دایرهالمعارف اقتصاد
تامین مالی مبارزات انتخاباتی
مترجمان:محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
این تصور که پول در سیاست آمریکا نقش شومی را بازی میکند بسیار رایج است. دو فرضیه بنیادین اساس این باور را تشکیل میدهند:
نویسنده: جفری میلیو
مترجمان:محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
این تصور که پول در سیاست آمریکا نقش شومی را بازی میکند بسیار رایج است. دو فرضیه بنیادین اساس این باور را تشکیل میدهند: ۱) مناصب انتخابی در عمل به کسانی فروخته میشوند که بالاترین قیمت را پیشنهاد دهند و ۲) تامین مالی مبارزات انتخاباتی کارکردی نظیر رشوه دادن دارند. از اینرو، تلاش میشود تا از طریق اصلاح مقررات مربوط به تامین مالی مبارزات انتخاباتی، در عملکرد این بازار سیاسی موانعی ایجاد شود. البته دامنه این مقررات، خود به واسطه حمایت قانون اساسی از سخنرانیهای سیاسی، انجمنها و حق ارائه دادخواست the right to) petition) محدود شده است. با این وجود، بسیاری از آمریکاییها مایلند که آزادی بیان خود و دیگران را برای محدود ساختن تاثیر پول بر سیاست، فدا کنند.
ممکن است تصور شود که وجود یک بازار سیاسی، حتی اگر به بهای برآورده نشدن آرمانهای دموکراتیکی چون نمایندگی و مشارکت برابر تمام شود پیامدهای سیاسی کارآمدی را به بار خواهد آورد. با این حال، در مباحث مربوط به انتخاب عمومی نشان داده شده که اگر حمایت از سیاستمداران در بازار سیاسی مورد خرید و فروش واقع شود، منفعتی که نصیب خریداران میشود، غالبا به طور سرانه از ضرر بازندگان بیشتر است، اما این منفعت نسبت به کل ضرری که خیل عظیم بازندگان متحمل میشوند بسیار کوچکتر است، لذا وجود بازار سیاسی، کارایی سیاستها را تضمین نمیکند. با این وجود باید این نکته در نظر گرفته شود که تحقیقات علمی در حوزه اقتصاد تامین مالی مبارزات انتخاباتی، نشان میدهد که منصفانه نیست که دموکراسی آمریکایی را با بازار سیاسی یکی بگیریم.
تاثیر مخارج مبارزات انتخاباتی بر نتیجه انتخابات
هر دو سال یکبار، گروههای ذینفع و صاحبنظران رسانهای از این نکته اظهار تاسف میکنند که عموما کاندیداهای پیروز، آنهایی هستند که بسیار بیشتر از رقبای خود هزینه کردهاند. آنها از این واقعیت این گونه استنباط میکنند که این مخارج مبارزات انتخاباتی است که نتیجه انتخابات را تعیین میکند. با این وجود در اغلب مطالعات سیستماتیک، نشانهای دال بر اینکه مخارج نهایی صرف شده در مبارزات انتخاباتی بر نتیجه انتخابات اثرگذار باشد مشاهده نشده است.
