پس حسابرسان کجا بودند؟(۳)
وزیر خزانهداری آمریکا آقای پولسون (Henry Paulson) پس از ملی کردن فانی می و فردی مک زیر رگبار سوالات بسیار مودبانه قرار گرفت.
تغییر دوران
وزیر خزانهداری آمریکا آقای پولسون (Henry Paulson) پس از ملی کردن فانی می و فردی مک زیر رگبار سوالات بسیار مودبانه قرار گرفت. از جمله نشریه Business Week از او درباره «تعداد تلفنهایی که به بانک مرکزی و یا دولت چین شد» سوال کرد و درباره درستی این مطلب که در مورد تزریق سرمایه در این دو موسسه عظیم دولت چین گفته است «ما دیگر هیچ اوراقی را نمیخریم اگر شما آن را تضمین نکنید». آقای پولسون البته هرنوع تماسی با چین را تکذیب نمود، اما خود این سوالات نماد تغییر یک دوران است. آینده آمریکا در چین، توکیو یا حتی مسکو تصمیمگیری میشود. چین ۳۵۹میلیارد دلار، ژاپن ٢/٢٢٨میلیارد دلار، روسیه ٣/٧٥میلیارد دلار، کرهجنوبی ٦٣میلیارد دلار، تایوان ۵۵میلیارد دلار در فانیمای و فردی مک سرمایهگذاری کرده بودند. بسیاری نیز این ورشکستگیها را یک نوع تسویه حساب اقتصادی آمریکا با کشورهای رقیب و طلبکار فوق میدانند!
بحران: شبح یا واقعیت؟
بحران مالی آمریکا تا همین امروز نه تنها بنیانهای ایدئولوژیک سرمایهداری را به لرزه انداخته، بلکه همچنین به تغییراتی عمیق در ساختار سرمایهداری نیز منجر شده است. در میان اخبار ماههای اخیر خبری نیز آمده بود مبنی بر اینکه بزرگترین دو بانک سرمایهگذاری آمریکا، مورگان استنلی و گلدمن ساکس، با تغییر ساختار خود و تبدیل رسمی این دو موسسه به بانکهای تجاری، موقعیت ویژه خود به عنوان بانکهای سرمایهگذاری را رسما کنار گذاشتند. این خبر به ظاهر فاقد اهمیت بیانگر یک تغییر پایهای در مناسبات بین فراکسیونهای مختلف سرمایه از یکسو و در مناسبات بین سرمایه و کار از سویی دیگر میباشد. با تدقیق در این سیاست مشخص میشود که گلد من ساکس و مورگان استنلی همراه با مریل لینچ بزرگترین بانکهای سرمایهگذاری آمریکا در دو دهه اخیر را تشکیل داده و عرصه فعالیت این بانکها اساسا به سرمایهگذاری در بازارهای بورس اختصاص داشت. در کنار آن همچنین تامین سرمایه برای موسسات تولیدی و بیمهها بخش دیگری از فعالیت این بانکها را به خود اختصاص میداد. اما در همین بخشها نیز اساسا آمادهسازی موسسات برای ورود به بورس دستور کار این بانکها را تشکیل میداد. این موسسات سهگانه گل سر سبد سرمایهداری آمریکایی و سلطان مطلق بازارهای بورس در آمریکا و کل جهان بودند. خیل دهها هزار نفری موسوم به «پاپههای کارشناس بورس» این موسسات نبض امور مالی در بازارهای اصلی جهان را در دست داشتند. کافی بود که یک کارشناس مریل لینچ در یک کافه مانهاتان هنگام نوشیدن قهوه نارضایتی خود را از بهره سهام دایملر بنز و کرایسلر و فورد و وال مارت به رفیق بغل دستیش حالی کند تا صبح روز بعد سهام این شرکتها حداقل ۵درصد تنزل کند. سه روز بعد کارشناسی از گلدمن ساکس خلاف آن را اعلام میکرد تا موجی از خرید سهام مربوطه راه بیفتد و آن سهام هم باز ۵درصد یا بیشتر رشد کند. در این سه روز صدها هزار سهامدار جزء میلیونها و میلیاردها دلار از دست میدادند و سهامداران عمده هم متقابلا همین میلیونها و میلیاردها را به دست میآوردند. این روال تمام دهه نود و سالهای آغازین قرن حاضر بود (برای تماشای این مضحکه فیلم اتاق سهام یا «بچههای زرنگ در اتاق» را که در تهران توسط مرکز پخش دنیای هنر دریک لوح فشرده فروخته میشود را تماشا کنید).
