ترجمه و تلخیص:اسماعیل استوار
بخش پایانی
طبق قانون مور، طی دو دهه‌اینده تعداد ترانزیستورها در اینچ مربع آی سی ها(IC) هر 12 تا 18 ماه دو برابر خواهد شد. این ظرفیت خارق العاده، سرعت قابل توجهی را برای محاسبات کامپیوتری به همراه خواهد داشت. چه انگیزه‌ای پشت این میل به سرعت به عنوان پیش برنده انقلاب اطلاعات، وجود دارد؟

چرا پذیرش این مسیر بهتر از پذیرش «جنبش ضدغذای آماده» (slow food movement) در ایتالیا است؟
اول رقابت و دوم تنوع طلبی در زندگی شخصی خود. سرعت در انجام کارهای مختلف به مفهوم تنوع و فزونی کارهایی است که شما می‌توانید انجام دهید. در جامعه صنعتی(موج دوم) بخش بزرگی از زندگی تکراری است. اما سیستم انقلابی ثروت، تنوع و گسترش دامنه پتانسیل‌های انفرادی را به ارمغان می‌آورد.
به نظر می‌رسد برخوردی ما بین دنیای غرب که در جریان سیستم جدید ثروت قرار دارد و مذاهب به وقوع پیوسته است. همه مذاهب بر تعادل، حرکت آرام و هماهنگ و بردباری و تفکر تاکید نموده‌اند. نظر شما چیست؟
مطمئنا برخوردی وجود دارد. اما قوانین بسیاری از مذاهب طی زمان متحول شده است. مساله‌این است که چه چیز یک آهنگ حرکت درست را می‌سازد؟ نژاد بشر زندگی آراسته و طولانی تری را نسبت به گذشته کسب نموده است. آهنگ سریع انقلاب صنعتی، زندگی به مراتب بهتری را برای اغلب مردم نسبت به دوران زندگی روستایی یا زندگی ما قبل کشاورزی ایجاد نموده است. سیستم ثروت دانش محور زمان یکسانی را برای همه افراد جامعه تحمیل نمی‌کند. در عوض این سیستم فرصتهای گوناگونی را برای هر کس جهت تنظیم آهنگ حرکت خود ایجاد می‌نماید. عده‌ای ممکن است بخواهند تمام زمین و یا فضای مجازی را برای کسب ثروت بکاوند و عده‌ای دیگر ممکن است بخواهند در کنار ساحل برای تمام روز دراز بکشند و غذای مفصلی با دوستان یا خانواده شان بخورند. آنها ممکن است بخواهند هر دو این کارها را در زمانهای مختلف انجام دهند. تکیه کلام عصر تاریخی جدید شاید این باشد که: هر کسی به ساز خود. علاوه بر این‌ها پیدایش تمدن جدید، مدنیت انتخاب است.
درباره فضا و زمان مناسبات به عنوان یکی دیگر از پایه‌های ژرف که در کتابتان آمده است چه نظری دارید؟ امروزه می‌توان به واسطه جهانی سازی و تحقق زمین هموار و نیز پیشرفتهای تکنولوژیکی و سپردن امور به خارج از بنگاه در همه جا کسب ثروت نمود. اما شما به «هیچ جا» و فضای خارج از جو زمین هم اشاره می‌کنید.
در حال حاضر به طور گسترده قابل فهم است که به واسطه انتشار تکنولوژی، سرمایه و مهارت‌ها، خلق ثروت در هر کجای جهان امکان پذیر است. مزیت نسبی هم اکنون بیشتر در مورد مجموعه‌ای از مهارت‌ها اعتبار دارد تا در مورد منابع طبیعی و دارایی‌های سرمایه‌ای. در ایالات متحده، ایالت ایندیانا در گذشته برای جذب تجار به لاف زنی در مورد ذخیره سنگ آهک و نیروی کاری که تحت سیطره اتحادیه‌های کارگری نیست می‌پرداخت اما امروزه‌ایندیانا، دانشگاه‌ها و فرهنگ مطبوع و سازگارش را تبلیغ می‌کند.
هیچ جا یا همان فضای مجازی را هم به آن اضافه کنید. شرکت «eBay» یا آمازون(Amazon) و دیگر شرکت‌های این چنینی سرورهایی دارند که در نقاط جغرافیایی مستقر است اما آنها پول خود را در یک قلمرو غیرملموس و به واسطه نقل و انتقالات الکترونیکی به دست می‌آورند.
