محمدرضا لطفی در مراسم بزرگداشت فردوسی
در دانشگاه تهران احساس دلتنگی میکنم
محمدعلی اسلامی ندوشن در این مراسم که عصر روز دوشنبه، در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و با حضور جمع زیادی از دانشجویان برپا شد، با یادی از محمدامین ریاحی و آثار بزرگی که درباره فردوسی خلق کرده است، گفت: محمدامین ریاحی از آخرین نسلی بود که نسلشان دارد تمام میشود.
او سپس با این پرسش که چرا شاهنامه کتاب اول ایران است، یادآور شد: «شاهنامه» ابعاد مختلف سیاسی، اجتماعی، تاریخی و روانی دارد که یکی تاثیری است که در آثار جدی بعد از خود گذاشت. همه آثار پرتویی از شاهنامه است؛ زیرا شاهنامه افق بزرگی در دنیای بعد از خود باز کرد و میتوان ایران را به دو قسمت دنیای پیش از شاهنامه و دنیای پس از شاهنامه تقسیم کرد.
این پژوهشگر و استاد دانشگاه با نام بردن از شش نفر از سران تفکر و ادب فارسی که از شاهنامه تاثیر گرفتند، یادآور شد: خیام، نظامی، سعدی، حافظ، ناصرخسرو و مولوی از این اثر تاثیر گرفتند. خیام همین مقدار کم که رباعی گفته، از شاهنامه تاثیر گرفته است؛ زیرا مضامینی که بهکار گرفته، مضامینی است که بارها تکرار شده و آن گذشت عمر است. فردوسی سرگذشت کسانی را میسراید که سرگذشتشان مایه عبرت است و سرگذشت آنها را به شعر درمیآورد.
اسلامی ندوشن ادامه داد: نظامی دومین شاعری است که فردوسی روی او تاثیر گذاشته است. اگر مردم جرات کردند داستانهای پیش از اسلام را وارد شعر کنند، سرمشقشان فردوسی و شاهنامه بود. اگر «ویس و رامین» را با شاهنامه مقایسه کنیم، شباهتهای بسیاری میبینیم. نوع برخورد و داستانها به طرز عجیبی شبیه هستند؛ بهدلیل اینکه هر دو منبع مربوط به پیش از اسلام است.
او با بیان اینکه در راهی که شاهنامه باز کرد، ناصرخسرو شاعر بسیار مهمی است، گفت: شباهت بین قصاید ناصرخسرو و شاهنامه، مساله خرد است. شاهنامه کتاب خرد است و بارها تکرار میکند که باید بر حسب خرد زیست. تفاوت ناصرخسرو با فردوسی این است که فردوسی خرد ناب و بیقید و بند را در نظر دارد؛ اما خرد ناصرخسرو خردی مذهبی است. او به شیعه اسماعیلیه گرویده و خود را پایبند به آن کرده و جزو مبلغان آن است.
این نویسنده و پژوهشگر با اشاره به طیف عرفانی که در شاهنامه وجود دارد، متذکر شد: قبل از رشد عرفان اصلی ایران؛ یعنی عطار، مولوی و سنایی، طیف عرفانی در شاهنامه وجود دارد. عرفان فردوسی، یک عرفان زمینی است؛ یعنی در شکل روزانه زندگی کار میکند و میتوان آن را برای زندگی روزمره بهکار برد، اما عرفان معنوی در زمین پیاده نمیشود و در جستوجوی عالم برتر است. در این عرفان شاهنامه، خدای حاکم بر هستی، یک پروردگار است و بشر مستقیم با عالم بالا ارتباط میگیرد. طرز رفتار پهلوانان شاهنامه به رفتار عرفانی نزدیک میشود و در عرفانهای سنایی، عطار و مولوی نضج مییابد.
در ادامه، محمود دولتآبادی با بیان اینکه فردوسی چونان شخصیتی است که آموزگاران من بایستی درباره او سخن بگویند و گفتهاند، یاد آور شد: من به عنوان یک دانشجوی هنر و ادبیات اینجا هستم تا این شور و شوق و نیروی جوانان مملکتم را ببینم که بهرغم همه موانع، به سمت آنچه عمیقا به خود آنها و مردم ایران تعلق دارد، برویم.
این داستاننویس افزود: در شاهنامه دو جور نگاه وجود دارد؛ یک نگاه از آن مایه که امثال من هنرجوی ادبیات دارند و میکوشند معرفت موجود در شاهنامه را دریابند؛ اما یک نگاه بیرونی هم به شاهنامه وجود دارد که پهلو به شوونیسم میزند؛ یعنی ناسیونالیسم افراطی و من میگویم غیر از این است. شاهنامه یک اثر بشری است؛ مثل همه آثار بزرگ تاریخ که بنابرحسن اتفاق در کشور ما خلق شده است.
