پژوهشی درخصوص کارآفرینی مهاجران ایرانی
سهم ایرانیان در اقتصاد آمریکا
این پژوهش، برخى جنبههاى اجتماع تجارى ایرانیان براساس کاوشى که در دانشگاه ایالتی فورستبرگ به عمل آمده را نشان مىدهد. این مقاله، مقایسه و مقابلهاى میان یافتههاى کاوش به عمل آمده، با مکتوبات موجودى که درباره جوامع تجارى گروههاى مختلف قومى نوشته شده، به دست مىدهد. نتایج این بررسى در بسیارى موارد با مستندات فعلى مغایر است.
بخش نخست
این پژوهش، برخى جنبههاى اجتماع تجارى ایرانیان براساس کاوشى که در دانشگاه ایالتی فورستبرگ به عمل آمده را نشان مىدهد. این مقاله، مقایسه و مقابلهاى میان یافتههاى کاوش به عمل آمده، با مکتوبات موجودى که درباره جوامع تجارى گروههاى مختلف قومى نوشته شده، به دست مىدهد. نتایج این بررسى در بسیارى موارد با مستندات فعلى مغایر است. یکى از این تفاوتها این است که این اجتماع بر خلاف نظر رایج که گروههاى قومى منطقه خاص تجارى اشغال مىکنند، در ۴۸ ایالت پراکندهاند و تجارت آنها عملا تمام خطوط اقتصادى ممکن را در برمىگیرد. این کارآفرینان تحصیلات عالى دارند و ۷۶درصد آنها در محدوده سنى ۵۰-۳۰ سالاند. از این میان ۸۴درصد را مردان تشکیل مىدهند که نمونه نوعى نمودار آمریکایى هم همین است.
چرا مهاجران در ایالت متحده به خوداشتغالى رو مىآورند؟
پژوهشهاى مختلف، دلایل متفاوتى براى روى آوردن مهاجران به خوداشتغالى در این کشور ارائه کردهاند. لایت و سانچز (۱۹۸۷) مشکلاتى نظیر بهرهکشى از مهاجران در بازار کار سراسرى را دلیل خود اشتغالى آنان مىداند.
پورتز و باخ (مهاجران کارآفرین۱۹۹۷) اصطلاح جدیدى را ابداع مىکند: «ناحیه قومى». مدل آنها که بر پایه شیوه مهاجران کوبایى طراحى شده، چندى از ویژگىهاى این «نواحى» را برمىشمارد، از جمله موقعیت جغرافیایى، تمرکز افراد، شبکههاى ارتباطى، اجتماعى و تجارى وابسته و تقسیمات نسبتا پیچیده کار.
این نواحى براى مهاجران به عنوان ناحیه جایگزینى عمل مىکند که با فراهم کردن اشتغال و تجمعى خاص، جا افتادن در کشور میزبان را تسهیل مىکند. والدینگر و همکارانش (۱۹۹۰) پیشنهاد کردند که واژه «ناحیه» حذف شود.
آنها معتقد بودند که خواست کارآفرینان تا اندازهاى مستولى شدن وضعیت بازار کار و امکان دسترسى به چنان تجارتهایى براى مالکان مهاجران است. «برخى فرصتها در دسترساند، مثل فراهم کردن مواد غذایى، روزنامه، پوشاک و کالاهاى خاص فرهنگ کشور خودشان، اما به هر حال براى گذر از این بازار محدود، تجارت مهاجران باید گسترش یابد و آنها هم عموما این کار را از طریق خط سیر مشخصى دنبال مىکنند.» (والدینگر و دیگران، ۱۹۹۰) الگوى والدینگر و همکارانش چهار رکن مشخص دارد:
۱ - تجارت مهاجران، اغلب به مراکز تجارى غیرعادلانهاى گسترش مىیابد.
۲ - آنها کسب و کارى با هزینه
راهاندازى پایین را انتخاب مىکنند.
۳ - آنها کسب و کارى با صرفهجویىهاى کمتر و تولید انبوه را انتخاب مىکنند.
۴ - آنها کالاهایشان را در زمانی که بازار ناپایدار و متزلزل است عرضه مىکنند.