امروز مریل لینچ ورشکست شده و مورگان استنلی و گلدمن ساکس هم رسما تبدیل به بانک تجارتی شدهاند. این تغییر در زبان علمای والاستریت به عنوان گرایش به یونیورسال بانکینگ universal banking قلمداد میشود. علما و کارشناسان والاستریت به تفصیل از این سخن به میان میآورند که در سالهای گذشته به «مشتریان خصوصی» کم توجهی شده است و بانکها باید از این پس به این مشتریان خصوصی بیشتر توجه کنند. این فقط در آمریکا نیست، در جاهای دیگر هم همین است. در آلمان دو بانک کمرتز بانک و درسدنر بانک مدتی قبل ادغام شدند تا از جمله بتوانند شبکه قدرتمندی از شعبههای بانکی برای رسیدگی به «مشتریان خصوصی» را راه بیندازند. مدت کوتاهی بعد بزرگترین بانک آلمانی، دویچه بانک، بیش از ۳۰درصد سهام پست بانک را خرید. دویچه بانک در آلمان کم یا بیش همان نقشی را بازی میکرد که گلدمن ساکس و مورگان استنلی در آمریکا. سالهای سال برای دویچه بانک «مشتری خصوصی» ارزشی نداشت، حالا همین بانک به مشتریان پست بانک چشم دوخته است، اما این مشتریان چه کسانی هستند و حکمت این توجه چیست؟ نیم نگاهی به نرخ سودهای ویژه بانکهای خصوصی در ایران نیز از زاویه کمبود منابع مالی قابلتامل میباشد.
مشتریان خصوصی مردم عادی کوچه و بازارند، کارگران و کارمندان یعنی آنانی هستند که در صف طولانی اداره پست و بقالیها و... میایستند تا برگه حواله آب و برق خود را تحویل دهند، اما امروزه بانکهایی که سالهای دراز به کار سرمایهگذاری در بورس مشغول بودند به این مشتریان رو آوردهاند. حکمت اقدام مورگان استنلی و گلدمن ساکس هم در همین است. کنار گذاشتن پرستیژ «Investment Banking» و رو آوردن به «Universal Banking» چیزی غیر از این نیست که در زمان ترکیدن «حبابهای مجازی سرمایهگذاری و بورس بازیهای پر سود»، باید پا را به روی زمین واقعی قرار داد و از عرش به فرش آمد و این زمین واقعی هم چیزی نیست جز درآمد ناچیز اما ماهانه و منظم میلیونها مردم زحمتکش. سود این کار ممکن است زیاد نباشد، اما آن پایه مادی واقعی را در اختیار این غولهای عظیمی قرار میدهد که کله و شکمگنده آنان بر پاهای مجازی بورس قرار داشت. حالا درآمد مردم زحمتکش قرار است به پاهای واقعی آنان بدل شود تا آن شکم باز هم گندهتر شود. این راز زمینی آن گندهگوییهای
«Universal Banking» و امثالهم است.
این کار برای بانکهایی که تا به امروز وانمود میکردند فرای هر دولتی قرار دارند، یک حسن دیگر هم دارد. با تبدیل شدن به یک بانک تجاری معمولی و پرداختن به جزییات حواله آب و برق مردم، این بانکها از نظر حقوقی تحت پوشش حمایت بانکهای مرکزی قرار میگیرند. یعنی هر وقت که مشکلی در تامین سرمایه پیش آمد، بانک مرکزی میتواند به طور کاملا قانونی به دادشان برسد. این سلب اختیار ظاهرا داوطلبانه از خود در عین حال خاصیت دیگری هم برای این موسسات دارد. در همه کشورهای اصلی سرمایهداری غرب برای سپردههای «کوچک» مردم به بانکها تضمین دولتی وجود دارد. یعنی حتی در صورت ورشکستگی بانک، سپردههایی تا مبالغی در حدود ۱۰۰هزار یورو - با تفاوتهایی در این یا آن کشور- از جانب دولت تضمین شدهاند و از بین نخواهند رفت. این تضمین دولتی عامل اطمینان بخشی برای تودههای مردم طبقه متوسط به پایین است که اندوختههای ناچیز خود را به جای کار انداختن در بازارهای بورس، به حسابهای پسانداز همین بانکهای معمولی سر کوچه بسپارند. حکمت آن تغییرات هم همین است. سلاطین بورس در ورای همه معاملات میلیاردی، کیف پول کوچک مردم عادی را به مثابه لنگری مطمئن برای عبور از این دوران توفانی کشف کردهاند. با این کار یک تیر و دو نشان میزنند. هم به این منبع درآمد مطمئن دست می یابند و هم از پوشش حمایتی گستردهتری برخوردار میشوند. یعنی آنانی که مخالف دولت و دولتی شدن هستند، در موقع ورشکستگی و بحران یاد دولت می افتند؟!
