کتابی که کشوری را از دام توسعه نیافتگی رهانید
جعفر خیرخواهان
بخش دوم
در انتظار عدالت
موفقیت سریع ما در ربط دادن دغدغه‏های پرویی‏های پایین شهر با اصلاحات حقوقی را به همان اندازه که مردم تایید می‏کردند، رهبر سندرو، گازمن هم تایید می‏کرد.

او در 1991 نوشت «ILD منبع قانون‌‌‌‌‌‌گذاری شده است. آنها قانون‌‌‌‌‌‌گذاری می‏کنند. آن‏ها قوانین را تهیه و سپس به تصویب می‏رسانند.» رقابت آن چیزی نبودکه سندرو به دنبال آن باشد، بنابراین او تلاش‌‌‌‌‌‌هایش برای خراب کردن بازی را با شلیک گلوله به خودروی من، نقشه به قتل رساندن من در خانه و بمب‌‌‌‌‌‌گذاری در جلوی دفتر کار، دو چندان کرد.
سندرو، ILD را آماج حملات خود گرفته بود چون ما از نظام حقوقی استفاده کردیم تا به فقیرترین گروه‌‌‌‌‌‌ها هم سهمی‌‌‌‌از زندگی سیاسی و اقتصادی پرو بدهیم، یک شیوه غیرعادی برای تسخیر قلب و ذهن پرویی‏هایی که اکثر آنها فقیر بودند. حق با همکار من ماریانو کورنخو بود. استدلال‌‌‌‌‌‌های گازمن ته کشیده بود؛ کار ما باعث تضعیف جذابیت تروریسم در بین هواداران اصلی سندرو - محرومان - شد. کوتاه زمانی پس از بمب‌‌‌‌‌‌گذاری جولای ۱۹۹۲ در دفتر کار ما، ابیمال گازمن در نتیجه عملیات عالی پلیس پرو و به ویژه سرهنگ بِنِدیتو خیمنس بیکا که برای سال‌‌‌‌‌‌ها گازمن را تعقیب می‏کرد دستگیر شد. به لطف این حمله ناگهانی پلیس، سازمان هسته‏ای سندرو به سرعت از هم پاشید و در ۱۹۹۳ اکثر جوخه‏های ضربت آن شناسایی و دستگیر شدند. از جمله یک هسته هفده نفره که درصدد ترور ما بودند. این عملیات آخرین مبارزه موفق‌‌میلیون‌‌ها پرویی علیه سندرو بود. سازمان‌‌‌‌‌‌های کشاورزی در دامنه‏های آند به رهبری مردمان شجاعی مثل اوگو اوئیلکا، رهبران روستایی قهرمانی مثل والتر توکاس در مناطق کشت کوکائین و رهبران نظامی ‌‌‌‌روشنگری مثل ژنرال آلبرتو آرسینگا که دولت را با کشاورزان نزدیک‏تر ساخت، سندرو را شکست دادند. در شهرها، رهبران شهری مثل ماریا النا مویانو و میشل آزکوئتا از ویلا ال سالوادور، مقاومت علیه تاخت و تازهای سندرو را سازماندهی کردند.
گروه هفده نفره‌‌‌‌‌‌ای که قصد ترور دسوتو را در محل کار، منزل و خودرو وی داشتند در سال 1993 دستگیر شدند
قهرمانان بی‌‌‌‌‌‌شماری در جنگ پرو علیه تروریسم در داخل و خارج از دولت حضور داشته‌‌‌‌‌‌اند. تاریخ آن در آینده نوشته خواهد شد. آنچه قطعی است این است که سندرو شکست خورد چون محرومان، جواب رد به تروریسم دادند. هدف محرومان بهتر شدن وضع زندگی‌‌‌‌‌‌شان بود و بدین منظور متقاعد شدند که راهی بهتر از آنچه که تروریست‌‌‌‌‌‌ها نشان دادند وجود دارد.