اما چگونه میتوان این امر را توضیح داد؟ بهترین توضیحی که در این زمینه ارائه شده این است که کاندیداهای لایق، هم در ترغیب مردم برای مشارکت در تامین مالی مبارزه انتخاباتیشان و هم در گرفتن رای از رایدهندگان، عملکرد خوبی دارند. متاسفانه این واقعیت که بین مخارج مبارزات و موفقیت در انتخابات همبستگی بالایی وجود دارد، باعث شده که در زمینه نقش پول در پیروزی کاندیداها اغراق شود. برای ارزیابی رابطه علت و معلولی میان مخارج مبارزه انتخاباتی و موفقیت کاندیدا در انتخابات، میبایست بخشی از منابعی که در نتیجه جذابیت مستقیم کاندیدا در نظر رایدهندگان به دست میآید را کنار بگذاریم. به عنوان مثال، کاندیداهای ثروتمند، قادرند پول بیشتری را در مبارزات انتخاباتی، خرج کنند. این بخش از مخارج تابع محبوبیت این کاندیداها بین مردم نیست. تجربه سناتور جون کارزاین (D-N.J) را در نظر بگیرید. وی در سال ۲۰۰۰ در جریان مبارزات انتخاباتی برای ورود به سنا، بر یک حریف ضعیف جمهوریخواه فائق آمد. کارزاین، شصت میلیون دلار که بخش عمده آن از ثروت شخصی خود وی بود را در مبارزات انتخاباتی برای ورود به سنا هزینه کرد. بسیاری از تحلیلگران به این رخداد، به عنوان مثالی از اینکه چگونه یک فرد ثروتمند میتواند مناصب انتخابی را بخرد اشاره کردند. با این حال و با وجود مخارج انتخاباتی بیسابقهای که وی ترتیب داد کل آرای او کمتر از متوسط آرای نمایندگان دموکرات کنگره در نیوجرسی و نیز کمتر از آرای کاندیدای ریاستجمهوری دموکراتها، یعنی الگور بود. این در حالی بود که گور، تبلیغات بسیار کمی در نیوجرسی که در آن دموکراتها هواداران بیشتری دارند صورت داده بود. حتی با توجه به تبلیغات کاندیدای رقیب میتوان گفت ثروت کورزاین باری روی دوشش بود و سرانجام نیز مجبور شد بخش قابلملاحظهای از آن را خرج کند.
در یک تحلیل سیستماتیکتر در رابطه با شانس انتخاب کاندیداهای ثروتمند، هیچ ارتباط قابلملاحظهای میان موفقیت در انتخابات یا جمعآوری منابع مالی، با ثروت شخصی کاندیداها یافت نشد. یافتههایی از این دست، بسیار زیاد هستند. به عنوان مثال طبق تجربه میتوان گفت که منابع مالی که از مبارزات انتخاباتی قبل به مبارزات دوره جاری منتقل میشوند مانعی بر سر رقابت به حساب نمیآید. به همین نحو نشان داده شده که تامین مالی قابلملاحظهای که پس از تغییر قوانین مربوط به تامین مالی مبارزات انتخاباتی به مبارزات انتخاباتی اختصاص یافت با شانس انتخاب شدن کاندیداها ارتباطی ندارند. با این وجود، هیچ کس ادعا نمیکند که مخارجی که در جریان مبارزات سیاسی صورت میگیرند بیاهمیت هستند. این یافتهها به این معنا نیستند که نتیجهای که کاندیداها در انتخابات به دست میآورند فارغ از مخارج مبارزه انتخاباتیشان است. یافتههای فوق بیانگر این نیستند که هر کس که در پی رسیدن به مناصب انتخابی باشد، بدون آن که چندین میلیون دلار هزینه کرده باشد به موفقیت خواهد رسید (منظور از موفقیت، توان کسب آرای لازم است). بلکه با توجه به شواهد میتوان نتیجه گرفت که در اغلب رقابتهای سیاسی، اگر یکی از کاندیداها چند صدهزار دلار بیشتر (یا کمتر) هزینه کرده بود، نتیجه انتخابات تغییر نمیکرد.
نتایج سیاسی مشارکت در تامین مالی مبارزه انتخاباتی
آیا مشارکتهای مالی ای که در جریان مبارزات انتخاباتی صورت میگیرد، از نظر کارکرد با رشوه قابلمقایسه است؟
عموم مردم بر این باورند که تامینکنندگان مالی در عوض پولی که صرف میکنند چیزی به دست میآورند، اما طی چند دهه مطالعه آکادمیک بر روی انتخابات کنگره هیچ شاهد سیستماتیکی دال بر این ادعا، یافت نشده است. البته درست است که قانونگذارها در جهتی عمل میکنند که منافع تامینکنندگان مالیشان برآورده شود، اما این بدان دلیل نیست که مقامات منتخب میخواهند کمکهای مالی را جبران کنند؛ بلکه به این دلیل است که کسانی که از کاندیدای خاصی حمایت مالی میکنند، ترجیح میدهند که این کمکها را به افرادی اختصاص دهند که تفکری شبیه خودشان داشته باشند. واضح است که چنانچه کاندیداها نظر خود درباره سیاستهای مختلف را در راستای دریافت مبالغ بیشتر در جریان مبارزات انتخاباتی تغییر دهند، آنگاه واقعا هیچ تمایزی میان دریافت رشوه و پذیرفتن کمک از رایدهندگان همکفر وجود نخواهد داشت.
