ترجمه و تلخیص: اسماعیل استوار

بخش پایانی

بسیاری از جوانان، بدون اطلاعات، منابع یا تجربه‌ای در انتخاب برتر از میان فرصت‌های زندگی به دوران بزرگسالی وارد می‌شوند. دولت‌ها می‌توانند به آنها در مبدل شدن به تصمیم‌سازان قابل یاری رسانند.

-‌ اطلاعات: یکی از مداخلات ساده و کم هزینه دولت می‌تواند، مطلع نمودن جمعیت جوان نسبت به پرداخت‌های بیشتر در قبال آموزش باشد که آنها را در تصمیم‌سازی نسبت به آینده توانا می‌سازد. در جمهوری دومینیکن، بررسی وضعیت پسران سال آخر دوره ابتدایی نشان از آن دارد که پسرانی که به طور تصادفی از مدارسی انتخاب شدند که به آنها در مورد پرداخت‌ها و مزایای ادامه تحصیل در مقطع متوسطه توضیح داده شده بود، نسبت به پسرانی که در این مورد چیزی به آنها گفته نشده بود، سال‌های بیشتری را در دوره متوسطه سپری کرده‌اند.

-‌ منابع: مقاطع بالاتر آموزشی می‌تواند برای دانش آموزان گران تمام شود. برای نیمی‌از دانشجویان دانشگاه‌های خصوصی در آرژانتین، برزیل، شیلی و کلمبیا هزینه تحصیل از ۳۰ تا ۱۰۰‌درصد تولید ناخالص داخلی سرانه(GDP per capita) می‌رسد. حتی برای دانشجویانی که در دانشگاه‌های آزاد تحصیل می‌کنند هزینه فرصت تحصیل قابل توجه است. برنامه‌های اعتباری برای دانشجویان فقیر بدون حمایت دولت نمی‌توانند موفق شوند و بسیاری از این قبیل برنامه‌ها به دلیل نرخ بازگشت پایین اعتباراتی که توسط دانشجویان اخذ شده با شکست مواجه شده است. سیستم استرالیایی، بازپرداخت اعتبارات را به درآمدهای شامل مالیات پس از فراغت از تحصیل موکول می‌کند. کشورهای با درآمد متوسط از قبیل تایلند شروع به اتخاذ چنین برنامه‌ها یی نموده‌اند. در کشورهایی با سیستم مالیات بر درآمد عقب مانده و غیر پیشرفته، مکانیزمی‌که بتواند پس‌اندازهای انفرادی را برای تحصیل ترغیب نماید، انتخاب بهتری به نظر می‌رسد.

-‌ توانایی تصمیم‌سازی: به‌رغم منافع بسیار در نرخ بالای ثبت‌نام، سیستم‌های آموزشی انگشت‌شماری بر روش تفکر و مهارت‌های رفتاری- انگیزش، پشتکار، همکاری و مشارکت، کار تیمی‌و توانایی مدیریت ریسک- تکیه می‌کنند که افراد برای اتخاذ تصمیم‌های عاقلانه و نیز پردازش اطلاعات به آن نیاز دارند. روش‌های تدریس این گونه مهارت‌ها در کشورهای توسعه یافته به خوبی به آزمون گذارده شده است و در حال حاضر کشورهای در حال توسعه نیز در تلاش هستند تا چنین سیستم آموزشی را پیاده کنند.

جوانان ممکن است برای اتخاذ تصمیم‌های درست در مورد تحصیل یا کار، نیازمند مشوق‌هایی باشند. سیستم مساعدت مالی زنان محصل در دوره متوسطه بنگلادش، دختران ۱۱ تا ۱۴ ساله را هدف قرار داده است و مبلغی را به حساب شخصی این دختران در صورت عملکرد خوب آموزشی و عدم ازدواج، واریز می‌نماید.