تمام این موارد درباره کارآفرینان کرهاى شیکاگو درست بود.
معمولا مهاجرانى که به دنبال برپا کردن شغلى هستند، براى حمایت شدن و گذران زندگى به هموطنان خود تکیه مىکنند و این ممکن است باعث احساس همبستگى میان آنان شود. پسار (۱۹۹۵) تحقیقی میدانى را میان مهاجران اسپانیولى زبان در واشنگتن دىسى هدایت کرد و به این نتیجه رسید که احساس همبستگى قومى نه مسالهاى فراگیر است و نه حتى مهاجران خواستار آن هستند.
در پژوهشى توسط یونگرت (۱۹۹۵) آمده است که کارآفرینان، ایالاتى با مقررىهاى مالیاتى تصاعدى را ترجیح مىدهند، زیرا فرصتهاى نپرداختن مالیات در این ایالات فراوانند. همین تحقیق نشان مىدهد مهاجرانى که از کشورهایى با میزان کارآفرینى بالا آمدهاند، در ایالات متحده بیش از میانگین معمول کارآفرینى مىکنند.
این مساله تا حدودى بهاین خاطر است که این افراد تجربه بیشترى در عملکرد اقتصادى دارند. یونگرت در تحقیق خود به این نتیجه مىرسد که ۶۲درصد کارآفرینى مهاجران معلول همین دو عامل است.
کارآفرینى مهاجران زیانهاى چندى دارد. همبستگى قومى که برخى پژوهشگران به آن اشاره کردهاند، مىتواند موجب انحصارطلبى و تعصبات قومى و قبیلهاى شود. معاملات تجارى غیررسمى در اجتماعات مهاجران گاهى مىتواند به وضوح غیرقانونى باشد.
باز نگه داشتن مغازهاى اجارهاى به طور ۲۴ ساعته ممکن است براى خویشاوندان درگیر استثمارگرانه و غیرمنصفانه به نظر رسد.
خود اشتغالى مهاجران بیشتر به یک قایق نجات مىماند تا یک نردبان، با این توضیح که این کارآفرینىها، بیشتر راهى براى ادامه حیات است تا نشانهاى بر موفقیت اجتماعى- اقتصادی. (مهاجران کارآفرین ۱۹۹۷)
اهداف پژوهش
مهاجران در ایالات متحده به شغلهاى آزاد رو مىآورند، به خاطر (۱) مشکلاتى که در بازار کار سراسرى با آنها برخورد مىکنند (مثل موانع نژادى و زبان)؛
(۲) تمرکز جغرافیایى گروه قومىشان و شکلگیرى نواحى قومى؛
(۳) هزینههاى پایین راهاندازى و صرفهجویىهاى کمتر تولید انبوه بسیارى از کسبهاى آنان؛
(۴) همبستگى قومى اجتماعى (که به موجب آن اعضاى یک گروه قومى در درون گروه خود به کار مشغول مىشوند و با هم معامله مىکنند)؛ و (۵) امکان نپرداختن مالیات در ایالاتى با مقررىهاى مالیاتى تصاعدى (و بنابراین تمرکز آنان در چنین ایالاتی).
پس از بررسى این متون، علاقهمند شدم تا بفهمم که چگونه این عوامل به کارآفرینى ایرانیان در ایالات متحده ارتباط پیدا مىکند؟ بنابراین تحقیقم را بر پایه پنج دلیلى که در بالا توضیح دادهشد، انجام دادم و به فرضیات زیر رسیدم:
فرضیه اول: اجتماعات بازرگانى ایرانى، اصولا به تجارتهایى با هزینه راهاندازى پایین مىپردازند.
فرضیه دوم: مهاجران ایرانى در موقعیتهاى جغرافیایى محدودى متمرکزند.
فرضیه سوم: اجتماعات بازرگانى ایرانى، ایالاتى با مقررىهاى مالیاتى تصاعدى را ترجیح مىدهند.
فرضیه چهارم: مهاجران ایرانى به دلیل موانع نژادى و زبان، به خوداشتغالى روى مىآورند.
فرضیه پنجم. اجتماعات مهاجران ایرانى، همبستگى قومى اجتماعى قابل ملاحظهاى را نشان مىدهند.