اندکی هم در مورد قلمرو خلق ثروت در خارج از جو زمین فکر کنیم که 12000 مایل بالاتر از سیاره ماست. توسعه و پیشرفت در این حوزه شاید بزرگ‌ترین نقطه عطف تاریخ ما به شمار آید.
امروزه سیستم GPS (دستگاه تعیین موقعیت ماهواره‌ای) کلید هماهنگ‌سازی دقیق زمان و تسریع جریان اطلاعات به شمار می‌رود. این سیستم و سیستم‌های مشابه ما را قادر می‌سازد تا بسته‌های ارسالی و یا حمل و نقل دریایی را از کارخانه تا بازار ردیابی کنیم که‌این امر علاوه‌بر تاثیر در بهره‌وری سیستم تولید به موقع، امنیت را نیز به همراه دارد. به زودی سیستم GPS سیستم مرکزی خواهد بود که ما را در مدیریت و کنترل ترافیک هوایی در شرایط آسمانی مملو از هواپیماهایی که ما را به محل کنفرانس یا تعطیلات می‌برند، توانمند خواهد ساخت.
ماهواره‌های مجهز هواشناسی نیز بهره‌وری کشاورزی را به واسطه هشدار به موقع در مورد خطرات قریب‌الوقوع از طریق پیش‌بینی‌های دقیق، افزایش خواهد داد. با در دسترس قرار گرفتن این ماهواره‌ها برای همگان، ثروت نیز انتشار خواهد یافت. الجزیره، پاکستان و نیجریه ماهواره‌های کوچکی با وزن بسیار کم را در حدود 100 پوند خریداری نموده‌اند که آنها را در کنترل امور با هزینه پایین توانمند می‌سازد.
این تغییرات چگونه زندگی شخصی ما را تحت‌تاثیر قرار خواهد داد یا بهتر بگویم، این تحولات چه تغییراتی در خانواده پدید خواهد آورد؟
طی قرن گذشته، خانواده به طور تاریخی و با سرعت غیر‌قابل پیش‌بینی رو به تحول گذارده است. در جامعه ما قبل صنعتی، خانواده‌ها مسوولیت‌های بسیاری را به دوش می‌کشیدند. خانواده در گذشته مدرسه‌ای برای فرزندان، بیمارستانی برای افراد سالمند و مکانی برای کار به شمار می‌رفت. اما پس از انقلاب صنعتی، خانواده به نهاد کوچکی مبدل شد به نحوی‌که بچه‌ها برای تحصیل به مدرسه می‌رفتند. پدران برای کار به کارخانه می‌رفتند و بیماران به بیمارستان مراجعه می‌کردند و سالمندان نیز در جای دیگری زندگی می‌کردند. کارکرد گذشته خانواده‌ها پس از انقلاب صنعتی رنگ باخته است.
در حال حاضر ما شاهد مرگ خانواده نیستیم بلکه شاهد نمونه‌های مختلف خانواده، هماهنگ با سیستم متنوع ثروت هستیم. تک همسری رو به افول نمی‌رود اما ممکن است چند همسری به طور گسترده پذیرفته شود.
همچنین بسیاری از کارکردها به خانه رجوع خواهد کرد. آموزش در محیط خانه در آمریکا رو به افزایش نهاده است. بسیاری از بچه‌های آمریکایی در مدرسه نحوه کار با کامپیوتر را نمی‌آموزند بلکه آن را در خانه یاد می‌گیرند. به طور گسترده والدین حداقل به صورت پاره وقت در خانه کار خواهند کرد. تولید و مصرف همزمان بسیاری از مراقبت‌های پزشکی را از بیمارستان به خانه خواهد آورد.
* آیا خود کارکردن هم دچار تغییرات خواهد شد؟
بله. اما نه فقط از طریق تولید و مصرف همزمان. ما شاهد پایان کار کردن، به شیوه گذشته خواهیم بود. کار کردن همانی نخواهد بود که تا به حال دیده‌ایم. مقررات حاکم بر مناسبات کارگر و کارفرما که در تعیین ساعات کاری و سیستم پرداخت‌ها تبلور می‌یافت، جزو اختراعات اخیر بشری است. بسیاری از اجداد ما هرگز شغلی نداشتند. ما بردگان و یا نیروی کاری را داشتیم که به صورت فصلی کار می‌کردند و نه بر اساس ساعات مشخص کاری.