فراهم نمودن شانس دوم

همواره برخی از جوانان قادر به استفاده از فرصت‌های پیش روی خود نخواهند بود. آنها ممکن است ترک تحصیل کنند و خیلی زود به بازار کار وارد شوند و شغل خود را پس از مدتی پایان بدهند و نتوانند به هیچ وجه شغل دیگری پیدا کنند. این امر می‌تواند محرومیت‌های اجتماعی را در سطح گسترده‌ای به همراه داشته باشد. سیاست‌ها‌یی که به جوانان در بازیابی و تصحیح تصمیمات نادرست در شرایط نامناسب، کمک می‌کند می‌تواند در تغییر وضعیت این جوانان که به واسطه انتخاب بد خود دچار آن شده اند، موثر واقع شده و جامعه را نیز منتفع نماید. این برنامه‌ها می‌تواند شامل برنامه‌های اصلاحی و بازیابی، برنامه‌های پرورشی برای جوانانی که دچار بیماری‌های خاص شده اند و برنامه آموزش مجدد برای کسانی که ترک تحصیل نموده اند باشد. برنامه آموزش کودکان تنگدست بنگلادش به افراد ۱۰ تا ۱۶ ساله‌ای که از دوره ابتدایی ترک تحصیل نموده اند کمک می‌کند تا آنها در دوره‌های ۳ ساله به آموزش مجدد بپردازند. این برنامه که ۳۶۰۰۰ دانش آموز در سال ۲۰۰۴ به طور تقریبی هزینه سرانه ای برابر با آموزش رسمی‌داشته است.

برخی سیاست‌ها‌، تخصیص مجدد منابع را پیشنهاد می‌کنند. گسترش و توسعه کیفیت آموزش‌های پایه و به طور گسترده آموزش متوسطه بسیار هزینه براست. در صورتی‌که آموزش دوره ابتدایی و راهنمایی عمومی ‌شود، هزینه ای معادل ۳‌درصد از کل درآمد ملی را به خود اختصاص خواهد داد. در صورتی‌که کشورهای کم درآمد و با درآمد متوسط را در این محاسبه لحاظ کنیم این میزان به ۵/۰‌درصد از کل درآمد ملی کاهش می‌یابد(Cohen and Bloom ۲۰۰۵). گرچه این میزان رقم قابل توجهی است؛ اما برای بسیاری از کشورها قابل تامین است. کشورهای فقیر نیز در صورت مساعدت کشورهای ثروتمند قادر به مدیریت کردن هزینه‌های خود در این بخش می‌باشند.

سایر مواردی که در اینجا به آن اشاره شد، ورای مسائل مالی بوده و ابعاد سیاسی دارند. گسترش سرمایه‌گذاری در نیروی کار جوان، مستلزم توسعه تجارت و اصلاحات در بازار نیروی کار در جهت توسعه سرمایه انسانی می‌باشد. این سیاست‌ها‌ باید در دستور کار کشورهایی که با فزونی جمعیت جوان مواجه هستند، قرار گیرد. اما اصلاحات در بازار نیروی کار ممکن است سایر اقشار نیروی کار را با تهدید مواجه کند. به طور مثال قانون حمایت اشتغال در آمریکای لاتین، در برخی کشورهای صنعتی، نرخ بیکاری جوانان غیر ماهر را به واسطه جلوگیری از انگیزه‌های ایجاد شغل، افزایش داده است. ایجاد توازن مابین گسترش فرصت‌های جوانان و فراهم نمودن حمایت‌های مناسب، بسیار مشکل اما ضروری به نظر می‌رسد. زمانی که اسپانیا اصلاحات جزئی در بازار نیروی کار ایجاد نمود به نحوی که هزینه‌های اخراج نیروی کار تازه استخدام را پایین آورد، این سیاست با شکست مواجه شد اما به هنگام اتخاذ اصلاحات گسترده، انعطاف بازار نیروی کار افزایش یافته و بیکاری کاهش پیدا کرد(بانک جهانی ۲۰۰۶).

جمعیت جوانی که در حال حاضر برای برخی کشورها تهدید به شمار می‌آید، می‌تواند در صورت انتقال انگیزه و اطلاعات درست به آنها، ظرفیت‌های مناسب و موفقیت‌های آتی را به دنبال داشته باشد. یکی از این برنامه‌ها، برنامه اعطاء بورس تحصیلی به دختران در کنیاست که به طور قابل ملاحظه ای نمرات آزمون‌های دختران و نیز پسران را(شاید به واسطه اثرات غیر مستقیم) افزایش داده است.