آیا هیچدقت کردهاید که بهره بانکی به حسابهای پسانداز با مبالغ کوچک در ماههای اخیر به طور محسوسی بالا رفته است؟ کسانی که تا دو سال قبل دو و سهدرصد بهره را هم تنها به سپردههای مدت دار سه ساله و پنج ساله میپرداختند، حالا بهرههای پنجدرصدی بدون شرط زمانی پرداخت میکنند. بانکداران کیسه پول مردم کوچک را نشانه گرفته اند. در تلویزیونهای آلمان مدتی است که تبلیغات خرید اوراق بهادار دولتی پخش میشود. تا اوراق قرضه ملی راه زیادی نمانده است. این تغییرات در ساختار نظام بانکی، انعکاس تغییراتی عمیق تر در ساختارهای اقتصادی و رابطه بین شاخههای مختلف سرمایه از یک سو و رابطه بین کار و سرمایه از سوی دیگر است که نشاندهنده تغییرات فوقالعاده جدی در ساختار سرمایهداری جهانی است.
در شرایطی که قدرت خرید آمریکاییها رکود پیدا کرده، میزان پسانداز آنها تقریبا به صفر رسیده (چهار دهمدرصد) و ارزش داراییهای ملکی و بورسی شان به شکل قابلتوجهی کاهش یافته و بدهکاری خانوادههای آمریکایی به سطحی بیسابقه رسیده است. این به معنی آن است که دیگر تشویق مصرف به ضرب وامدهی آسان نمیتواند به این اقتصاد در گل مانده یاری رساند. در حالی که به همت همین وامهای سهل بود که همواره اقتصاد آمریکا از بحرانهای پیشین خارج گردیده بود اما تجربه نشان داده است که جهان سرمایهداری در یک سیکل ادواری با بحرانهای خاص مواجه و پس از پشت سر نهادن هر بحران، بحران بعدی با شدت و ابعاد بیشتری ظهور میکند که بحران فعلی پیامد بحران ۱۹۹۷ و زمینلرزه ۲۰۰۱ (انرون و ورلدکام) میباشد.
بررسی صورتهای مالی بانک لمان برادرز نشان میدهد که میزان تعهدات لمان برادرز در مورد اوراق قرضه مشتقه ۲۹میلیارد دلار بسیار کمتر از تعهدات Bear Streams یعنی ۱۳.۴۰۰میلیارد دلار بود. اما لمان برادرز با ٦١٣میلیارددلار بدهکاری از شرکت ورلدکام (WorldCom) پیشی گرفته و به بزرگترین ورشکستگی تاریخ آمریکا تبدیل شد. البته درست است که در مقام مقایسه بدهکارها وضعیت همه آنها یکسان نیست چراکه لمان برادرز دارای دارایی است و دقیقا تلاش بر این بود که در روند بررسی ورشکستگی بخشی از این داراییها به نقدینگی تبدیل شوند نکته حائز اهمیت در مورد بانک لمان برادرز آن بود که هیچکس ارزش داراییهای آن را نمیداند زیرا کاهش فوقالعاده ارزش سرمایهگذاریهای بانک مذکور بهویژه ارزش داراییهای واقعی آن را با تردید مواجه ساخته است. به طور مثال حداقل ۸۵میلیارددلار اوراق بورسی بیارزش (از جمله ٥٠میلیارددلار اوراق ساب پرایم) وجود دارد که باید آنها را در «bad boud» دستهبندی و سوخت شده تلقی کرد. اگر بخواهیم عمق فاجعه را دریابیم باید ارزش آتی این مبلغ را برآورد کنیم که احتمالا بسیار کمتر از ۸۵میلیارد دلار خواهد شد. آنچنان که مقامات دولتی آمریکا در نظر دارند، آنها را به صورتی منظم و بخش به بخش در طی چند ماه به فروش برسانند تا از سقوط ناگهانی ارزش شان جلوگیری شود. واقعیت آن است که بسیاری تداوم بحران را حداقل تا سال ۲۰۱۰ قطعی میدانند لذا برآورد ارزش آتی این داراییها چندان آسان نبوده بهویژه اینکه ورشکستگی پیدرپی نهادها و موسسات مالی عملا بسیاری از این داراییها را در «طبقهبندی سوخت شده» قرار داده اما بانکها و شرکتهای سرمایهگذاری بشدت از تجدید ارزیابی آنها اجتناب میکنند، چرا که در این صورت شفافیت باعث افشای هر چه بیشتر زیان آنها خواهد شد.