از بخت بد ما، جای بمب‏های سندرو را میدان‌‌‌‌‌‌های مین سیاسی گرفت. عمده اصلاحات ما طی سال‌‌‌‌‌‌های آخر دولت آلن گارسیا (90-1985) و با پشتیبانی وی شروع شد. اما عمده برنامه‏های اصلاحات عملی در نخستین دولت آلبرتو فوجیموری
(۱۹۹۰-۱۹۹۵) به طور کامل اجرا شد که علنا اظهار می‏داشت دلیل وی برای ورود به سیاست در وهله نخست این بوده است که هواداران خود را در راه دیگر کشف کرده بود. در واقع اصلاحات ما صحنه را برای نقش آفرینی فوجیموری به عنوان رهبر اصلاحات طی آن دوره به‌خوبی آماده کرد. همانطور که تاریخنگار رییس دولت پرو می‏نویسد: «فوجیموری (هنگامی‌‌‌‌که در ۱۹۹۰ رییس جمهور شد) از این نکته خبر نداشت که وی به وسیله‏ای برای پروژه نوسازی پویایی تبدیل شده است که در یک سوی آن ILD و در سوی دیگر ابیمال گازمن قرار داشت.»
در حالی که رییس جمهور فوجیموری موفقیت‏هایی که ILD برای دولت او به بار آورد، در انظار عمومی‌‌‌‌تحسین می‏کرد و در خفا به خاطر رتبه بالای موسسه ما در افکار عمومی‌‌‌‌برای طراحی و اجرای اصلاحات نهادی دلخور بود. در ابتدای کار رییس جمهور ظاهرا خوشحال بود که ما مسوول تبیین اصلاحات به عموم مردم هستیم، زیرا وی هنوز مطمئن نبود که یک سخنور سیاسی خوش بیان است. با نگاه به گذشته می‏بینیم پذیرش علنی رهبری پروژه‌‌‌‌‌‌ها، یک خطای سیاسی از جانب ما بود، چون به دشمنان فوجیموری فرصت می‏داد تا وی را به مدت دو سال مداوم با شایعاتی تحریک کنندکه پرو را در عمل ILD می‏چرخاند. چنین تبلیغات و مجیزگویی هر اندازه خوشایند ما باشد واضح بود که یک مخزن اندیشه‌‌‌‌‌‌ساز مستقل مثل ما اجازه نداشتیم به مدت طولانی گوی سبقت را از رییس جمهور بربائیم. روزهایی که شریک دولت بودیم کوتاه بود. سر انجام در سال 1992 من از سمت مشاور رییس جمهور و نماینده شخصی وی استعفا دادم و در 1996 ILD از اداره پروژه‌‌‌‌‌‌های دولتی دست کشید.
راه درخشان و راه دیگر
درس‌‌‌‌‌‌هایی از جنگ موفقیت‏آمیز پرو علیه تروریسم
ILD درصدد برنیامد تا تروریست‌‌‌‌‌‌ها را استخدام کند. هدف ما فهمیدن روش‏های وارد کردن اکثریت پرویی‏ها به درون نظام قانونی بود که به صورت سنتی آنها را راه نمی‏داد و بنابر این جلوی توسعه اقتصادی ملت را می‏گرفت. ما هرگز قصدی برای پیوستن به جنگ نداشتیم. مانند تاریخنگار آرنولد توین بی، اعتقاد راسخ داشتیم که جنگ نه فقط فاجعه‏آمیز است، بلکه اتلاف کامل انرژی انسانی است. اما اگر اتفاقا خود را ملزم به توسعه و کمک به تهیدستان کردید، و در زمان جنگ در آتش متقاطع دشمن گیر افتادید، بهتر است که پی ببرید چه اتفاقی افتاده است و چرا. مشارکت در این مبارزه نکات بسیاری را به ما درباره سیاست محرومیت و توسعه در شرایط امروز آموخت.
یکی از صدها کاریکاتوری که می‌‌‌‌‌‌گوید در واقعیت امر، پرو را دسوتو اداره می‌‌‌‌‌‌کند.