دولتآبادی یادآور شد: اینکه از بیرون به شاهنامه نگریسته میشود، بیشتر شفاهی و شنودی است؛ اما آنچه درون شاهنامه است، یک حقیقت بشری است. برخی از دور و بدون اینکه به مفاهیم شاهنامه آشنا باشند، آن را ناسیونالیسم افراطی میدانند. برخی پنداشتند شاهنامه یک اثر نژادی است، این کاملا غلط است؛ فردوسی به هیچوجه نژادپرست نیست. فردوسی از انسان نژاده صحبت میکند؛ اما انسان نژاده از نگاه او شخصیتی است که پدر و مادرش مشخص باشند. مستند گفتههایم این است که تمام قهرمانان شاهنامه آمیزهای از ایرانی و تورانی، رومی و ایرانی، چینی و رومی است. شما یک شخصیت برجسته در شاهنامه سراغ ندارید که فرآیند نژادهای شاهنامه نباشد.
او همچنین متذکر شد: کسانی که نگاه ناآگاهانه به فردوسی دارند و به آن بهصورت ناسیونالیسم افراطی نگاه میکنند، اشتباه میکنند و کسانی که به آن حمله میکنند؛ دو بار اشتباه میکنند. نگاه فردوسی نسبت به تمام شخصیتهایی که وجود دارند، نگاه انسانی یکسان است. این است که من مدعی هستم که این اثر بشری فراتر از نژاد و نقطه و منطقه است.
میرجلالالدین کزازی هم یادآور شد: من در این سخن یکسره همرای و همداستانم که نسخه بدل و بدیل و پانوشتها ارزش بسیاری در شناخت سرگذشت زبان فارسی دارد که دگرگونیهایی یافته است، اما پژوهشهای پچینشناختی روزگاری باید به بر بنشیند تا به متنی پاکیزه و استوار در مرز توان از شاهنامه برسیم. من در «نامه باستان» کوشیدم نخستین گام را در این راه دراز بردارم و به شیوهای سخنسنجانه متنی از شاهنامه بهدست دهم و هرجا که پچینی را گزیده داشتم، نوشتم. این استاد زبان و ادبیات فارسی افزود: پا نمیفشارم که هرگز نلغزیده و بر خطا نرفتهام؛ کاری چنین سترگ بیگمان از لغزش و خطا نمیتواند پیراسته باشد. اما نخستینبار متنی مانند شاهنامه بدین شیوه پیراسته میشود. همواره جایی برای پچینهای ادبی به فراخی پیش روی ما است؛ اما در شاهنامههای چاپشده که گاه با هم ناهمگون است، باید سرانجام به هماهنگی رسید. راست این است که این راه به فرجام نمیرسد و ما نمیتوانیم دلآسوده شویم و به آنچه که خامه فردوسی بوده است، دست یابیم؛ ولی چنین است که به متن دستنیافتنی نزدیک میشویم.
او ادامه داد: من بر این باورم که فردوسی با پایبندی و وفاداری بسیار شاهنامه را سروده است. وقتی میتوانیم بگوییم برخورد او با شاهنامه و سرچشمهها و آبشخورهای خویش برخوردی آیینی بوده است، فردوسی با داستان ایران چنین رفتاری داشته است؛ اما همیشه امایی بزرگ هست. پایبندی فردوسی به داستان ایران در قلمرو است که او میتوانسته در آن چنین کند. یکی از لغزشگاههای بزرگ در شاهنامهشناسی این است که ما مرزهای گوهرین را در این نامه نامبردار درهم میآمیزیم. اگر چنین کنیم، دستاورد رنج ما ناکام میماند.
در این مراسم همچنین محمدرضا لطفی در سخنانی گفت: سخت است که وقتی به فضای سرسبز این دانشگاه میآیم، احساس دلتنگی به من دست میدهد؛ زیرا اینجا درس خواندم و درس دادم و دو سال مسوول بودم. آرزو دارم دانشگاه محل دانش، عشق، مهر، دوستی و درک متقابل دانشجویان و اساتید باشد.
این آهنگساز و نوازنده تار یادآور شد: وقتی ما از ردیف موسیقی ایران صحبت میکنیم، میبینیم حفظ ردیفهای موسیقی به شاهنامه بسیار شباهت دارد. خانههای مختلف ردیف خیلی به خانههایی که در شاهنامه است، شباهت دارد و ما باید از خانههای تودرتو عبور کرده و به روشنایی ازلی که فردوسی به آن تاکید دارد، برسیم که برای رسیدن به آن، چیزی جز آیین مهر و قلب روشن نیست.
محمدامین ریاحی
محمود دولت آبادی
میرجلال الدین کزازی
ارسال نظر