با وجود این، سقوط قیمتها جدی است و فقط شامل لمان برادرز نمیشود. چرا که شیوه حسابداری «بازار به بازار» (market-to-market) یعنی محاسبه داراییها به بهای آنها در بازار روز، باعث میشود که تمام نهادهای دیگر مالی نیز مجبور شوند به نوبه خود سرمایهگذاریهای خود را با بهای آنها در «حراجی» که لمان برادرز به راه میاندازد مجددا ارزیابی نمایند. همان اوراقی که آیندهشان از هماکنون معلوم است و به احتمال زیاد کاهش ارزش بازار گستردهتر خواهد شد.
البته تنها تهدید فقط کاهش ارزش دوجانبه اوراق نیست... بلکه به آن خطر اوراق مالیای نیز اضافه میشود که لمان برادرز پشتوانه و اعتبار آنها بوده و امروز کسی پاسخگوی آن نیست. و بالاخره باید از خطر =CDS credit default swap ها نام برد، یعنی محصولات مالیای که ضرر احتمالی اوراق مالی را بیمه میکنند. اگر بیمه شدهای وجود داشته باشد در آن سوی زنجیره حتما کسی که او را بیمه کرده نیز وجود دارد. اعلام ورشکستگی لمان برادرز باعث فعال شدن عملیات CDSای میشود که برای بیمه کردن اوراق لمان برادرز خریده شده بودند. پوشش ضررها خود ارقامینجومیهستند. امری که بسیار ناراحتکننده است چراکه مکانیسم CDS که بر روی کاغذ بسیار عالی است عملا یکی از پر شبههترین بازارها است و بازار CDSها دارای شکنندگی بسیار میباشد و هربار که به طور ناگهانی به آن مراجعه میشود، زمین لرزه پدید میآورد.
در مورد شرکت AIG نکات برجستهای وجود دارد. در این شرکت تمام حماقتهای سرمایه مالی معاصر در آن تمرکز یافته و نمایش دیدنی را پدید آورده بود. از آن رو که فعالیت ساده بیمه جهت سودجویی کافی نبود، AIG یک شاخه برای سرمایهگذاری در «محصولات مالی» به وجود آورده و خود را در بخش بازار بیمه CDS به شدت درگیر نموده بود. و به این ترتیب AIG در این شرایط فروپاشی مالی در مقابل تعهدی به میزان ٤٤١میلیارد دلار بیمه اوراق مالی قرار گرفته که ۵۸میلیارد آن مربوط به ساب پرایم بود. به همین علت ضررهای آن بسیار سنگین بود. هجدهمیلیارد دلار در نه ماه گذشته و در سهماه جاری نیز وضع بسیار اسفناک خواهد بود! چون با CDSهای فعال شده و کاهش ارزش اوراق این بازار و همچنین ورشکستگی لمان برادرز میتواند ضررهای AIG را به ٣٠میلیارد دلار برساند که ۶۰میلیون دلار آن نیز مربوط به کاهش ارزش سهام فانی می و
Freddie Mac پس از ملی شدنشان است. در واقع قیمت سهام AIG که دو سال قبل حدود ۷۰دلار بود به کمتر از ۲۵/۱دلار سقوط کرد.
در چنین شرایطی آژانسهای ارزشگذاری بر سهام (که خود تا دیروز در برپا کردن بازار کاذب و حباب سهام همدستی میکردند) نیز برای پاک کردن سابقه بد خود، تواب شده و هرچه بیشتر ارزش سهام AIG را کمتر ارزیابی میکنند.
نتیجه این امر آن است که AIG در مقابل مساله تامین «حداقل اعتبار لازم» قرار میگیرد، چرا که به مثابه یک شرکت باید ضررهای ناشی از CDS ها را پوشش دهد. اما چگونه AIG میتواند به فوریت تامین ١٠ تا ١٣میلیارد دلار ضروری برای «حداقل اعتبار لازم» را فراهم نماید آن هم وقتی خود در حال غرق شدن است؟
به مدت یک روز خزانه فدرال که هنوز در مستی «غیر سوسیالیست» شدنش بود، با توجه به شدت حوادث در حال پیدایش، تصور کرد بتواند با هدایت یک وام اشتراکی با بخش خصوصی که در آن Sachs و JPMorgan نیز دخالت داشته باشند، ٧٥میلیارد دلار به AIG تزریق کند.
