تاوان غیرحرفه‌ای بودن

نوراحسینی

عکس تزئینی: نگار متین‌نیا

میان قاب‌ها، تصویری آشنا با نام بیگانه می‌یابی، مجبور به سکوتی، درست مثل وقتی که عکس‌هایت را بی‌نام یا همراه جمله «عکس جنبه تزئینی دارد» در روزنامه می‌بینی یا زمانی که عکس خودت را به نام دیگری داوری می‌کنند. حتی می‌توان برخی را در آرشیو سایت‌های معتبر عکاسی، البته با نام عکاسان مختلف جست‌وجو کنی. با نبود قانون مالکیت معنوی وقوع چنین حوادثی تکراری و عادی است و تنها چاره مالکان اثر اثبات حق معنوی است که تکرار و فراوانی بی‌اخلاقی‌ها، حوصله‌ این کار را هم ازآنها گرفته است و تنها به اعتراض‌های کوچک در فضای مجازی، آن هم به میزانی که فقط دلشان خنک شود، دل خوش‌اند.

اما چرا می‌توان به راحتی اثری را به نام خود ثبت کرد، بی‌آنکه ترسی از عاقبت کار وجود داشته باشد. رسول اولیاء‌زاده نبود قانون کپی رایت را دلیل این حوادث می‌داند و می‌گوید: حضرت علی (ع) یک سخن دارند که اگر به آن توجه شود، کمتر با این مشکلات روبه‌رو می‌شویم و آن این که «هر چه برای خود می‌پسندی برای دیگران هم بپسند» یعنی اگر من قانون کپی رایت را رعایت کنم و عکس دیگری را به اسم خودم تمام نکنم، دیگری هم در حق من چنین کاری نخواهد کرد. او درباره اینکه چرا برخی از عکس‌های مهم و تاریخی شناسنامه‌ای ندارند که وضعیت حقوقی آنها مشخص باشد، اضافه می‌کند: نبود آرشیو در حوزه عکس به بخش مدیریت برمی‌گردد. متاسفانه ما آرشیو قوی و درستی در رابطه با عکس‌های مهم و تاریخی نداریم و هر عکاسی آرشیو شخصی دارد که ممکن است هر اتفاقی برای این آرشیو بیافتد.محسن راستانی هم ریشه تمام سوءاستفاده‌ها و تهدیدها را نبود ساختار حرفه‌ای در عکاسی عنوان می‌کند و می‌گوید: ما در ایران موضوع عکاسی را به شکل تخصصی از یک موضع حقوق حرفه‌ای پیش نمی‌بریم.ما عکاسان زیادی داریم که تولیدات انبوهی دارند، اما این تولیدات عموما فاقد ساختار حرفه‌ای هستند، وقتی از ساختار حرفه‌ای حرف می‌زنیم، منظورمان تولید عکس در یک نظام تهیه‌کنندگی و مدیریت حرفه‌ای است.او ادامه می‌دهد: این مدیریت باید مشخص کند این عکس‌های پراکنده، چرا به وجود آمده‌اند، چرا ارائه می‌شوند و قرار است چه تاثیری بر روند معیشت عکاس و تلاش حرفه‌ای او بگذارند.من همیشه تاکید دارم که تلاش کنیم موضوع عکاسی را از نگاه تخصصی پیش ببریم، نه علاقه و برای آن نظام تهیه‌کنندگی تدوین کنیم. این نظام می‌تواند حافظ حقوق، تولید درست و دفاع از اثر باشد.راستانی ادامه می‌دهد: در اروپا و آمریکا آژانس‌های عکس و مطبوعاتی که حقوق کپی‌رایت را رعایت می‌کنند، نظام تهیه‌کنندگی را برعهده دارند و کمک می‌کنند آثار از مرحله انگیزه تا مرحله فروش و ارائه حمایت شوند. راستانی به عنوان یک عکاس ایرانی با وجود تلاش‌هایی که جامعه عکس در تولید آثارش دارد، فعل عکاس ایرانی را بی‌ثمر، پراکنده و بدون انگیزه می‌بیند و می‌گوید: عکاسی ایرانی بلاتکلیف به نظر می‌رسد و گمان نکنم با تولید این آثار ابتدایی‌ترین جایگاه حرفه‌ای را به دست بیاورد و این باعث تاسف است.حتی حرفه‌ای‌ترین و پیرمراد عکاسان دقیقا به شیوه آماتورها عمل می‌کند و نسبت به روند زندگی حرفه‌ای خود هیچ نگاه تخصصی ندارد.در مجموع اگر عکاسی در ایران به شیوه علاقه‌مندی باقی بماند، راه به جایی پیدا نمی‌کند و هویت‌اش بلاتکلیف باقی خواهد ماند و در مقابل تهدیدات و سوء‌استفاده‌ها همین‌طور بی‌دفاع می‌ماند.او تاکید می‌کند: همه این واقعیت‌ها ما را ملزم می‌کند که حقوق کپی‌رایت برای عکس در ایران رعایت شود و ضامن اجرایی، حقوقی و قضایی پیدا کند و اگر این اتفاق نیفتد باید تا سال‌‌ها، خسارت سوءاستفاده‌ها و تاوان حرفه‌ای نبودن را پرداخت کنیم.راستانی اضافه می‌کند: عکاسی ایران با گذشت سه دهه از تلاش‌های خود هنوز نتوانسته است عکاسی برجسته خود را دارا باشد و مدیریت تخصصی خود را در این روند احیا کند.تصور می‌کنم جامعه عکاسی ایران تا زمانی که به یک بازنگری در خصوص هویت تاریخی خود دست پیدا نکرده باشد، همیشه مورد سوءاستفاده، تهدید و تحقیر دیگران خواهد بود.

