولى زبانها 7/1درصد از تجارتهاى قومى را در اختیار دارند. (وینستون 1991) سپس این ارقام را با دید دیگرى بررسى کردم و پى بردم که اهمیت اجتماعات تجارى ایرانى بسیار بالاتر از آن چیزى است که دیدیم. آمار نشان میدهد با آنکه ایرانیان داراى شرکتهاى کمترى در مقایسه با دو گروه مهم قومى دیگر هستند، جمعیت آنها هم بسیار کمتر از گروههاى دیگر است. درنتیجه، درصد ناچیز (00948/0) به رقم قابل ملاحظه 3/4درصد مىرسد. به این ترتیب
به این استنتاج مىرسیم که ایرانیان از دو گروه قومى دیگر به مراتب «کارآفرین»تر هستند.
نتایج
ما گروه کارآفرینان موفقى را مورد آزمایش قرار دادیم. اسناد موجود کارآفرینى، چارچوب فکرى خاصى را به ما میدهد. موضوع این تحقیق بیش از 2000 شرکت ایرانى در ایالات متحده بود. بررسى نشان داد که کارآفرینان ایرانى داراى تحصیلات عالیه هستند و در محدوده وسیعى از سرمایهگذارىهاى تجارى فعالیت دارند. آنها در 48 ایالت پراکندهاند. جمعیت وسیعى از ایرانیان، اساس این موسسات تجارى را تشکیل دادهاند. اما با این حال، گروههاى قومى دیگر هم مشتریان آنها هستند و به این ترتیب شانس بقای آنها را افزایش مىدهند. ما به دلایل آنها براى خود اشتغالى، مثل استقلال پى بردیم. اغلب کارفرمایان ایرانى، هیچ تجربه فعالیت تجارى از قبل نداشتند. این تحقیق، مانند مطالعات مشابه دیگر، محدودیتهایى دارد. اگر بیش از 20درصد از افراد، به پرسشها پاسخ مىدادند، این تعمیم مىتوانست دقیقتر شود. عامل دیگر، زمان است.
اطلاعات گذشته، قابل استفاده در زمان حال نیست. من بررسى دیگرى را بر اساس دادههاى اصلاح شده و به روز، طرحریزى کردهام. که نتایج حاصله از آن مىتواند با آنچه در اینجا آمده متفاوت باشد. نویسنده استاد مدیریت در دانشگاه ایالتى فورستبرگ (Frostburg State University) است. زمینههاى تدریس و تحقیق او کارآفرینى و مدیریت استراتژیک است.اسامی افرادی که در متن آمده است نام کسانی است که در موضوع پژوهش فوق، تحقیق و بررسی کردهاند و نتایج تحقیقات آنها به صورت کتاب یا مقالات علمی در مجلات و نشریات مربوطه چاپ شده است.
منبع: www.irdiplomacy.ir
ارسال نظر