بیانیه صندوق فدرال در ١٦ سپتامبر سرگیجهآور است. آیا وام غیرعادی صندوق فدرال به یک موسسه غیربانکی سابقه تاریخی داشته است؟ در اینجا است که عمق توافقی هویدا میشود که بحران از حلقوم صندوق فدرال بیرون کشیده. در مارس گذشته برای اولینبار از سال ١٩٢٩ به این طرف، صندوق فدرال تصمیم گرفت که بانکهای سرمایهگذاری را نیز تحت پوشش قرار دهد. تا این زمان تنها بانکهای پسانداز پذیرفته میشدند و حالا یک شرکت بیمه نیز وارد بازی میشود. جالب آنکه داراییهای AIG در ششماهه اول سال ۲۰۰۸ بالغ بر ۱۰۵۰ تریلیون دلار برآورد شده بود.
اما ادامه جریانات بازهم بیشتر شگفتی آور است. از یک سو صندوق فدرال و خزانهداری آمریکا همچون ارگانی واحد و یگانه برای وام دادن عمل میکنند. از سوی دیگر ۷/۹درصد سهام AIG به عنوان سهام ممتاز متعلق به خزانهداری فدرال، برای این وام به «گرو» گذاشته میشود. اما از کی تا حالا وام در مقابل بخشی از سرمایه داده میشود؟ مساله باز پرداخت وام امری اساسی است و تمام داراییهای AIG پشتوانه آنند و نرخ بهره وام به ویژه طوری تنظیم شده که به باز پرداخت سرعت بخشد. بدیهی است روزی که این وام به سر رسد صندوق فدرال دیگر ٧٩/۹درصد سهام را در اختیار نخواهد داشت. در نتیجه در اینجا صندوق فدرال کنترل خود را بدون هیچ عوضی واگذار کرده است: یعنی نوعی بیاعتباری مالکیت؟ برای بازگشت به سوسیالیسم کاذب چه راهی از این بهتر و سرراستتر!
نشانههای بحران اعتبار عمومی، تمام بخشهای مالی را دربر گرفته چراکه ضررهای عظیم، عمیقا به بنیان سرمایههای سالم نیز صدمه زده اند. تب شدید جذب سرمایه از ماه مارس همه را بیمار کرده است، از لمان برادرز تا Bear Streams باگذار از فانی می وFreddie Mac، ریشه تمام لحظات خطرناک در این شک نهفته بود که آیا این بانکها توان جذب مجدد سرمایه را خواهند داشت. اما برای «جذب سرمایه» باید که «سرمایهگذاری» نیز وجود داشته باشد! در حالی که بسیاری دیگر چنین امکاناتی را ندارند، بانکهای به اصطلاح به هم پیوسته نیز در تلاش هستند همان سرمایه اندکی را که دارند حفظ کنند. صندوقهای دولتی خارجی هم که روی آنها کمیزیادی حساب باز شده بود با این زیان سعی میکنند دیگر بازی نخورند. در واقع وارد شدن نمایشی آنها در ماه مارس گذشته به صحنه بر روی این فرض استوار بود که قیمت ساختمان در دارایی شرکتها به پایینترین سطح رسیده، در حالی که میدانیم از آن زمان تا کنون کاهش بازهم بیشتر ارزش ساختمان به آنها آموخته که باردیگر چشمهایشان را بهتر باز کنند. تنها دولت باقی میماند... تنها کسی که میتواند «کاری» را انجام دهد که دیگران عاجز از انجام آنند.
نشریه لوموند دیپلماتیک در قالب طنز نوشته است «رنجهای رفقا «کارل» برنانک و «ولادیمیر ایلیچ» پولسون هنوز پایان نیافته است. با این فرق که این دو فهمیدهاند که برعکس دیوانگان لیبرال خشمگینی که فریاد میزنند «بگذارید ورشکست شوند، این امر اخلاقی است و به نفع همگان»، مجبورند تا زمانی که لازم باشد این نیم کلاه پارتیزانی را برسر نگه دارند. تنها یک توضیح برای چنین اجباری وجود دارد و تناقض شیرین شرایط در آن است که از دهان یکی از روسای Goldman Sachs بیرون آمده: «سرمایه مالی لیبرالی شده، دارای شکنندگی ساختاری انفجاری است.» امری که خود او قادر به از بین بردنش نیست. در یک کلام همان «راهحلهای بازار» معروف که بیانیه اتحادیه اروپا در ٢٩ ژانویه سالجاری به آن اشاره میکرد.»