با این حال، مطالعات صورت گرفته بر روی رفتار نمایندههای کنگره نشان میدهد که مهمترین عناصر تعیینکننده در آرای برندگان انتخابات، همخوانی در منافع، حزب و ایدئولوژی شخصی میباشند. تطابق و همخوانی منافع در سالهای برگزاری انتخابات نسبت به سالهای دیگر اهمیت بیشتری مییابد، اما بهطور کلی این سه عامل، تقریبا دلیل تمامی تفاوتها در میزان آرای کسب شده مقامات منتخب هستند.
اغلب شهروندان آگاه، نسبت به این یافتهها با دودلی برخورد میکنند. اگر کمکهایی که در مبارزات انتخاباتی صورت میگیرند، برای جلب نظر مساعد کاندیداها نیستند، پس چرا این همه پول در سیاست هزینه میشود؟ در واقع، متخصصین مسائل سیاسی در آمریکا، مدتها است که به این نکته اشاره میکنند که در واقع مبالغ ناچیزی در سیاست خرج میشوند. این نکته را در نظر بگیرید که شرکتهای بزرگ، ده برابر آنچه را که کارمندانشان به صورت فردی در مبارزات انتخاباتی از طریق کمیته فعالیت سیاسی (PAC) هزینه میکنند، صرف لابیگری کرده یا به شکل کمکهای مالی خارج از نظارت (یعنی خارج از سیستم بانکی و به شکل اسکناس)، به احزاب سیاسی میدهند. من در اینجا کمکهای کارمندان را ذکر کردم، زیرا کمپانیهای بزرگ آمریکایی، برخلاف آنچه که به کرات در گزارشهای سر هم بندیشده روزنامهها میآید، نمیتوانند در جریان مبارزات انتخاباتی به عنوان تامین کننده مالی مشارکت کنند. از سال ۱۹۰۷ به این سو کمپانیها از این کار منع شدهاند. وقتی که جایی میخوانید که انرون، Xمیلیون دلار به کاندیداها کمک کرده است، معنای واقعی آن این است که افرادی که خود را کارمندان انرون معرفی کردهاند، Xمیلیون دلار به کاندیداها دادهاند. علاوهبر آن، مخارج سیاسی صورت گرفته توسط کارمندان شرکتها، نسبت ثابتی از درآمد خالص آنها را تشکیل میدهد و همگام با تغییراتی که در دستورالعملهای سیاسی ایجاد میشود تغییر نمیکند. هیچیک از این حقایق با این ادعا که کمکهای ارائه شده در مبارزات انتخاباتی کارکردی مشابه رشوه دادند، سازگار نبوده و همخوانی ندارند. البته هیچیک از آنها نیز بیانگر این نیستند که این کمکها، کاملا نامرتبط و بیهدف هستند، اما نکته مهم آن است که در تفکر رایج، درباره اهمیت آنها اغراق شده است.
ممکن است گفته شود که تاثیر مشارکت در تامین مالی مبارزات انتخاباتی را از طریق بررسی آرای کاندیداها نمیتوان مشاهده کرد. کارشناسان مدتها است به این نکته اذعان دارند که ممکن است تبانیها پشت درهای بسته صورت گیرد. بررسی این گزاره، بسیار مشکل است، اما حداقل در یکی از مطالعات اخیر، هیچ رابطهای میان مشارکت در تامین مالی مبارزات انتخاباتی و عملکرد قانونگذاران در کمیسیونها، یافت نشده است. از آن مهمتر اینکه ایالتهایی که آزادی بیشتری در تامین مالی مبارزات در آنها وجود دارد، بهگونه قابلملاحظهای سیاستهای متفاوتی را اتخاذ میکنند. متاسفانه، تا به امروز هیچ تحقیقی در این زمینه انجام نگرفته است.
اما چرا تامین مالی مبارزات انتخاباتی حکم رشوه را ندارد؟ دلایل چندی را در پاسخ به این سوال میتوان بر شمرد: ۱) قانون فدرال، مقادیر تامین مالی مبارزات انتخاباتی را محدود ساخته است (در بسیاری از ایالتها نیز چنین محدودیتهایی وجود دارد).