تعریف
اصطلاح کارآفرین همانطور که لانجنکر، مور و پتى (۲۰۰۰) آن را تعریف مىکنند، در این تحقیق به کار رفته است.
آنها کارآفرین را به عنوان مدیران صاحب سرمایه فعال تعریف مىکنند و در تعریفشان اعضاى نسل دومى واحدهاى اقتصادى خانوادگى و مدیران صاحب سرمایهاى که سهام موسسان واحدهاى اقتصادى موجود را مىخرند نیز داخل مىکنند.
با بهکارگیرى این تعریف، مىتوان کسب و کارى که تنها شامل یک نفر مىشود - تجارتى که هر شخص طالبى ممکن است آن را دایر کند- یا شرکتى که ۱۰۰نفر را استخدام کند را شامل تعریف کرد. چیزى که این موسسات تجارى را از موسسات تجارى بسیار بزرگتر کاملا متمایز مىکند، ساختار و عملکردشان است.
روششناسى
سختترین قسمت این تحقیق، جمعآورى لیست شرکتها، صاحبان و نشانى آنها بود. هیچ منبعى اطلاعات لازم را در بر نداشت. من با جستوجو در میان کتابچههاى راهنما، دفترچههاى تلفن و روزنامهها و تبلیغات مجلات محلى و منطقهاى بسیارى، لیستى تهیه کردم.
حتى از کارتهاى تجارى که به بولتن انجمنها زدهشدهبود و آگهىها هم استفاده کردم. سرانجام لیستى از ۱۲۰۰۰ شرکت را به دست آوردم. از این میان حدود ۱۰۰۰۰ نام و آدرس، مربوط به حرفههایى مىشد که من به دنبال آنها نبودم و کنار گذاشتهشدند، مثل پزشکان، دندانپزشکان، داروسازان، وکلا، رسانهها و سازمانهاى خیریه.
در نهایت ۲۰۶۰ آدرس باقى ماند. این موسسات تجارى در ۴۸ ایالات جنوبى پراکنده بودند. همچنین، نتوانستم هیچ موسسه تجارى ایرانى را در دو ایالت آلاسکا وهاوایى بیابم.
بر اساس بررسى جامع مستندات مربوط به مهاجران و کارآفرینان مهاجر، پرسشنامه دقیقى را به زبان فارسى تنظیم کردم. این پرسشنامه را در میان رفقاى فارسى زبان و برخى تجار راکویل در مریلند آزمایش کردم.
همزمان با سال جدید ایرانى (در سال ۱۹۹۸)، نامهاى به همراه لیستى از ۴۰ سوال اساسى را به صاحبان آن ۲۰۶۰ شرکت تجارى فرستادم. پاکت نامهاى تمبر زده و آدرسدار، پرسشنامه را در برگرفته بود. دلیل اصلى آمادهکردن پرسشنامه به زبان فارسى آن بود که هر نام غیرایرانى از آن حذف شود.
گمان من بر این بود که یک فرد غیرایرانى نخواهد توانست پرسشنامه را بخواند و بنابراین، بررسى را خدشه دار نخواهد کرد. علاوه بر آن، فکر کردم که استفاده از زبان مادرى مشوق خوبى است که افراد در این بررسى شرکت کنند.
برخى شرکتها با این توضیح که ما ایرانى نیستیم یا آنکه مالک، ایرانى نیست، پرسشنامهها را باز پس فرستادند. جالب توجه است که برخى از این افراد، نامهاى ایرانى براى موسسات خود برگزیدهاند.
امکان دارد بعضى شرکتها که مایل به پاسخگویى نبودهاند، چنین توضیحى را تنها به عنوان توجیهى مودبانه فرستاده باشند. یک رستوراندار، با آرزوى یک وعده غذایى مقوى و لذیذ براى من، پرسشنامه خالى را همراه کمى نمک و فلفل در پاکتش برایم پس فرستاد.
تنها ۲۵ پرسشنامه بىجواب ماندند. هیچ بستهاى به دلیل نادرست بودن آدرس برگشت نخورد، چون من اطلاعاتم را چندین بار براى اطمینان از درستىشان چک کردم.