تنها دولت با حرکتی که نشان از حاکمیت ملی دارد و کاملا خارج از کادر قوانین مدنی است میتواند آن چه به تصور نمیآید را انجام میدهد. ملی کردن با پرداختی موکول به آینده، عهده دار شدن تمام قروض و از جمله سهامیکه به وی تعلق ندارند. تنها دولت است که با انجام چنین کاری میتواند «رشد» رو به افزون فروپاشی را متوقف سازد که مکانیسمهای مقدس بازار آن را تغذیه میکنند. این چنین است که باید یا کلاه پارتیزانی با ستاره قرمز را به سر گذاشت و یا منتظر آخر زمان شد.
اما به نظر میآید که چارهای جز کلاه پارتیزانی نیست چراکه در این صبح خجسته که روبهروی چشمان ما قرار دارد هنوز کاروان وامهای ساب پرایمها پایان نیافته نوبت به وامهای Alt-A= Alternative A-paper رسیده است. وامهای Alt-A که بین وامهای عادی و ساب پرایم قرار دارند، بر روی داشتن اطلاعات دقیق از وامگیرنده بنا شده اما امروزه مشخص شده که در بسیاری، موارد این اطلاعات کامل نبوده یا حتی دارای «اشتباه» بودهاند. براساس بررسی Bloomberg تقریبا در تمام پروندههای وام Alt-A که توسط واسطههایی برای بانک تهیه میشوند اطلاعات نادرست ارائه شده است و موسسات اعتباری ووکلا نیز آنرا تایید کردهاند.
وامهای Alt-A به دو دسته اصلی تقسیم میشوند. وامهایی با ویژگی A،ARM= Adjustable Rate Mortgage)e) که مشخصهشان این است که به وامگیرنده چندین انتخاب در مورد زمان پرداخت وام میدهند. یکی از آنها که بسیار دلفریب است، حتی پیشنهاد میکند که نه تنها سالهای اول اصل وام پرداخت نشود بلکه بهره وام نیز به طور کامل پرداخت نشود و بدین ترتیب نرخ بهره موقتی در حدود یکدرصد را پیشنهاد میکند که سخت میتوان در مقابل آن مقاومت کرد.
طبیعی است که چنین پیشنهاداتی پرداخت را به سالهای بعد موکول میکنند و Reset (یعنی بازبینی نرخ بهره) در آن زمان بسیار دردناک میشود. کسی که یک وام با ویژگی ARM دریافت کرده یک دفعه در مییابد که مبلغ ا قساط ۶۳درصد افزایش یافتهاند. آژانسهای مالی Bloomberg تعداد وامهای Alt-A را که در ژانویه ۲۰۰۶ گرفته شدهاند و اکنون لااقل ۲ ماه تاخیر پرداخت دارند، ۱۶درصد کل وامها ارزیابی میکنند. این تاخیر پرداخت سال آینده شتاب گرفته و تا سال ۲۰۱۱ ادامه خواهد داشت، چرا که زمان آغاز Reset حدود سه تا پنجسال است. یک نکته کوچک قابلتوجه دیگر اینکه اگر تاکنون حدود ۸۵۵میلیارد دلار ساب پرایم وجود داشته باید به آنها حدود یکهزار میلیارد دلار Alt-A را هم افزود. فانی می حدود ۳۴۰میلیارد دلار Alt-A را یا خریده و یا پوشش پشتوانهای داده بود. Wachovia ۱۲۲ میلیارد دلار Alt-A دارد. Countrywide که توسط Bank of America، همان نجاتدهنده Merrill Lynch از ورشکستگی نجات یافت، ۲۷میلیارد دلار Alt-A دارد.
WaMu (Washington Mutual)l م۵۳میلیارد دلار از آنها را دارد که Reset سیزدهدرصد از آنها سال آینده است. درست به همین دلیل بود که WaMu مشاهده کرد که ردهاش نزد Standard & Poor's به بدترین سطح Junkbond رسید. WaMu یک صندوق پسانداز دولتی است. با فوریت و به قیمتی بسیار پایین این صندوق به تازگی به
JPMorgan فروخته شد. از طرف دیگر
Money Market Funds یعنی اوراق بهادار بورس که تاکنون مانند پول در حساب بانکی مطمئن به حساب میآمدند، با تقاضای بیسابقهای برای نقد کردنشان مواجه شدهاند، چراکه بسیاری از مشتریان میبینند که با ورشکستگی لمان برادرز ارزش این اوراق کم میشود، چرا که سرمایه این اوراق به طور وسیع در لمان برادرز داخل شده بودند. فراموش نشود که بانکها در دوره مقررات زدایی اقدام به پرداخت تسهیلاتی بیش از ضوابط بانکی نموده و با نمایش سهم سود سنوات آتی این تسهیلات سودسازی را حداکثر و پاداشهای کلان مدیریتی نیز دریا فت کرده بودند و در حال حاضر مراجع نظارتی بر باز پس گرفتن پاداش این مدیران اصرار دارند. اگر از پس غبار این توفان با عینک کارشناسی قضاوت کنیم آنگاه در مییابیم که برنده تاکنون این بحران، در حوزه بانکی JPMorgan بوده که توانست چند رقیب اصلی را نابود و چندتای آنها را هم شیرین ببلعد!
