بازگشت علی جهاندار،شاگرد محبوب شجریان با یک آلبوم
طراوت موسیقی سنتی را منتقل نکردیم
علی جهاندار یکی از مطرحترین شاگردان محمدرضا شجریان، بزرگترین استاد آواز ایرانی است، اما در عرصه موسیقی بسیار گزیدهکار است. او در سال ۱۳۲۷ در روستاى شمام رودبار به دنیا آمد. با توجه به علاقهاش به موسیقی، به دلیل نبود امکانات در زادگاهش فقط می توانست با تقلید از موسیقیهای پخش شده به خواندن بپردازد. از سال ۵۴ از طریق کاستهاى شجریان به تمرین شیوه او پرداخت و از سال ۶۲ نزد شجریان رفت و به صورت مداوم تا سال ۷۱ از آموزههاى او استفاده کرد. مدتی بعد نیز با استاد حسن کسایی آشنا شد و اجراهای مشترکی با استاد شجریان در برخی کشورها داشته است. جهاندار پیش از این آلبوم «صبح مشتاقان»، «نقش پندار» و «دختر گلفروش» را منتشر کرد و در برپایی کلاسهای آواز شجریان، نقش موثری داشت. به تازگی آلبوم «ساکن جان» از او به بازار عرضه شده و به همین مناسبت «ایسکانیوز» گفتوگویی با او انجام داده است که گزیده آن را میخوانید.
بعضی مواقع اتفاقاتی مسیر زندگی آدمی را تغییر میدهد و گاهی ما انسانها مجبوریم در همان راه و وادی حرکت کنیم. من بارها از پاسخ به سوال علت دوری ۱۰ سالهام طفره رفتهام، اتفاق خاصی نیفتاده.
بعضی اوقات انسان با تغییر یافتن مسیر زندگیاش چیزهای زیادی را از دست میدهد، حتی گاهی شرایط باعث میشود فردی حیثیت خود را از دست بدهد. خدا را شکر میکنم که چیزی را از دست ندادم، گرچه بعد از انتشار آلبوم اولم و مرغوبیتی که داشت باعث شد این احساس ایجاد شود که بعد از آن کار چرا من موسیقی را کنار گذاشتم، به هر حال اتفاقاتی افتاد که اگر سراغش نرویم بهتر است.
آلبوم ساکن جان دو حالت دارد هم وجه معنوی خود را حفظ کرده است و هم در آن طراوت و تحرک مشاهده میشود. حال و هوای موسیقی حسین پرنیا نیز نزدیک به فضای کاری پرویز مشکاتیان است، خوشبختانه این آلبوم در بازار نیز بیشتر مورد توجه قشر جوان قرار گرفته است و تحرکی در آن است که جوانان میپسندند. بسیار تلاش کردم آوازهای منسجم و با اصول بخوانم. شعرها نیز قوی و پر اعتبار است، دو شعر از مولانا است، یکی از محمد علی بهمنی شاعر معتبر و قوی معاصر کشورمان و یکی از شعرها از شاعر دیگری چون سایه است که خود حافظ زمان ماست.
جوانان ما اثری را میشنوند که در آن تحرک باشد و با حال و هوای آنها سازگاری داشته باشد، اگر تاریخ موسیقی را دنبال کنید متوجه میشوید در موسیقی سنتی تحرک و طراوت هست. اگر ما نتوانیم این تحرک و طراوت را به جوانان کشورمان ارائه کنیم مشکل ماست و تقصیر جوانان نیست، اگر ما موسیقی را به سمتی که خودمان میخواهیم سوق دهیم به همان اندازه از جوانان فاصله میگیریم.
ما باید تلاش کنیم این آشتی را به وجود بیاوریم، متاسفانه در سالهای اخیر شاهد بودیم که تحرک در موسیقی به نحو خوبی نبوده است.
ما باید جوانان را با موسیقی اصیل ایرانی که سرشار از تحرک و پویایی است، آشتی دهیم و هر چیزی را که در برابر چشم جوانان نگذاریم از آن دور میشوند. این ضرورت وجود دارد که مسوولان امر برنامهریزیهایی انجام دهند که بزرگان موسیقی را جلوی چشم مردم بگذارند تا مردم و جوانان بتوانند با آنها ارتباط برقرار کنند، بزرگانی چون شجریان، شهناز، مشکاتیان، کسایی، لطفی و ... شخصیتی دارند که همهجا سفره خود را پهن نمیکنند و در جایگاهی که مشخص باشد حضور مییابند.