آنچه متوجه شدیم این است که امروز انقلاب گسترده اجتماعی و اقتصادی در دنیای در حال توسعه، در شرف وقوع است که با انقلاب صنعتی در غرب که باعث سرمایه‌‌‌‌‌‌داری بازار شد، برابری می‏کند. در چهل سال گذشته، حدود ۴‌‌میلیارد نفر که در پس کرانه‏های کشورهای در حال توسعه و ملت‌‌‌‌‌‌های شوروی سابق زندگی می‏کردند، شیوه زندگی سنتی خود را کنار گذاشته‏اند. آنها از جوامع کوچک و منزوی به سمت تقسیم کار بزرگ‌‌تر و جهانی‏تر در بازارهای رو به گسترش حرکت می‏کنند که هم آدام اسمیت و هم کارل مارکس شاهد ظهورشان در غرب دویست سال قبل بودند و اینک در حال ظهور درخارج از دنیای غرب هستند.
این مردمانی که در اطراف شهرهای بزرگ حلقه زده‏اند و به تعداد صدها ‌‌میلیونی به شهرهای بزرگ‌‌تر مهاجرت می‏کنند، جدیدترین بازیگران در صحنه جهان هستند. برای نمونه طی چهار دهه گذشته، جمعیت شهر لیما پایتخت پرو شش برابر شده است. پورتو پرنس مرکز هائیتی طی همین سال‌‌‌‌‌‌ها دست کم پانزده برابر شده است؛ جمعیت گوایاکویل اکوادور نیز یازده برابر شده است. اقتصادهای زیرزمینی در روسیه و اوکراین درحال حاضر 50درصد GDP را تولید می‏کنند، بازار سیاه در گرجستان رقم بالای 62 درصد GDP را دارد. سازمان بین ‌‌‌‌‌‌المللی کار گزارش می‏دهد که از 1990 تاکنون، 85 درصد مشاغل جدید در آمریکای لاتین و کارائیب در بخش خارج از قانون ایجاد شده است. در زامبیا فقط 10 درصد نیروی کار به صورت قانونی استخدام شده‏اند.
از پرو تا فیلیپین، این کارگران و کارفرمایان، غیرقانونی سرگرم بهبود وضع زندگی خویش هستند. آنها مطالعه می‏کنند، به سفر می‏روند و رادیو و تلویزیون دارند. در نتیجه آنها می‏دانند که نخبگان غربی شده کشورهایشان به چه خوبی زندگی می‏کنند و آنها هم در آرزوی آن زندگی خوب هستند.
پتانسیل اقتصادی آشکارا وجود دارد. اگر چه مهاجران جدید کشورهای در حال توسعه و کمونیستی سابق در حلبی‌‌‌‌‌‌آباد زندگی می‏کنند و طبق معیارهای غربی گرفتار فقر وحشتناکی هستند، اما بدون دارایی هم نیستند. کار ILD طی بیست سال گذشته، پتانسیل کارآفرینی خارق‌‌‌‌‌‌العاده مردم جهان سوم را آشکار ساخته است. بر اساس برآوردهای ما طی چهل سال گذشته، این مردم بیش از 10 تریلیون دلار ثروت خلق کرده‏اند که ارزش آن نود برابر تمام کمک‌‌‌‌‌‌های خارجی چند جانبه و چهل برابر وام‌‌‌‌‌‌های توسعه‏ای بین‌‌‌‌‌‌المللی است که ملت‌‌‌‌‌‌های توسعه نیافته دریافت کرده‏اند و ارزشی بیشتر از بیست بازار سهام بزرگ جهان دارد.
تفاوت بین انقلاب صنعتی امروز و انقلابی که دویست سال پیش در غرب آغاز شد این است که این انقلاب جدید با سر و صدای فراوان به سرعت به جلو می‏رود و زندگی مردمان بیشتری را متحول می‏سازد. انگلستان هنگامی ‌‌‌‌که پیشرفت ۲۵۰ساله خود از کشاورزی به رایانه کیفی را شروع کرد فقط ۸‌‌میلیون نفر را تحت حمایت می‏گرفت. اندونزی همین سفر را فقط در چهار دهه - با جمعیتی بیش از ۲۰۰‌‌میلیون نفر- طی می‏کند. آیا جای تعجب نیست که نهادهای اندونزی به کندی همسان شده‏اند، اما همسان شدنی که باید انجام شود. موج انسانی از جوامع و خانوارهای منزوی حرکت کرده است تا در دایره‏های دایما بزرگ شونده مبادله اقتصادی و فکری مشارکت کنند. این موج است که جاکارتا، مکزیکو سیتی، سائوپولو، نایروبی، بمبئی، شانگهای و مانیل را به ابرشهرهای ۱۰، ۲۰ و ۳۰‌‌میلیونی تبدیل کرده است و نهادهای سیاسی و حقوقی آنها را به نفس نفس انداخته است.
