درباره تحلیل اقتصادی: تقاضا و نیروی انسانی

علی دادپی*

جناب فریدون ارجمند سرمقاله روز پنجشنبه اول اسفند ماه روزنامه دنیای اقتصاد را نگاشته‌اند و به ریشه‌های ضعف تحلیل‌گری اقتصادی در جامعه پرداخته‌اند. اینکه چنین موضوعی پس از سال‌ها مورد توجه قرار گرفته است، جای بسی خرسندی‌است. با این حال اجازه می‌خواهم به این نکته اشاره کنم که ایشان با تیزبینی و دقت وضع موجود را تشریح کرده‌اند و به ارائه راه حل نپرداخته‌اند.

تحلیلگری اقتصادی و استفاده از روش‌های علمی اقتصاد برای شناخت و تحلیل رویدادهای اقتصادی و مالی در جامعه در گرو دو عامل است:‌ اول احساس نیازی به چنین تحلیلی و دوم وجود نیروی کارشناسی کارآمد و تخصصی.

می توان استدلال کرد که به دلیل بهره‌برداری از درآمدهای نفتی در بخش دولتی - که بزرگترین کارفرما در اقتصاد کشور است - نیاز چندانی به تحلیل اقتصادی وجود نداشته است. رقابت دستگاه‌ها در بهره‌برداری از منابع ناشی از درآمد نفتی است و نه در حداکثرسازی سود یا حداقل‌سازی هزینه. بانک‌ها شرکت‌های بیمه و بسیاری از بنگاه‌های دیگر بیشتر دولتی و عمومی هستند و به دنبال حداکثرسازی سود نیستند. سهم بازار ایشان تثبیت شده است و نیازی به برنامه‌ریزی استراتژیک نمی‌بینند و در نتیجه موقعیت شغلی برای تحلیلگر اقتصادی ندارند. بخش خصوصی در حال توسعه هم در نبرد برای بقا چندان محلی برای تحلیل شرایط اقتصادی ندارد و هنوز بسیار کوچک است.

به اینها باید نظر مسوولان امر را افزود که خود با دیده شک و تردید و انکار به نظرات اقتصادی می‌نگرند و هنوز این علم را از یک مکتب فکری تمیز نمی‌دهند. برای ایشان هر بحران اقتصادی نشانه نوید بطلان علم اقتصاد را می‌دهد. حال آنکه دولتمردان جهان با تکیه به این علم است که بحران‌های گذشته را از سر گذرانده‌اند. نوسانات اخیر بهای نفت به‌رغم همه مشکلات احتمالی این مزیت را دارد که می‌تواند باعث تغییر چنین باوری و ایجاد تقاضا برای تحلیل اقتصادی گردد. تاکید بر نیاز به چنین تحلیل‌هایی است که مشوق افزایش آن است.

درباره نیروی انسانی موجود برای تحلیل اقتصادی نگارنده بر این باور است که نقصان نه در کیفیت دانشجویان بلکه در کیفیت آموزش و انگیزه‌های موجود است.(به‌واسطه رقابت شدید در کنکور به سختی می‌توان تفاوتی بین توانایی‌های دانشجوی رشته اقتصاد دانشگاهی مانند دانشگاه تهران و سایر رشته‌های این دانشگاه قائل شد) اگر بپذیریم که سرمایه‌گذاری در آموزش و سرمایه انسانی تصمیمی است، تابع ارزش افزوده حاصل از افزایش درآمد که به‌نظر می‌رسد در جامعه ما گواه کافی برای این امر وجود دارد، تصمیم به ادامه تحصیل در رشته‌های مهندسی و پزشکی به دلیل وجود درآمد بیشتر، منافع بیشتر و پرستیژ اجتماعی بیشتر برای دانش آموختگان این رشته‌ها است.

طی دهه گذشته با گسترش بازار اوراق بهادار در کشور، خصوصی‌سازی صنایع و آشکار شدن اهمیت مدیریت منابع اقتصادی و مالی در اداره بنگاه‌ها این منافع و مزایا برای دانش‌آموختگان رشته اقتصاد در حال افزایش است. این امر باعث افزایش انگیزه دانشجویان برای ادامه تحصیل در این رشته می‌شود. اجازه بدهید اشاره کنم از این منظر ادامه تحصیل تعداد اندکی از دانش‌آموختگان رشته اقتصاد در دانشگاه‌های خارج از کشور باعث افزایش چنین انگیزه‌ای می‌شود و فرصت‌های آموزش تکمیلی بیشتری را برای علاقمندان به این رشته فراهم می‌کند. تاکید بر اهمیت این رشته و فراهم آوردن فرصت‌های بیشتر برای فارغ‌التحصیلان آن است که باعث افزایش انگیزه و به تبع آن ارتقای کیفیت نیروی انسانی متخصص در آن می‌شود.

در پایان باور کنیم اقتصاد نه به حقانیت بلکه به کاربرد نیازمند است و ما به کاربردهای علمی آن محتاج.

* دکترای اقتصاد و مشاور