در یک نمونه قابل توجه، یک ایرانى که نمىتوانست فارسى بخواند ولى مىتوانست به این زبان صحبت کند، تماس گرفت تا بگوید که یکى از دوستانش سوالها را براى او خواهد خواند و جوابها را در محل مناسب علامت خواهد زد.
بعد از دو ماه، تذکرى براى کسانى که به نامه نخستم پاسخ نداده بودند فرستادم. روى هم رفته، بعد ازحذف موارد نادرست، ناقص و غیر قابل قبول، به ۴۱۴ پرسشنامه قابل استفاده در این تحقیق دست یافتم.
پاسخگویى ۲۰درصدى، میزان خوب و قابل قبولى در این گونه تحقیقات به شمار مىرود. با آنکه به پاسخ دهندگان اعلام کرده بودم که نامشان آشکار نخواهد شد، نزدیک ۴۵درصد از آنان علاقه خود را براى شناخته شدن از طریق فرستادن کارتهاى تجارى، آگهىها و حتى عکسهایشان و اقلام تبلیغاتى به همراه پاسخها، ابراز کردند.
بسیارى از این کارآفرینان درخواست یک کپى از تحقیق نهایى را هم کرده بودند.
بیشتر سوالات، سه گزینه اى بودند. پاسخها عبارت بودند از: ۳= خیلى مهم، ۲= مهم، ۱= بىاهمیت.
بعضى سوالها پاسخى به شکل بلى/خیر داشتند و باقى سوالهاى توضیحى بودند.
آرایش شغلى
شرکتهاى مورد بررسى در طبقه صنایع کوچک قرار مىگیرند. در نموداری نشان دادیم که به طور متوسط ۵/۶نفر براى این شرکتها کار مىکنند. اگر این یافته را به تمام ۴۱۴ پاسخگو تعمیم دهیم، خواهیم دید که کارآفرینان ایرانى ۲۶۹۱ فرصت شغلى در ایالات متحده به وجود آوردهاند.
دفاعیهاى از صنایع کوچک (۲۰۰۷) بر اساس یافتههاى کمیته آمارگیرى نیروى انسانی نقل مىکند که بین سپتامبر ۱۹۹۲ و مارس ۲۰۰۵، صنایع کوچک، ۶۵درصد از شبکه گسترش اشتغال را ایجاد کرده و این موید اطلاعات مشابهى است که سازمان آمارگیرى ارائه کرده است.
یده ۲۰۰۰، ص ۳۳۸، معتقد است که «در دو دهه گذشته، ایجاد دههامیلیون شغل جدید در ایالات متحده، با توجه به کاهش نیروى کار
۵۰۰ شرکت فورچون، به وضوح اشاره به افزایش سهم اشتغالزایى در بخش کارآفرینى دارد.»
انوع فعالیتهاى تجارى
در نمودار دیگری چشماندازى از تنوع شرکتهاى موجود در تحقیق را نشان دادیم. تجارتهایى که کارآفرینان ایرانى به آنها روى آوردهاند، طیف وسیعى را در بر مىگیرد. آنها آنطور که والدینگر و دیگران (۱۹۹۰) گزارش مىدهد محدود به مشاغلى با هزینههاى راهاندازى پایین (خوار و بار فروشهاى جزء، تعمیرگاهها، مهدکودکها) نیستند، چنان که برخى از این موسسات تجارى (صنعتى، مالى و ساختمانى) داراى هزینههاى هنگفتى براى راهاندازىاند.
مرکز مطالعات مهاجران وابسته به اتحادیه محافظهکار بهینهسازى مهاجرت، اهمیت کارآفرینان مهاجر را رد کرده و مىافزاید که مهاجران به اندازه شهروندان آمریکایى کارآفرین نیستند و در مشاغلى با هزینه راهاندازى پایین مشغول مىشوند.
براساس این مطالعه که در سال ۱۹۹۷ انجام شده، تنها ۳/۱۱درصد از مهاجران در مقایسه با ۸/۱۱درصد از شهروندان آمریکایى، کارآفرین بودهاند. (توماس، ۲۰۰۳) ارقام سازمان آمارگیرى، دستکم تا اندازهاى متفاوت است.