قانون به جای این که به آنها کمک کند آنها را نادیده گرفته و طرد می‏کند. این شکاف قانونی است که حس مستولی شده بیگانگی - طبقه‏ای جدا بودن - را به وجود می‌‌‌‌‌‌آورد. و این تبعیض شدید طبقاتی است که به تروریست‌‌‌‌‌‌هایی پر و بال می‏دهد که همیشه در گوشه و کنار آماده هستند تا به دفاع از آرمان محرومان بپردازند. در پرو، رهبران فکری و سیاسی سندرو گرایش به توسل به ترور برای کسب قدرت داشتند، زیرا دریافته بودند اکثریت پرویی‌‌‌‌‌‌ها از وضع موجود کاملا ناراضی هستند. سندرو احساس می‏کرد قدرت این احساسات را می‏توان مهار و هدایت کرد تا نظام‏های سیاسی و اقتصادی موجود را براندازند.
برخی ادعا می‏کنند ظهور جزیره‌‌‌‌‌‌های کوچکی از بخش‏های پر رونق اقتصادی در میانه بخش‌‌‌‌‌‌های بزرگ توسعه نیافته یا غیررسمی، نشانه طلوع‌گذار نابرابر اما با این حال چاره‌‌‌‌‌‌ناپذیر و آسان به نظام‏های سرمایه‌‌‌‌‌‌داری است. من این ادعا را نمی‌‌‌‌پذیرم. وجود جزایری پر رونق در دریای فقر، عقب ماندگی بسیار زیاد ظرفیت‏های ملت برای ایجاد کانال‏های ارتباطی با این محرومان و در دسترس قرار دادن شالوده‏های حاکمیت قانونی را با فراهم ساختن حقوق مالکیت رسمی ‌‌‌‌به اکثریت شهروندان پنهان می‏سازد. در نهایت به دعوت اقلیت‌‌‌‌‌‌های سیاسی برای تشکیل جنبش‏های تروریستی به امید جذب این رای‌‌‌‌‌‌دهندگان عظیم می‏انجامد.
آنچه در پرو انجام دادیم یعنی دسترس‏پذیر ساختن بخش‏های مهمی‌‌‌‌ از حاکمیت قانونی به همه مردم، سندرو را تا حد زیادی از سوراخ سمبه‌‌‌‌‌‌هایی که برای پنهان شدن و فعالیت کردن نیاز داشت محروم ساخت‌.
ما دقیقا در سر بزنگاه توانستیم بفهمیم که مردم نه به دلیل فقیر بودن، بلکه چون از نظام قانونی کنار گذاشته شده‏اند شورش می‏کنند. با دادن سهم و منفعتی از اقتصاد به مردم و با ثابت کردن به آنها که دولت قصد ملحق‌‌‌‌‌‌کردن‌‌‌‌‌‌تان در جامعه رسمی‌‌‌‌را دارد، دکان تروریست‌‌‌‌‌‌ها را تخته کردیم.