موسیقی پاپ برای خود اصول و فرهنگ خاصی دارد، اما موسیقی که به اسم موسیقی پاپ در ایران منتشر میشود آن اثری نیست که با ساختارهای موسیقی پاپ که مهد آن غرب است هماهنگی داشته باشد و سنخیتی با فرهنگ اصیل ایرانی ندارد و در بسیاری از تولیدات موسیقی پاپ شاهد هستیم، اثری به سرعت و حداکثر تا شش ماه تولید و منتشر میشود در حالی که من به عنوان خواننده موسیقی سنتی ۱۰ سال از زندگی ام را در این راه گذاشتم و صددرصد وقتم را خدمت استاد شجریان شاگردی کردم و تازه احساس میکنم، اندر خم یک کوچهام و هیچ ادعایی هم ندارم آن هم در مقابل اساتیدی چون محمدرضا شجریان، کسایی و مشکاتیان.
موسیقی پاپ با روند تولید سریع و سطحی تولید میشود، اما موسیقی پاپ که خارج از ایران وجود دارد حتی گاهی ما زبان آنها را متوجه نمیشویم، اما از آن موسیقی لذت میبریم مثلا پاواراتی با موسیقی پاپ دنیا را جذب خود کرد، اما پاپی که بدون زمینه فرهنگی و آموزش لازم تولید میشود نه به درد هنرمند میخورد نه به درد مردم.
* دنیا افسوس یک بیت حافظ و مولوی ما را میخورند، در حالی که هنر و آواز و ادبیات ما مورد تایید دنیا است چرا از این هنر اصیل دوری میکنیم. من ایرانی باید تار جلیل شهناز که تار و پودم، میبرد را دنبال کنم و همیشه به این که یک ایرانی هستم افتخار میکنم.
استاد شجریان نوری در موسیقی ایرانی است مثل مولوی و حافظ و دیگر شاعران بزرگ فارسی زمان در راس ادبیات ایران قرار دارند. در مقطعی که ما در آن زندگی میکنیم نیز در حوزه آواز راس آن استاد شجریان است و او روی قله آواز ایران ایستاده است، شجریان بسیار با تعهد و با ارزش به هنر نگاه کرده است، او دیگر چیزی را در این عرصه باقی نگه نداشته است. هیچ ایرادی به ایشان نیست من اصلا دوست ندارم، تعصب ناآگاهانه داشته باشم هر بار نیز که با هر رسانه یا نشریهای گفت و گو داشتهام به استادی شجریان اشاره کردهام و معتقدم این یاد کردن چیزی از من کم نمیکند، شجریان هر حرکتی در حوزه موسیقی میکند شما به این نتیجه میرسید که از این بهتر نمیشد.
یک دانشجوی پزشکی سالها درس میخواند عمرش را میگذارد تحقیق و پژوهش میکند تا پزشک شود و دستش چاقو بدهند، زیرا با قلب سر و کار دارد و ما هم با قلب مردم سر و کار داریم پس مراقب باشیم قلبها را متلاشی نکنیم و مسیرش را تغییر ندهیم.
گرچه باعث افتخار من است که میگویند صدایم شبیه استاد شجریان است، اما خودم این را قبول ندارم زیرا فیزیک حنجره من با استاد شجریان تفاوت دارد. من در آلبوم صبح مشتاقان تلاش کردم دقیقا شبیه صدای استاد شجریان بخوانم، اما بعد از اینکه دوره یادگیری شاگرد تمام میشود هر کسی شیوه خود را دنبال میکند.
رسانه ملی حرف اول را میزند، تلویزیون برای ورزش سه ساعت برنامه میگذارد آیا ۲۰ دقیقه وقت برای موسیقی در تلویزیون وجود ندارد. امیدوارم برنامهای وزین و در خور جایگاه هنرمندان در رسانه ملی تولید شود و به معرفی و شناساندن چهره موسیقیدانان و موسیقی اصلی ایرانی بپردازند.
ارسال نظر