طبق این آمار ۲۲درصد از ایرانیان، کسب و کار آزاد دارند. مطابق اطلاعات یک پایگاه اینترنتى، ایرانیان در ایالات متحده ۲۸۰ موسسه تجارى عمده ملى را تاسیس کردهاند و ۴۰۰تن از آنان به عنوان مقامات ارشد کمپانىهاى داخلى مشغول هستند. همین منبع مدعى است که سهم ایرانیان در اقتصاد ایالات متحده ۴۰۰ میلیارد دلار تخمین زده مىشود.
گزارش کاتکین (۱۹۹۹) دیدگاههاى منفى را درباره کارآفرینى مهاجران رد مىکند. او مىگوید: «حتى میزان کارآفرینى در لسآنجلس مشخص تر بود. تحلیل جیمز اى آلن و یوجین ترنر، متخصصان آمارگیرى نورثریج در کالیفرنیا، نشان مىدهد که بیشترین میزان کارآفرینى میان اسرائیلىها، ایرانىها، لبنانىها و ارمنىها بودهاست.
گرچه برآورد مىشود که بین ۳۰۰ تا ۴۰۰هزار تن از ساکنان لسآنجلس از کشورهاى خاورمیانه باشند، تاثیر آنها بر یک سرى صنایع به شدت چشمگیر است: پوشاک، جواهرآلات، منسوجات، کارخانههاى صنعتى، املاک و مستغلات، خرده فروشى و پخش مواد.
حکایت مهاجران کشورهاى خاورمیانه در لسآنجلس داستان متفاوتى است. با آنکه چیزى کمتر از ۷ درصد شرکتها را در اختیار دارند و بخش ناچیزى از نیروى کار را درشرکتهاى تولید پوشاک شهر در اختیار دارند، این مهاجران، کنترل بهترین صنایع منطقه را در دست دارند که شامل کمپانىهاى گس، بیزو- بیزو، جاناتان مارتین، تگ رگ و بىسى بىجى مىشود.
این عده اندک مسلط بر صنعت منسوجات هستند.بیش از ۱۲۰ کمپانى ایرانى با کارآفرینان یهودى، مسلمان و مسیحى به افزایش فروش صنایع پوشاک لسآنجلس از ۳۰۰میلیون دلار در سال ۱۹۸۲ به ۲۰میلیارد دلار درحالحاضر کمک نمودهاند.
در میان گروههاى قومى، بعضى در محدوده اقتصادى خاصى غالباند. در توضیح این پدیده، کائو (۲۰۰۰) مىگوید: این تفوق مىتواند ناشى از پیشینه آن گروه (مثل یهودیان در صنایع پوشاک)، کارخانجات کشور میزبان (اشتغال کرهاىها در تولید مشروبات و ساخت موى مصنوعى در ایالات متحده) یا موقعیتهاى سنتى آنها در سلسله مراتب حرفهاى کشورهایشان پیش از مهاجرت باشد.
تجار ایرانى در آمریکا به هیچ یک از این گروهها تعلق ندارند. در پاسخ به سوال پرسشنامه که از آنها مىپرسید آیا این نخستین تجربه شغلى شماست، ۶۰درصد از شرکتکنندگان پاسخ بلى دادند. علاوه بر این، در ایران سلسله مراتب اجتماعى حکمفرما نیست و سلسله مراتب شغلى بعد از ورود اسلام به این کشور از بین رفتهاست.
با توجه به مطالبى که تشریح شد، فرضیه اول (اجتماع تجارى ایرانیان اصولاَ به تجارتهایى با هزینه راهاندازى پایین مىپردازند.) درست نیست.
تاریخ تاسیس موسسات تجارى
ایالات متحده همیشه یکى از مقاصد مهاجران ایرانى بوده است. در گذشته، اکثر مسافرانى که کشور خود را به مقصد آمریکا ترک مىنمودند، فکر مىکردند که سفر آنها موقتى است.
بیشتر مسافرتها مربوط به مسائل تحصیلى بود و ایرانیان به عنوان دانشجو یا توریست به این کشور سفر مىکردند. این وضع پس از انقلاب تغییر کرد و این سفرها به اقامتهاى بلند مدت بدل شد.
منبع: irdiplomacy.ir
ارسال نظر