ده سال از هنگام شکست سیاسی سندرو و پنج سال از هنگامی‌‌‌‌که ILD کار برای دولت پرو را متوقف ساخت می‏گذرد. یک جنگ وجود داشت و ما به عنوان پرویی‌‌‌‌‌‌های میهن پرست، تصمیم گرفتیم که فرصت برای شروع اصلاحات مهم مناسب است. با این که هنوز در پرو مستقر هستیم، در سایر کشورهای درحال توسعه کار می‏کنیم تا بر مبنای مطلقا فنی، محروم‌‌‌‌‌‌شده‏ها را وارد اقتصاد قانونی کنیم. ما به صورت یک سازمان غیردولتی مستقل عمل می‏کنیم که به دولت‌‌‌‌‌‌ها در کشف و ارزیابی اقتصادهای غیرقانونی کمک کنیم. به محض این که تحقیق کامل گردید، به کشور مربوط کمک می‏کنیم تا همه نظام‌‌‌‌‌‌های غیر قانونی پراکنده که خارج از اقتصاد قانونی کار می‏کنند را تحت حاکمیت قانون در شبکه‏ای سازگار از ابزارهای حقوقی در آورد. ما نظام‏های حقوقی ایجاد می‏کنیم که دارایی‏های همه شهروندان با اطمینان حفظ شود و به بهترین کاربرد ممکن انتقال یابد. نسخه کلی را در پیوست‌‌‌‌‌‌های 1 و 2 (پرو فرم و باس‌‌‌‌‌‌فرم) انتهای کتاب خلاصه کرده‏ایم. از آنجا که دیگر برای پرو کار نمی‏کنیم، در سیاست اصلاحات دخیل نیستیم، اما با بازاندیشی گذشته مایل هستم از فرصت نوشتن مقدمه‏ای برای ویرایش جدید راه دیگر استفاده کرده و برخی نتایج مفید را استخراج نمایم.
هنگامی‌‌‌‌که ترور و وحشت ایجاد می‏شود، به رغم جان‌‌‌‌‌‌هایی که از دست می‏رود و بدبختی‏های هولناکی که ایجاد می‏شود، اخلاقا درست است که در اصلاح نهادهای کشورتان شرکت کنید. به دلایل تکرار شونده تاریخی، امکان تغییر، غالبا با یک بحران که در زمان‌‌‌‌‌‌های زیادی خشونت بار باشد همراه است. رودولف فن برینگ، حقوق‌‌‌‌‌‌دان بزرگ آلمانی قرن نوزدهم می‏گفت حاکمیت قانون، نظم از پیش تنظیم شده نیست - آن از منازعه و درگیری و واکنش نظام حقوقی به تغییر شرایط حادث می‏شود. اگر معتقد به توسعه اقتصادی در کشورتان هستید باید ترور ناگهان طغیان کند، نمی‏توانید کنار گود بایستید و ادعا کنید اقتصاددان، وکیل یا سرمایه دار هستید بدون اینکه هیچ تخصصی در خشونت سیاسی داشته باشید.
شما تعهد دارید که از آموزش حرفه‏ای خود استفاده کنید و سعی به درک دلایل اقتصادی و حقوقی بنمائید که چرا مردم فقیر آستین‏ها را بالا می‏زنند و سپس روش‏های استفاده از نارضایتی و خشم علیه وضع موجود را شناسایی کنید تا یک نظام قانونی کارا به وجود آید و در سایه آن همه افراد جامعه قادر به شکوفایی باشند. بی‌‌‌‌‌‌نظیر می‏بود اگر توسعه اقتصادی می‏توانست همیشه در زمان صلح آغاز شود و رهبری روشنگر تصمیم می‌‌‌‌‌‌گرفت که زمان آن رسیده است تا همه مردم را به یک سطح زندگی عالی برساند. و اگر این طور نیست ضروری است تا اشتیاق برای تغییر را در جهت درست هدایت کنید، ضروری است تا از ناامیدی و مشقت برای ساختن امید استفاده کنید و لازم است بیاموزید چگونه نگرانی‌‌‌‌‌‌هایی را که ترور پرو بال می‏دهد به سمت ایجاد صلح و خلق ثروت منحرف سازید. باید در امور مداخله کنید، در غیر این صورت چگونه می‏توانیم با همدیگر زندگی کنیم.
