وبلاگهای اقتصادی
ابهام در ارزیابی دارایی بانکها
بزرگترین گرفتاری بحران فعلی مبهم بودن داراییهای بانکها است. بازار بسیاری از این داراییها از بین رفته است و این باعث شده است که ارزش روز آنها مشخص نباشد. تمام موسسات مالی موظف هستند هر سه ماه یکبار میزان دارایی خود را اعلام کنند.
پویان مشایخ
بزرگترین گرفتاری بحران فعلی مبهم بودن داراییهای بانکها است. بازار بسیاری از این داراییها از بین رفته است و این باعث شده است که ارزش روز آنها مشخص نباشد. تمام موسسات مالی موظف هستند هر سه ماه یکبار میزان دارایی خود را اعلام کنند. قبلا بانکها داراییهای خود را به قیمت تمام شده اعلام میکردند و این باعث میشد که ارزش فعلی آنها مشخص نباشد. FASB اسم موسسهای غیر انتفاعی در آمریکا است که زیر نظر ناظران بازار بورس کار میکند و وظیفهاش این است که استانداردهای حسابداری را برای موسسات مالی مشخص کند. از چند سال پیش استانداردی را اعلام کردند که بانکها را موظف میکرد که داراییهای خود را به قیمت بازاری آن اعلام کنند. برای مثال اگر وام مسکنی یکمیلیون دلار خریده شده و هماکنون هشتصدهزار دلار میارزد باید هشتصدهزار دلار در حسابها نشان بدهد. لازمه این کار هم این است که همیشه یک بازاری برای تمام داراییها موجود باشد و هر وقت خواستند با مراجعه به بازار میتوانند قیمت آن دارایی را در حسابها وارد کنند. این نحوه حسابداری بهتر از روش قبلی به نظر می آمد که در آن داراییها به قیمت تمام شده در حسابها می آمد و شفافیت بهتری به داراییهای بانکها میداد.
ولی گرفتاری این بحران این است که بسیاری ازداراییها و مشتقات وامها، بازار خود را از دست دادهاند یا به عبارت دیگر میزان نقدشوندگی در این بازارها بسیار کم شده است. این مساله باعث شده است که بانکها نتوانند ارزش واقعی داراییهای خود را بدانند و برای همین این ابهام در مورد دارایی بانکها باعث شده که میزان سلامت بانکها مشخص نباشد و عدم اطلاعات کافی در مورد این داراییها گرفتاری درست کرده. دقت کنید که در اینجا اطلاعات نامتقارن نیست چراکه خود بانکها هم اطلاع کافی از ارزش داراییهایشان ندارند و برای همین سعی میکنند داراییهای قابل نقد را به قول معروف انبار کنند و علاقهمند به اعطای وام نیستند. گرفتاری اقتصاد هم از همین جا شروع شده و از بین رفتن بازار ثانویه وامها باعث بوجود آمدن این ابهام شده است. از بین رفتن یک بازار باعث این گرفتاری شده. اما اینکه کی این بازار درست میشود همه چیز به بازار خانه در آمریکا ربط دارد. تا زمانی که بازار کند مسکن به کف قیمتی نرسد میزان ورشکستگیها مشخص نشده و خشک شدن بازار فوق ادامه دارد و اگر پولی هم به بانکها تزریق بشود بانکها آن را پیش خودشان نگه میدارند. برای برون رفت از این بحران باید بازار ثانویه داراییهای متکی بر وام شکل بگیرد. اگر این بازار کار میکرد بانکهای ورشکسته و ضعیف سریع مشخص میشدند و از میدان کنار میرفتند.
میشود گفت این بحران نتیجه عدم سیگنال دهی یک بازار بوده است. وجود یک بازار فقط به خریداران و فروشندگان آن بازار نفع نمیرساند بلکه قیمت مشخص شده در بازار اطلاعات مفیدی را هم در اختیار دیگر آحاد اقتصادی قرار میدهد. شکلگیری دوباره این بازار به خاطر کند بودن بازار مسکن پروسه زمانبری است. تا قیمت مسکن به انتها نرسد این بازار ثانویه مثل سابق بوجود نمیآید.
حالا ممکن است این سوال مطرح بشود که در وضعیت فعلی چه باید کرد؟ آیا باید منتظر ماند تا این بازار دوباره شکل بگیرد؟ با توجه به زمانبر بودن بازار مسکن آیا این انتظار طولانی نیست و باعث گرفتاری در اقتصاد نمیشود؟ آیا بهتر نیست هیچ کاری انجام نشود و منتظر باشیم تا خود بازار این اصلاح را انجام دهد؟ شاید بهترین کار دخالت دولت در بازاری باشد که کار نمیکند و برای همین همواره طرفدار خرید داراییهای غیرقابل نقد بانکها بودم. ولی اشکالی که به این روش میگیرند این است که دولت ممکن است به بهای بیشتری این داراییها را بخرد و پول مالیاتدهندگان حیف و میل شود. ولی این از تزریق سرمایه به بانکها شاید بهتر باشد و در طرح پاولسن قرار بود این کار را انجام دهند که بعد از چند هفته منصرف شدند و شروع کردند به تزریق سرمایه در بانکها. خوشبختانه در طرح هشتصدمیلیارد دلاری که جدیدا به تصویب رسید مبلغی برای خرید آن داراییها کنار گذاشته شده.
منبع: pmashayekh.wordpress.com
ارسال نظر