۲) رشوهدهی و اعمال نفوذ غیرقانونی هستند، لذا مبادله پول برای انجام تعهدات انتخاباتی قانونا امکان پذیر نیست. ۳) قانونگذاری، فعالیتی جمعی است، لذا برای آن که بتوان بر سیاستها تاثیر گذاشت، باید به تعداد زیادی از نمایندگان رشوه داد ۴) رقابت بین منافع، هزینه تلاش برای خرید اکثریتی از نمایندگان را افزایش میدهد ۵) وجود مطبوعات جنجالی و رقابت سیاسی باعث میشود که کاندیداها تمام تلاش خود را انجام دهند که حتی شبههای در این زمینه به وجود نیاید ۶) نزولی بودن بهرهوری نهایی مخارج تبلیغاتی که در بالا به آنها اشاره شد، ارزش هر گونه تامین مالی فردی را تقریبا تا حد صفر کاهش میدهد. این نکته آخر، مهمترین مورد است.
در سال ۲۰۰۰، کل مخارج سیاسی صورت گرفته در انتخابات فدرال، در حدود ۳میلیارد دلار بود. کمکهای ارائه شده به کاندیداها یا احزاب از سوی افراد، تقریبا ۹۰درصد این رقم را به خود اختصاص داد. انگیزه اصلی افراد در ارائه این کمکها، این است که از کاندیداهایی که از لحاظ ایدئولوژیک، افکار مشابهی با آنها دارند حمایت کنند نه اینکه بر نظرات و آرای آنها تاثیر بگذارند. بهعلاوه، تامین مالی مبارزات انتخاباتی به صورت فردی، ارزش نهایی کمکهای صورت گرفته از سوی گروههای با منفعت خاص را کاهش داده و از توانایی آنها برای اثرگذاری بر سیاستمدارها میکاهد.
درسهایی برای اصلاحات
تصمیمگیران سیاسی و حقوقی، برای مدتی طولانی نقش پول در سیاست را بدیهی و آشکار پنداشتهاند. این امر به سوء تفاهمهای گسترده و فراگیری در رابطه با هزینهها و فواید احتمالی طرحهای اصلاح در قوانین مربوط به تامین مالی مبارزات انتخاباتی منجر شده است. محققین دانشگاهی عموما بر این عقیدهاند که پول بسیار کمتر از آنچه که در باور رایج گمان میرود، در تعیین نتایج انتخابات یا پیامدهای سیاستی آن اهمیت دارد. از سوی دیگر در رابطه با فواید اصلاح در قوانین تامین مالی مبارزات نیز مبالغه شده است.
حتی دلایل مهمی مبنیبر آن که اصلاحاتی که به خوبی مورد ارزیابی قرار نگرفته باشند، عواقب ناخواسته قابلملاحظهای بر جای خواهند گذاشت وجود دارد. به عنوان مثال، تحلیلهای انجام شده بر روی نظامهای مختلف نظارتی در ایالتهای گوناگون، نشانگر آن هستند که محدودیت در تامین مالی، به کاهش رقابت سیاسی منجر میگردد که آن نیز به نوبه خود، سبب کاهش تعداد شرکتکنندگان در انتخابات خواهد شد. بهعلاوه، اینکه رایدهندهها در معرض تبلیغات انتخاباتی قرار بگیرند، سبب میشود که رایدهندگان در رابطه با آرا و نظرات کاندیداها اطلاعات بیشتری به دست آورند که این نهتنها به خودی خود مطلوب است، بلکه همچنین سبب افزایش تعداد رایدهندگان نیز میشود. بنابراین، یکی از پیامدهای ناخواسته و نامطلوب اعمال اصلاحات جهت محدود کردن تامین مالی مبارزات انتخاباتی این است که آگاهی رایدهندهها و میزان مشارکت آنها را کاهش میدهد. یک احتمال دیگر این است که شاید این تغییرات، سبب کاهش پاسخگویی سیاستمدارها شود، چراکه مسوولان فعلی میتوانند اصلاحات قانونی را به گونهای طرحریزی کنند تا بتوانند به خوبی از رقابتهای موثر و کارآمد، در امان بمانند.
ارسال نظر