من متقاعد گشته‏ام پشتیبانی اکثریت چشمگیری از تهیدستان را در اصلاحات کسب کردیم چون اقدامات ما حفظ وضع موجود نبود، بلکه در جهت تغییر آن بود. اشتباه نکنید: تهیدستان وضع موجود را دوست ندارند. آنچه آنها می‏خواهند تغییر است و بدجوری خواهان آن هستند. می‏توان اصلاحات نهادی را شروع کرد به شرط آنکه پرچم را به دست رییس کشور بدهید. و فرایند اصلاحات ادامه خواهد یافت به شرط آنکه رییس کشور در کنار آن باقی بماند. در کشورهای در حال توسعه و کمونیستی سابق، فقط رییس کشور و دارو دسته نزدیک وی قادر به جلب توجهات و جمع‌‌‌‌‌‌آوری حمایت سیاسی قاطع مورد نیاز برای محو سکون تعمدی وضع موجود بودند. فرادستان و نظام اداری در آغاز مایل هستند تا جلوی تغییرات حتی کوچک را هم بگیرند. هر تصمیم با پیامدهای گسترده از قبیل ایجاد نظام مالکیت قانونی که تهیدستان را در بر می‏گیرد و رهایی می‏بخشد، ضرورتا سیاسی بوده و باید از همان ابتدا در دست‌‌‌‌‌‌های رییس کشور گذاشته شود.
حفظ همراهی رییس کشور با برنامه اصلاحات، چالش اصلی هر اصلاح‌‌‌‌‌‌گری است. همان طور که در پرو متوجه شدیم دشمنان اصلاحات به دنبال کاهش دادن تعهد
رییس جمهور به تغییر بودند و دایما به ما انگ رقبای سیاسی بالقوه وی را می‏زدند. اشتباه ما به عنوان یک مخزن اندیشه‌‌‌‌‌‌ساز این بود که وارد خطوط واحد جبهه سیاسی اصلاحات شدیم. هنگامی ‌‌‌‌که رییس جمهور گارسیا و فوجیموری مرا احضار کردند باید راه‌‌‌‌‌‌هایی پیدا می‏کردم تا اطمینان حاصل شود مشعل اصلاحات همیشه در دستان رییس‌جمهور است یا شاید باید پیشنهاد فوجیموری را می‏پذیرفتم و نخست وزیر وی می‏شدم و در داخل دولت یک تیم نخبه برای هدایت اصلاحات می‏ساختیم. باور اولیه من که یک مخزن اندیشه‌‌‌‌‌‌ساز مستقل قادر به انجام اصلاحات به تنهایی و بدون تعهد سیاسی به دولت است، یکسره توهم بود. شخص رییس کشور و سیاست‌‌‌‌‌‌مدارانی که وی اعتماد دارد باید فرآیند اصلاحات را اجرا کنند تا اطمینان حاصل شود کسانی که ریسک سیاسی را بر عهده می‏گیرند، اعتبار آن را کسب می‏کنند. به همین دلیل است که ILD هیچ مشکلی در هنگام کار در خارج نداشت. در آنجا ما فن‌‌‌‌‌‌سالاران به خدمت گرفته شده بودیم، خارجیانی که هیچ مداخله سیاسی نداشتیم.
فرآیند اصلاحات قانونی که مستلزم وارد کردن کارآفرینان غیرقانونی به یک چارچوب حقوقی رسمی ‌‌‌‌است لزوما تلاشی فرهنگی است: انطباق بازار غربی و قانون شرکت‏ها به فرهنگ‏های پر تحرک و رسم‌‌‌‌‌‌های کارآفرینان جدید کشورهای درحال توسعه و شوروی سابق. درباره عبارت مشهور «جنگ فرهنگ‏ها» چه می‏گوییم که طبق آن اکثر مردم کشورهای در حال توسعه، ویژگی‏های فرهنگی که اجازه موفقیت را به آنها بدهد ندارند؛ استدلال‌‌‌‌‌‌ها درباره دلایل فرهنگی موفقیت اقتصادی، تقریبا شبیه صنعت توریست عمل می‏کند: آنها بر تفاوت‌‌‌‌‌‌های بین مردم توجه کرده و آنچه را اشتراک دارند، کاملا نادیده می‏گیرند. با قبول این فرض، سرگرم کننده است که بخوانیم آمریکایی‌‌‌‌‌‌ها هرگز با چینی‏ها و کره‏ای‏ها کنار نخواهند آمد، چون آسیایی‏ها در پنج هزار سال گذشته گوشت سگ می‏خورده‏اند. ژاپنی‏ها همچنین از خوردن گوشت نهنگ لذت می‏برند، در حالی‌‌‌‌‌‌که فرانسوی‏ها به خوردن گوشت اسب اصرار دارند.
