پس نویسندگان را باید در کجا دید
نمایشگاهی که به نام کتاب رقم خورده باشد با نویسنده، شاعر، منتقد، مترجم، هنرمند و مانند اینها سر و کار دارد. بازدیدکنندگان چنین نمایشگاهی نیز از طیف خاصی هستند.
محمدهاشم اکبریانی
نمایشگاهی که به نام کتاب رقم خورده باشد با نویسنده، شاعر، منتقد، مترجم، هنرمند و مانند اینها سر و کار دارد. بازدیدکنندگان چنین نمایشگاهی نیز از طیف خاصی هستند. آنها به کتاب علاقه دارند و بخشی از اوقات شبانهروز خود را به کتابخوانی اختصاص میدهند. در این میان طبیعی است که این دو طرف یعنی خالق کتاب و خواننده کتاب، دوست داشته باشند که از خواستها و نظرات یکدیگر آگاهی پیدا کنند. یک نویسنده دوست دارد بداند که خواننده کتابهای او درباره کتابهایش چه نظری دارند و چگونه میاندیشند. او دوست دارد با خوانندههای کتابهای خود حرف بزند و از آنها تعریف و تحسین بشنود. شاید این کمی دور از ذهن به نظر برسد که یک نویسنده را چه نیاز به تعریف و تمجید شنیدن. اما یک نکته که نباید از آن غفلت ورزید، این است که نویسنده نه از هر شخص که از خوانندگان کتابهای خود دوست دارد آفرین بشنود. البته این فقط یک وجه قضیه است. وجوه دیگری نیز برای نویسنده حائز اهمیت است که دیدار با خوانندگان کتاب میتواند این مهم را به همراه آورد. به عنوان نمونه، یک نویسنده دوست دارد بداند خوانندگان کتابهای او از چه گروه سنی یا اجتماعی هستند یا این که نسبت به کتابهای او چه انتقاداتی دارند.
علاوه بر نویسنده، خواننده هم دوست دارد نویسنده مورد علاقه خود را ببیند، با او از نزدیک سخن بگوید و حتی درباره کتابهای آن نویسنده با او به گفتوگو بنشیند.
اما یک نکته دیگر هم باقی میماند و آن این که این ارتباط و تعامل به گسترش کتابخوانی هم میانجامد. چه کسی میتواند منکر این قضیه شود که دیدار نویسنده با مردم کوچه و بازار و مدرسه بر میزان مطالعه تاثیر میگذارد. طبیعی است که این همنشینی عدهای را به سوی کتاب خواهد کشاند و برخی را به کتابخوانی تشویق خواهد کرد.
در کنار همه اینها میتوان به فروش بیشتر کتاب هم اشاره کرد. دیدار یک نویسنده با مردم باعث فروش بیشتر کتاب هم میشود. وقتی یک نویسنده از کتابهای خود بگوید و درباره آنها به بحث و گفتوگو بنشیند، طبیعی است که عدهای راغب خواهند شد که کتاب را بخوانند و آن را خریداری کنند. به دیگر سخن این ارتباط باعث رونق گرفتن چرخه نشر هم میشود.
برای اثبات آن چه گفته شد لازم نیست صغریوکبرای فروانی بچینیم. نگاهی به تجربه کشورهای دیگر نشان از اهمیت دیدار نویسنده با خوانندگانش دارد. شاید آن عکس معروف شل سیلور استاین را دیده باشید که در نمایشگاهی برای عدهای کودک که روبهرویش نشستهاند در حال خواندن کتاب است. دقت داشته باشید که او نه برای بزرگسالان که برای کودکان، یعنی مخاطبان نوشتههای خود کتاب میخواند. او نه خجالت میکشد و نه دون شان خود میداند که در برابر عدهای بچه کتاب بخواند. شل سیلور استاین با آن شهرت و موقعیتی که در جامعه خود دارد، به راحتی برای مخاطبان کتابهای خود که فقط ده پانزده کودک هستند، کتاب میخواند! این موضوع فقط به استاین هم ختم نمیشود. یکی از برنامههایی که ناشران معتبر در کشورهای پیشرفته دارند، آن است که بعداز انتشار کتاب، نویسنده را با هزینه خود به مدارس نقاط مختلف کشور برده و او، یعنی نویسنده، درباره کتاب خود سخنرانی میکند و با دانشآموزان به گفتوگو مینشیند.نزدیک به شش هفت سال پیش و در دولت قبلی شاهد این موضوع در نمایشگاه بودیم. نویسندگان مختلف با نگاههای متفاوت در غرفه ناشران کتابهای خود حاضر میشدند و با خوانندگان و هر آن کس که علاقه داشت، به گفتوگو مینشستند. این موضوع تبدیل به یک رویه شده بود و هر سال بسیاری از خوانندگان کتاب منتظر نمایشگاه میماندند تا در فرصتی که نصیبشان میشود، بتوانند نویسندگان مورد علاقه خود را ببینند. حتی ناشران نیز حضور نویسندگان را به عنوان یکی از برنامههای اصلی خود از مدتها قبل اعلام میکردند تا با اطلاعرسانی و انتشار اخبار مربوط به این نشستها همگان را از حضور نویسندگان، شاعران، هنرمندان، منتقدان و... در غرفههای خود آگاه سازند.متاسفانه این رویه در دولت نهم کمرنگ و کمرنگتر شد تا جایی که امسال نشانی از حضور نویسندگان و شاعران و... که نگاه مستقلی نسبت به امور فرهنگی دارند، به چشم نمیخورد. البته نباید هم انتظار چنین اتفاقی وجود میداشت. زمانی که تعدادی از کتابها که از خود ارشاد مجوز نشر گرفته بودند حق حضور در نمایشگاه را پیدا نمیکردند و زمانی که از عرضه تمام کتابهای یک نویسنده که آنها هم از ارشاد مجوز داشتند جلوگیری به عمل میآمد، دیگر نمیشود انتظار داشت که نویسندگان با سلیقههای متفاوت در نمایشگاه و در غرفههای ناشران حاضر شوند و به دیدار با مخاطبان و کتابخوانان بپردازند.
واقعا جای تاسف دارد در نمایشگاهی که نام کتاب را با خود به همراه دارد نویسندگان در غرفههای ناشران نباشند و کتابخوانان با آنها به گفتوگو ننشینند. وقتی در یک کشور نویسنده برای کتاب خود به راحتی میتواند به همه نقاط مختلف کشورش برود و برای دانشآموزان و دانشجویان و مردم عادی سخنرانی کند، چرا نباید در نمایشگاه کتاب ما نویسندگان طیفهای مختلف بتوانند در غرفهای حاضر شوند و به گفتوگو با مردم بنشینند؟ کافی است آنهایی که پیش از این و در سالهای دولت قبل به نمایشگاه میرفتند و شاهد گفتوگوی مردم با نویسندگان و شاعران مورد علاقه خود بودند، آن شرایط را مقایسه کنند با وضع فعلی که متاسفانه کمتر نویسندهای در غرفه ناشری حاضر میشد و با مردم صحبت میکرد. نمیتوان حضور پر رنگ مردم را در نمایشگاه کتاب ندیده گرفت، اما این را هم نمیشود فراموش کرد که آمدن اهل قلم به نمایشگاه و ارتباط چهره به چهره آنها با مردم میتوانست معنا و مفهوم دیگری به نمایشگاه بدهد.
ارسال نظر