خوب کاری کردیم اسمت را نزدیم!

«نمی‌توانم چیزی ننویسم، دارم خفه می‌شوم. شاید آن دزد محترم پیش خودش بگوید، عصبانی باش تا بمیری، هیچ غلطی هم نمی‌توانی بکنی، مگر قبلی‌ها که این همه داد و فریاد کردند دستشان به کجا رسید؟ عکس را چاپ کردیم، خوب کاری کردیم. اسم عکاس را نزدیم دستمان درد نکند و...»اینها درددل‌های یک عکاس‌ است که پس از در به دری‌های بسیار توانسته به لبنان سفر کند، اما یکی از پرتیراژترین روزنامه‌ها بی‌آنکه اسمی از او ببرد، عکسش را در صفحه آخر روزنامه چاپ کرده است. حسن غفاری درباره عکاس‌هایی که از او دزدیده‌اند، می‌گوید: در بسیاری از جشنواره‌ها به عنوان داور حضور داشته‌ام که عکس‌های خودم را با نام عکاس جوانی داوری کرده‌ام یا به نمایشگاهی رفته‌ام که بعضی از عکس‌های روی دیوار متعلق به خودم بوده است، اما به دلیل اینکه قانون کپی‌رایت در ایران رعایت نمی‌شود، اعتراضم راه به جایی نبرده است. او ادامه می‌دهد: بعضی اوقات، برخی افراد از روی ناآگاهی کاری را انجام می‌دهند، ولی وقتی این حرکت از روی آگاهی صورت بگیرد، بد است. او «مطبوعات» را یکی از سارقان آگاه «عکس‌ها» می‌داند که به حقوق مولف بی‌توجه هستند.غفاری که دل پری از برخی از مطبوعات دارد، می‌گوید: بی‌آنکه اسمی از عکاس برده شود با هر تغییری که دلشان بخواهد، عکس را از سایت برمی‌دارند و چاپ می‌کنند؛ نه نام سایت را می‌برند و نه نام عکاس را. وی ادامه می‌دهد: «عکس» برای عکاس راهی برای کسب درآمد است و به جز خلاقیت‌های هنری به وسیله آن امرار معاش می‌کند. شرم‌آور است که برخی حقوق مادی یک اثر هنری را نادیده می‌گیرند. غفاری اضافه می‌کند: در وزارت ارشاد ۳ معاونت مطبوعاتی، سینمایی و تجسمی است که عکاسی به هر سه آنها ربط دارد ولی واحد مستقلی در این معاونت‌ها برای آن تعریف نشده است. این عکاس با بیان این که در ایران ردیف استخدامی با عنوان عکاسی نداریم، می‌گوید: ما این همه فارغ‌التحصیل عکاسی در کشور داریم؛ ولی متاسفانه هنوز ردیف استخدامی برای آن تعریف نشده است. او وجود آرشیوی را که عکس و نام عکاس در آن ثبت شود غیرممکن می‌داند و توضیح می‌دهد: حجم تولید عکس در کشور بالا است و نمی‌توان تمام آنها را ثبت کرد. ما باید مجازات را برای دزدان هنری سنگین کنیم تا امنیت در حوزه برقرار شود. ساعد نیک‌ذات هم برخی ادعاها را درست نمی‌داند و می‌گوید: برخی عکس‌ها در زاویه‌های مشابه گرفته شده یا موقعیت خبری مهمی بوده و امکان دارد، عکس‌ها مشابه باشد. در زمانی که عکس‌ها نگاتیو داشت، مشکل به راحتی قابل حل بود؛ اما حالا به وسیله دوربین دیجیتال اثبات کمی سخت است که با امکاناتی که دوربین عکاسی دیجیتال دارد که نام بدنه دوربین و صاحب عکس را می‌توان در آن حک کرد، مشکل از سوی صاحبان فن قابل حل است.

مباحث ابتدایی «قانون کپی‌رایت» در سال ۴۲ به تصویب رسیده و از آن روز تا به حال منتظریم که ببینیم آیا پیوستن به این قانون به نفعمان هست یا نه؟!