کسانی که درباره حل منازعات جهان جدی هستند مفیدتر خواهند دید که به دستاوردهای زندگی واقعی توجه نمایند تا فرهنگ‏ها را با کارایی به هم نزدیک‏تر سازند: برای نمونه مراحل انضمام در اتحادیه اروپا. از جنگ جهانی اول تا جنگ جهانی دوم، اروپا کمبود «مرشدهای فرهنگی» نداشت که می‏نوشتند اروپایی‌‌‌‌‌‌‌ها هرگز روی صلح را نخواهند دید. مردانی که انگور کشت می‏کنند و مشروب می‏نوشند هرگز نمی‏توانند با کسانی کنار بیایند که آبجو را ترجیح می‏دهند. چنین تفاوت‌‌‌‌‌‌های فرهنگی با این استدلال، ملت‌های مسیحی اروپا را به جنگ ابدی محکوم می‏کند. به تکرار طوطی‌‌‌‌‌‌وار همین ادعاهای پوچ و مسخره نویسندگان امروزی مختلفی توجه کنید که ادعا می‌‌‌‌‌‌کنند مقدر است اسلام با غرب «کافر» بجنگد. اینها کتب سرگرم‌‌‌‌‌‌کننده در بستر خواب هستند اما قطعا جالب‏تر و مناسب‏تر، ماجراهای چگونگی کاربرد قانون توسط استادان حقوق اروپایی است - که با رهبران سیاسی از قبیل رابرت شومان فرانسوی، السید دگاسیری ایتالیایی و کنراد آدنائر آلمانی به حرکت در آمدند - تکه‏های جدا افتاده فرهنگ اروپایی را تجدید سازمان کردند تا همه را به راحتی یک جا جمع کنند.
به جای تسلیم شدن به ادبیات فرهنگی بدبینانه و تکرار ادعاهای پوچ آنها، ترجیح می‏دهیم به شواهد واقعی در مورد کار افرادی مثل ژان مونه، پدر ادغام اروپایی اشاره شود که با جدیت به بررسی جزئیات حقوق قوانین و نهادهای مختلف اروپا در زیر میکروسکوپ پرداخت و چه چیز در زیر میکروسکوپ پیدا کرد؟
اینکه اروپایی‌‌‌‌‌‌ها با وجود تفاوت‌‌‌‌‌‌ها، اشتراک‌‌‌‌‌‌های بسیاری دارند. اروپایی‌‌‌‌‌‌ها با نگریستن به فرهنگ از میان منشور حقوقی، راه‌‌‌‌‌‌های احداث پل بین فرهنگ‌‌‌‌‌‌های مختلف را پیدا کردند. در نتیجه همان ملت‌‌‌‌‌‌هایی که کمتر از شصت سال پیش، رکورد کشت و کشتار زمان جنگ را شکستند در اتحادیه اروپایی گرد هم آمدند که دارای مجلس، بازار و پول مشترک هستند. به رغم فرهنگ‌‌‌‌‌‌های متفاوت، از ترکیب اجزا به کل واحد می‌‌‌‌‌‌رسیم.
تنها راه مواجهه با فرهنگ، هنگامی‌‌‌‌ که در عرصه سیاست هستید، بدون اینکه با تبعیض ناخودآگاه به جهت خاصی منحرف شوید، ساختارشکنی از مفاهیم خصمانه بزرگ است که از بررسی فرهنگ‌‌‌‌‌‌های مختلف به طبقه‌بندی‌‌‌‌‌‌های حقوقی می‌‌‌‌‌‌آید جایی که قلاب‌‌‌‌‌‌ها و حلقه‌‌‌‌‌‌هایی پیدا می‏شود تا فرهنگ‌‌‌‌‌‌های مختلف اجازه یابند دست به دست هم دهند و متحد شوند. هنگامی‌‌‌‌که نوبت فرهنگ می‌‌‌‌‌‌رسد، شیطان در پرداختن به امور جزئی لانه کرده است و او را فقط می‏توان از دم با انبرک‌‌‌‌‌‌های قانونی گرفت.
