چگونه افرادی را که باهوش‌تر از شما هستند، مدیریت می‌کنید؟

راب گافی - گارث جونز

مترجم:پروانه گودرزی

فرنز هومر؛ مدیر اجرایی و رییس شرکت راچ (غول دارویی سوئیس)؛ می‌داند که پیدا کردن ایده‌های خوب کار بسیار سختی است. او می‌گوید: در تحقیقات تجاری من؛ صرفه‌جویی در مقیاس وجود ندارد. او می‌گوید: در جهان امروز؛ هر ساله چهار میلیارد دلار جهت تحقیق و توسعه ( R&D) هزینه می‌شود. در تحقیقاتی که صرفه‌جویی در مقیاس وجود نداشته باشد، صرفه‌جویی ایده‌ها وجود دارد.

طبق نظر هومر؛ برای یک تعداد از شرکت‌های در حال رشد، مزیت رقابتی به توانایی و قابلیت شرکت در ایجاد حرکت و تلاش اقتصادی، نه بر اساس کارآیی هزینه بلکه بر ایده‌ها و دانش فنی خردمندانه، متکی است. در عمل، این بدان مفهوم است که رهبران باید محیطی فراهم نمایند که در آن، آنچه را که ما «افراد باهوش» می‌نامیم رشد کرده و بالنده شوند.

این‌ها تعداد کمی از کارکنان هستند که ایده‌ها، دانش و مهارتهایشان به آنها قابلیت ارائه و خلق ارزش‌هایی را می‌دهد که منابعش را سازمان‌هایشان در دسترس آنها قرار داده است. فکر کنید، مثلا یک مهندس نرم‌افزار که کدهای جدید ایجاد می‌کند یا محقق داروساز که فرمول یک داروی جدید را می‌نویسد. تنها نوآوری آنهاست که ممکن است پشتوانه مالی تمام شرکت در یک دهه باشد.

امروزه تقریبا همه مدیران ارشد اجرایی اهمیت داشتن افراد فوق‌العاده باهوش و با خلاقیت بالا را تشخیص داده‌اند. اما جذب آنها فقط نیمی از مبارزه است. مثلا اخیرا مارتین سورل؛ مدیر اجرایی شرکت WPP؛ یکی از بزرگترین شرکت‌های خدمات ارتباطی دنیا؛ به ما می‌گوید: یکی از بزرگترین چالش‌های ما عدم صرفه‌جویی در مقیاس (زیان مقیاس) در صنایع خلاق است. اگر شما تعداد کارکنان خلاق را دو برابر کنید به این معنا نیست که شما دو برابر خلاقیت دارید. شما نه تنها باید افراد مستعد و باهوش را جذب کنید، بلکه باید در پرورش محیط برای رشد خلاقیت آنها جهت دستیابی به تولید ثروت و ارزش برای تمام سهامدارانتان کوشا باشید.این کار خیلی دشوار است. اگر افراد باهوش را با یک خصوصیت بخواهیم تعریف کنیم این است که آنها نمی‌خواهند کسی آنها را هدایت (رهبری) کند. این برای شما به عنوان یک رهبر، یک مشکل واضح به‌وجود می‌آورد و چالشی است که با جهانی‌سازی وسیع‌تر شده است. افراد باهوش با تحرک‌تر از قبل هستند، آنها می‌توانند در بنگلور یا در بوستون یا هر جای دنیا باشند.این بدان منظور است که آنها فرصت‌های زیادی دارند. آنها منتظر حقوق مستمری خود نیستند، ارزش خود را می‌دانند و می‌خواهند شما نیز این را بدانید.

ما ۲۰ سال گذشته را در خصوص مطالعه موضوع رهبری و اینکه زیردستان از رهبرانشان چه می‌خواهند؛ صرف کرده‌ایم. روش‌های ما جامعه‌شناختی بوده و تحقیقات ما بیشتر به صورت مطالعات موردی بوده است تا زمینه‌های تصادفی و ناشناس. روش اصلی ما شامل یک سری مصاحبه است و کار ما؛ مقدمتا پنج مورد را طراحی می‌کند که شامل: تجارت علمی؛ خدمات بازاریابی؛ خدمات حرفه‌‌ای؛ رسانه و خدمات مالی است. برای این موضوع ما با بیش از ۱۰۰ رهبر (مدیر) و افراد باهوش آنها در سازمان‌های پیشرو گفت‌وگو کردیم. نظیر: پرایس واتر هاوس کوپر؛ الکترونیک آرتز؛ سیسکو سیستم؛ سوئیس کردیت؛ نوارتیس؛ KPMG؛ BBC؛ WPP؛ و راچ.

پس از صحبت بیشتر با آنها روشن شد ارتباط روانی مدیران با افراد باهوش خیلی متفاوت از ارتباطی بود که آنها با سایر زیردستان خود داشتند. افراد باهوش درجه بالایی از حمایت و امنیت سازمانی را خواسته و می‌دانند که عقاید و ایده‌هایشان بسیار مهم و با ارزش است. همچنین آنها خواستار آزادی در تحقیق و کاوش و شکست هستند که در صورت شکست با سرزنش مواجه نشوند. آنها انتظار دارند رهبرانشان نسبت به طرح‌هایشان عاقلانه و روشنفکر نگاه کرده و دید باز داشته باشند؛ اما نمی‌خواهند استعداد و مهارت رهبرانشان درخشان‌تر از آنها باشد. این را نمی‌توان گفت که افراد باهوش شبیه هم هستند یا از یک مسیر واحد پیروی می‌کنند؛ اما به هر حال دارای یک سری خصوصیات مشترک هستند.

درک و فهم افراد باهوش

برخلاف آنچه ما در سال‌های اخیر باور داشته‌ایم؛ مدیران ارشد اجرایی شرکت‌ها کاملا مایه دلخوشی و خوشوقتی افراد فوق‌العاده باهوش و خلاق خود نیستند. البته برخی افراد مستعد و توانمند نظیر هنرمندان، موسیقیدانان و عوامل دیگر می‌توانند نتایج چشمگیری را در آنها بوجود آورند. در هر صورت در بسیاری از موارد فرد باهوش به سازمان نیازمند است، همان‌طور که سازمان به او نیاز دارد. آنها نمی‌توانند بدون منابعی که سازمان برای آنها فراهم می‌نماید، به طور موثر انجام وظیفه نمایند.

همچنان که یک موسیقیدان کلاسیک به ارکستر نیاز دارد، یک دانشمند محقق نیز به سرمایه و تسهیلات یک آزمایشگاه مناسب جهت تحقیقاتش نیازمند است. آنها بیش از هر چیز به این منابع احتیاج دارند. همانطور که رییس توسعه یک شرکت حسابداری جهانی می‌گوید، افراد باهوش می‌توانند منبعی از ایده‌ها و نظرات خلاق جهت پیشرفت باشند.این خبر خوبی است. اما خبر بد؛ این است که تمام منابع و سیستم‌های جهان غیرقابل استفاده است مگر این که شما از افراد باهوش برای به کارگیری اکثر آنها استفاده کنید. بدتر از آن؛ آنها خوب می‌دانند که شما باید آنها را به خاطر دانش و مهارتشان استخدام کنید. اگر یک سازمان بخواهد دانش جاسازی شده در فکر افراد باهوش را بکار گیرد و آنها را در شبکه قرار دهد؛ باید به یک سیستم مدیریت ـ دانش بهتری دست یابد.

ضعف این سیستم‌ها در بکارگیری دانش و عدم آگاهی‌ها یک ناامیدی بزرگ در ابتکارات مدیریت دانش در تاریخ است.