آنچه در حال حاضر مشاهده می‌شود حرکت از روابط جاری مابین کارگر و کار فرما به سمت موافقتنامه‌های انفرادی است. این موافقتنامه‌ها شامل یک پروژه مشخص نخواهد بود که دستمزدی در قبال آن به شما یا تیم تان پرداخت شود. شما ممکن است با یکدیگر و همراه یک تیم روی یک پروژه کار کنید، از یکدیگر منفک شوید و گروه دیگر کاری با دیگران برای انجام پروژه ای متفاوت تشکیل دهید. شما ممکن است با خانواده خود در خانه به عنوان یک گروه کاری فعالیت کنید، درست شبیه آنچه در جامعه ما قبل انقلاب صنعتی وجود داشت. مشابه خانواده، تجربه‌های کاری نیز متنوع خواهند شد، چه در بعد نوع کار و چه در بعد محل انجام آن.
بسیاری از مفروضات درباره چین بر پایه تصویر خطی از رشد سریع جاری این کشور بنا نهاده شده است. شما این مسیر را چگونه می‌بینید؟
ادامه روند بر اساس یک روند خطی مستقیم مطمئنا مسیری است که به اشتباه منجر می‌شود. مخصوصا این امر در مورد چین صحت دارد. طی بیست سال آینده به احتمال قوی تغییرات فاحش اجتماعی بسیار مهمی را در چین شاهد خواهیم بود که تمامی نظرات نسبت به آینده چین را به چالش خواهد کشید. رژیم جدید چین به طور رسمی ۷۴۰۰۰ شورش تصدیق شده را پشت سر گذاشته است که این هشداری است دال بر اینکه فساد، نابرابری و مسائل زیست‌محیطی ‌باید به زودی در دستور کار و رسیدگی چینی‌ها قرار گیرد.
همچنین رهبری چین نیاز به حرکت در جهت موج سوم (سیستم دانش محور) را برای کسب موفقیت، دریافته است. در حقیقت آنها دست به انقلابات متوالی زده‌اند و مسیری را طی کرده‌اند که ما در گذشته در باره توسعه می‌اندیشیدیم. چین به سوی توسعه همزمان یک جامعه صنعتی و اطلاعاتی در حرکت است.
این درست است که آنها با توسل به نیروی کار ارزان خود در حال مبدل شدن به کارخانه‌ای جهانی هستند اما آنها نباید قبل از اینکه به موج سوم وارد شوند، منتظر صنعتی شدن بمانند. بلکه شکل‌گیری سیستم دانش محور (موج سوم) در گرو حرکت همزمان در جهت توسعه صنعتی و اطلاعاتی است که چین در پیش گرفته است.
این استراتژی دوسویه در یکی از پیشرفته‌ترین زیرساخت‌های ارتباطات در جهان به وقوع پیوسته است. چینی‌ها سالانه در تحقیقات و توسعه و تربیت صدها هزار مهندس سرمایه‌گذاری عظیمی نموده‌اند. رهبران چینی از روی تیزهوشی هشدار داده‌اند که رشد سریع بدون توجه به زوایای دیگر توسعه، سلاحی خطرناک به شمار می‌آید. چینی‌ها برای برد، باید بر بازی مسلط شوند. هند استراتژی دوسویه توسعه را دریافته است و بدین لحاظ می‌تواند نمونه ای برای اتخاذ این استراتژی به شمار آید.
بالاخره اینکه، ما زمانی در مورد ژاپن به عنوان بحث داغ، صحبت می‌کردیم و حالا درباره چین صحبت می‌کنیم. چه اتفاقی افتاده است.
ژاپن بعضا با مسائل بزرگی روبه‌رو است که باید در مورد آنها تصمیم‌سازی نماید. سیستم انقلابی ثروت تنها یک پدیده تکنولوژیکی یا اقتصادی نیست بلکه پدیده‌ای اجتماعی و فرهنگی نیز به شمار می‌آید و این تغییر در تمدن بشری است. تکنولوژی بخش ساده این جریان می‌باشد که ژاپن بر آن تسلط یافته است. بخش مشکل آن ایجاد تغییرات هماهنگ در نهادها و ساختارهای اجتماعی، جهت همگاه‌سازی (sync) آنها است.
اینجا است که ژاپن با فرهنگ و جامعه به شدت غیرقابل انعطافش، به‌رغم پیشرفت‌های تکنولوژیکی با معضل مواجه است. معضلاتی چون استخدام مادام‌العمر کارگران یقه سفید و نیز نقش برده وار و مطیع زنان، از شتاب توسعه ژاپن کاسته است، در حالی که دیگران بالاخص چین، با شتاب در حال حرکت رو به جلو می‌باشند.
چالش اصلی ژاپن این است که چگونه از این انعطاف‌ناپذیری فاصله بگیرد. آنها در حال انجام این کار هستند اما آیا می‌توانند به موقع آن را به انجام برسانند؟