بررسی فرهنگ‏ها، لزوما زمینه مستعدی برای ایجاد اسطوره یا تحریک به درگیری نیست. آن فقط به تروریسم کمک می‏کند. اگر می‏خواهید بدانید چگونه می‏توان فرهنگ‌‌‌‌‌‌ها را با هم آشتی داد، اسنادی که به تشکیل سازمان‌‌‌‌‌‌های بین‌‌‌‌‌‌المللی انجامیده است را بخوانید، مثل اتحادیه اروپا، یا قانون تحول‌‌‌‌‌‌یافته ایالات متحده یا پیوست ۱ و ۲ در این مجلد و یا با ILD تماس بگیرید.
نمی‏توان بازارهای گسترده و سرمایه‌‌‌‌‌‌داری را با استفاده از پارادایم‌‌‌‌‌‌های غربی به تهیدستان خارج از غرب فروخت. گفتن اینکه چگونه جنرال الکتریک از یک شرکت موفق آمریکایی با 25‌‌میلیارد دلار فروش، ده سال بعد به غول بین‌‌‌‌‌‌المللی 200‌‌میلیارد دلاری تبدیل شد دردی از مردم هائیتی یا غنا دوا نمی‌‌‌‌‌‌کند. بایستی پیشرفت را با استفاده از موارد تاریخی که از محیط اجتماعی خودتان می‏آید به مردم بازتاب دهید. راه دیگر تلاش کرد همین کار را بکند: به شکل توصیفی سازماندهی شد و واقعیات را با اعداد نشان داد تا برای ساکنان جهان سوم قابل تشخیص باشد و اکثر آنها آنچه را به صورت جمعی انجام می‏دهند درک می‏کنند و چه گزینه‏های واقعی برای بقا و رسیدن به شکوفایی در بستر اقتصاد بازار تحت حاکمیت قانون موجود است.
آخرین و مهمترین درسی که آموختیم این است که محروم شده‏ها کلید رسیدن به پیروزی را در دست دارند. آنها اکثریت غالب را تشکیل داده و مشتاقانه به دنبال تغییر هستند. اندک مردمانی در دنیای درحال توسعه از زندگی عالی همسایگان خود در دموکراسی بازار غرب بی‌‌‌‌‌‌خبرند. اگر دولت‏ها ابزار مالکیت قانونی که برای شکوفایی کسب و کارها لازم است خلق کنند، محروم شده‏ها بخشی از بازار گسترش یافته قانونی خواهند شد. اگر دولت‏ها آنها را به مثابه کارگزاران اقتصادی جدی نگیرند، اگر دولت‏ها آنها را مایه دردسر یا دریافت کنندگان منفعل صدقه ببینند فقط خشم و کینه در بین تهیدستان علیه وضع موجود شعله‌‌‌‌‌‌ورتر می‏گردد. تروریست‏ها وارد می‌‌‌‌‌‌شوند، مشتاق به بهره‌‌‌‌‌‌برداری از این دشمنی با دولت، تهیدستان را تشویق به تمرکز بر محرومیت‏ها و نداشته‌‌‌‌‌‌هایشان می‏کنند به جای این که بر آرزوهایشان به شباهت یافتن با شهروندان برخوردار و مرفه دموکراسی‏های بازارگرای غرب انگشت‌گذارند.
تهیدستان صرفا آن چیزی را می‏خواهند که هر کسی که این کتاب را می‏خواند می‏خواهد: زندگی با امنیت و پر رونق برای خود و کودکان‌‌‌‌‌‌شان. راه دیگر ماجرای تهیدستان یک کشور است که چگونه جامعه بازار مدار را خودجوش ایجاد کردند. آنها در راه درستی قرار گرفته‌‌‌‌‌‌اند. آیا به آنها کمک می‏کنیم تا چارچوب حقوقی رسیدن به آن هدف را به دست خویش ایجاد کنند یا خواسته‌‌‌‌‌‌های اقتصادی‌‌‌‌‌‌شان را نادیده گرفته و با این کوتاهی، راه را برای تروریسم باز می‏کنیم؟
هرنادو دسوتو
لیما، پرو - ماه می‌‌‌‌2002