۳۰سال-۳۰ فیلم
شوکران: بهروز افخمی / ۱۳۷۷ لحظهها و جزئیات
محمود بصیرت به شکلی کاملا اتفاقی با سیما ریاحی پرستار بیمارستانی در تهران آشنا میشود و رابطه برقرار میکند.
علیرضا مجمع
محمود بصیرت به شکلی کاملا اتفاقی با سیما ریاحی پرستار بیمارستانی در تهران آشنا میشود و رابطه برقرار میکند. سیما خود را پرستاری معرفی میکند که خانهاش در شمال تهران است، در حالی که این بخشی از ماجرا است. سیما از بصیرت باردار میشود و میخواهد بچهاش را نگه دارد، اما بصیرت بچه را نمیخواهد. در نهایت سیما به خانه محمود میرود و محمود هم با آگاه شدن از این ماجرا به خانه پدر سیما میرود. سیما در راه بازگشت از خانه محمود در یک تصادف کشته میشود.
شوکران پدیده دهه هفتاد سینمای ایران بود. قصهای که کاملا کلاسیک روایت شد و در این میان شباهت شوکران به فیلمهای کلاسیک تاریخ سینما به خصوص فضای فیلمهای هیچکاک فیلم را به شدت از قالب یک فیلم تاریخ مصرفدار رها کرد و محک زمان در این میان به کمک فیلم آمد. شوکران از معدود فیلمهایی بود که بدون حضور در جشنواره فجر در نوروز سال ۷۸ بیحاشیه اکران شد و همین امر سبب شد تا فروش فوق تصوری در آن سال داشته باشد. کمااینکه اگر در جشنواره حضور پیدا میکرد، احتمال اکران نشدنش زیاد بود. در زمان اکران فیلم هم اعتراض پرستاران به فیلم حاشیهساز شد و آنها شخصیت سیما ریاحی را نمونهای از کل پرستاران جامعه پنداشتند. علاوه بر اینها فیلم یک هدیه تهرانی و فریبرز عربنیای بینظیر دارد که شاید در هیچ فیلم دیگری توفیق شوکران را تکرار نکرده باشند. هوشمندی افخمی در این میان شخصیت جدیدی از هدیه تهرانی ارائه داد که پیش از آن صرفا با حضور در فیلمهای گیشهای خود را به عنوان بازیگر گیشه معرفی کرده بود.
شوکران سرشار از لحظهها و جزئیات است و همین نکته است که فیلم بهروز افخمی را از هر حیث برتر از سایر فیلمهای سینمای دهه هفتاد نشان میدهد. موضوع جسورانه فیلم در دورانی که سینمای ایران فضای بازیگری را امتحان میکرد، توانست نمونهای شاخص از یک سینمای سالم و درست را ارائه دهد. اگرچه لحظهها و جزئیات فیلم شاید بسیار بیشتر از حجم این یادداشت را بطلبد، اما تنها صحنه پایانی فیلم را اشاره میکنم، زمانی که محمود بصیرت و همسرش از تهران به سمت زنجان در حرکتند و در راه میبینند ماشینی در خط مقابل آتش گرفته. محمود از ماشین پیاده میشود و از ماجرا اطلاع پیدا میکند. میفهمد که سیما ریاحی راننده آن ماشین بوده است. قاب دوربین روی ماشین محمود میماند و محمود که وارد ماشین میشود، زنش میپرسد مرده؟، محمود سری به علامت تایید تکان میدهد. زنش میگوید: «آخی، طفلک زن و بچهاش!»
ارسال نظر