حتی اگر سناریوهای فاجعه بار را که احتمال وقوعشان کم نیست، به کنار بگذاریم، نیاز به سرمایهگذاری مجدد بانکی در شرایط ناروشن عدم پرداختها، آنچنان با اهمیت و عمومیاست که دولت نه تنها قرضدهنده پول بلکه سهامدار و «سرمایهگذار مجدد» نیز خواهد شد! دولت فدرال به زودی صاحب AIG خواهد شد. پس از دویستمیلیارددلاری که در عملی مشابه برای فانی می و Freddie Mac پرداخت خواهد شد، نوبت هفتصدمیلیارددلار رسید که از نوزدهم سپتامبر تعهد آن داده شد و برای خرید تعهدات بانکی «مسموم» میبایست به کار گرفته شود.
Standard & Poor's هزینه مجموعه این عملیات را حدود دهدرصد تولید ناخالص ملی ارزیابی کرده است! آیا باید دهدرصد تولید ناخالص ملی را از جیب مردم درآورد و به این ترتیب رشد اقتصادی را فلج کرد؟ و یا اینکه برعکس، بدهکاری دولتی را هرچه سنگین تر کرد و به این ترتیب اوراق قرضه خزانه و دلار را بیاعتبار نمود و بحران مالی خصوصی را به بحران مالی دولتی تبدیل کرد و آن را به بحران پولی کنونی افزود؟ به هر حال، زین پس فقط راهحلهای بد وجود دارند؛ لااقل از نقطه نظر هماهنگ بودنشان با متون مقدس نئولیبرالی. به همین دلیل هم دو دوست کلاه پارتیزانی به سر، تا آنجایی که لازم باشد پیش میروند و هر کار ضروری را انجام میدهند. به همین دلیل، تابوهایی که تمام تازه نئولیبرالها به صورتی احمقانه شیفته آنها شده بودند، به طور مسخرهای فرو ریختند!
واکاوی پسلرزههای بانکی جهان
صندوق Washington Mutual در سال ۱۸۸۹ با نام «صندوق پسانداز و وام مسکن ملی» برای کمک به بازسازی شهر سیاتل واشنگتن تاسیس شد و بعدها به «صندوق واشنگتن موچوال» تغییر نام داد. این شرکت در طول یکصد سال فعالیت خود با خرید و ادغام بسیاری از موسسات مالی و بانکی به یکی از بزرگترین موسسات سپردهگذاری آمریکا تبدیل شد.
وضعیت حقوقی این بانک در سال ۱۹۸۳ از موسسه موچوال که سود آن متعلق به سپردهگذاران بود به شرکت سهامی عام تغییر و در سال ۲۰۰۰ به بورس آمریکا وارد شد. این شرکت در زمان ورشکستگی و تعطیل بیش از ۱۲۰۰ شعبه در آمریکا و ارزش داراییهای آن بالغ بر سیصدمیلیارد دلار و حجم سپردههای خصوصی نزد آن بالغ بر یکصدونودمیلیارد دلار تخمین زده شده است. شروع زیاندهی این موسسه به سال ۲۰۰۵ باز میگردد که ناشی از تصمیم نادرست مدیران بانک مبنی بر خرید یک موسسه ارائهدهنده وامهای درجه دو بود که این عمل زیان سنگینی را به این بانک وارد آورد. با ورشکستگی بانک، جیپی مورگان مالکیت این موسسه را عهدهدار شد که با این انتقال عملا حجم سپردههای مشتریان نزد موسسههای وابسته به جیپی مورگان بالغ بر ۹۰۰میلیارد شده است. جیپی مورگان اعلام داشته که جهت تامین منابع مالی لازم برای پرداخت هزینه خریداری و بازسازی واشنگتن موچوال قصد انتشار سهامی به ارزش ۸میلیارد دلار دارد که در واقع به معنی آن است که بانکداران محترم قصد دارند مجددا با انتشار سهامی که فاقد پشتوانه است، سپردههای مردم را ببلعند؟!
مشابه همین اقدام (بلعیدن طعمه) توسط بانک آمریکا برای بلعیدن بانک سرمایهگذاری مریل لینچ Merrill Lynch که ارزش آن در سال ۲۰۰۷ حدود یکصدمیلیارد دلار بود، صورت گرفت که کل بانک را به مبلغ ۵۰میلیارد دلار خریداری کرد. مشابه همین اقدام توسط بانک DSB Group,برای بلعیدن HBOS(PLC) انگلستان صورت گرفت.
مورد بعدی بانک سوسیته فرانسوی است که با یک زیان ۷میلیارد دلاری مواجه شده است. تحقیقات اولیه نشان میدهد که یکی از کارکنان ارشد بانک که در معاملات قراردادهای آتی (Future) فعال بوده اقدام به پیش خرید سهامی نموده که بهای آن کمتر از ارزش اصلی این سهام بوده است. این بانک که در سال ۱۸۶۰ به عنوان یک بانک خصوصی تاسیس شده بود، در دهه ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ ملی شد و مجددا طی سال ۱۹۸۷ خصوصی گردید. این بانک در ۸۰ کشور جهان شعبه دارد. حرکت جدید سرمایهداری بانکی سوگیری سپردههای کوچک مردم و اعلام سود سپردههای بانکی با نرخهای بالایی به اینگونه سپردهها است که همیشه قابلاطمینان میباشند، میتوان نمونههای آن را در کشور خودمان هم مشاهده کرد. دیگر بانکها تمایلی به سودگیری سرمایههای کلان ندارند، زیرا سرمایه کلانی وجود ندارد. همه سرمایهها در بحران کنونی در گرداب غلطیدهاند.
مشخصه بحران مالی فعلی ابعاد جهانی آن است که به نامهای مختلفی همچون «سونامی مالی»، «زمینلرزه اعتبارات»، «بحران در بحران»، «بحران بیاعتباری» و... شناخته شده است. این بحران تئوریسینها و نظریهپردازان جهانی نئولیبرالی و بالتبع جناح وطنی آن را آنچنان غافگیر کرده که زمینگیر شده و فعلا در «پستوخانهها» خانهنشین شدهاند. مضحکتر از همه آنکه آنانی که همیشه از دولتی کردن و دولتی شدن مینالیدند در بحران اخیر مدعی شده بودند که چرا دولت این بانکهای ورشکسته را دولتی نمیکند! و حتما بعد از اینکه دولت از مالیات مردم میلیاردهادلار به آنها تزریق کرد و رمق گرفتند دوباره آنها را به ثمن بخس به بخش خصوصی واگذار کند تا منابع ملی شده از وجوه مردم را به زالوها بدهند.
منابع:
۱ - سلسله مقالات سیستم مالی آمریکا و مقررات بازار نوشته هوارد سینکوتا گزارشگر ویژه American gov
۲ - مقاله سرمایهداری در احتضار مندرج در مجله اکونومیست چاپ لندن ۲۴- ۱۸ اکتبر ۲۰۰۸
۳ - چگونه بحران مالی را مهار کنیم، نوشته جوزف استیگلیتز ترجمه پرویز صداقت
۴ - دارندگان خارجی اسناد بهادار ایالات متحده آمریکا- اداره عمومی خزانهداری آمریکا واشنگتن ۲۹ فوریه ۲۰۰۸
۵ - وال استریت چگونه سوسیالیست شد ؟! لوموند دیپلماتیک اکتبر ۲۰۰۸
۶ - فروپاشی سیستم مالی در سال ۲۰۰۸ لوموند دیپلماتیک فوریه ۲۰۰۸
۷ - غرق شدن فانی و فردی لوموند دیپلماتیک جولای ۲۰۰۸
۸ - مقاله دلایل سونامی اقتصاد جهانی مندرج در وب گاه ایران اکونومیست
۹- Wikkipedia
۱۰- Lomond Diplomatic Farsi
۱۱- CNN Money
۱۲- SEC Fraud Regulation
۱۳- Joseph Stiglitz, How to Get Out of the Financial Crisis, TIME, Friday, Oct. ۱۷, ۲۰۰۸
۱۴- What happened to World market By:Gholamhossein Davani PPT
* شرکای موسسه حسابرسی و خدمات مالی دایارایان
ارسال نظر