سیکل‌های تجاری - ۵ اسفند ۸۷
کریستینا رومر
مترجم: محمد صادق الحسینی ، محسن رنجبر
بخش دوم و پایانی
نوسانات تقاضای کل تنها در صورتی می‌توانند سبب تغییرات شدید و بزرگ در تولید واقعی شوند که قیمت‌ها و انتظارات تورمی، کاملا انعطاف‌پذیر نباشد.

این در حالی است که دیدگاهی دیگر که از آن با عنوان چارچوب کلاسیک جدید (New Classic) یاد می‌شود، بر این اعتقاد است که اقتصادهای صنعتی مدرن کاملا انعطاف‌پذیر هستند.
در نتیجه هر تغییری در مخارج، لزوما بر تولید واقعی و اشتغال تاثیر نخواهد گذاشت. به‌عنوان مثال، در دیدگاه کلاسیک جدید، تغییر در موجودی پول تنها سبب تغییر قیمت‌ها خواهد شد و هیچ اثری بر نرخ‌های بهره واقعی نخواهد داشت و لذا تمایل افراد به سرمایه‌گذاری را تحت تاثیر قرار نخواهد داد. در این چارچوب متفاوت، سیکل‌های تجاری، عمدتا نتیجه اخلال در بهره‌وری و تغییر سلیقه‌ها هستند و نه تغییر در تقاضای کل.
شواهد تجربی قاطعانه از این دیدگاه حمایت می‌کنند که انحراف‌هایی که از اشتغال کامل رخ می‌دهند، غالبا نتیجه شوک در مخارج هستند. به ویژه به‌نظر می‌رسد که سیاست پولی، نقش مهمی در ایجاد سیکل‌های تجاری در ایالات متحده، از جنگ جهانی دوم به این سو داشته است. مثلا رکودهای شدید اوایل دهه 1970 و اوایل دهه 1980، مستقیما ناشی از تصمیمات فدرال رزرو، در جهت افزایش نرخ‌های بهره بودند. در سمت انبساطی نیز رونق‌های تورمی اواسط دهه 1960 و اواخر دهه 1970، حداقل تا حدودی به خاطر سیاست‌های پولی انبساطی و نرخ‌های بهره پایین به وجود آمدند. اگر دوره قبل از جنگ جهانی دوم را در نظر بگیریم، نقش پول در ایجاد سیکل تجاری، حتی از این هم شدیدتر می‌شود. بسیاری از رکودهای بسیار وحشتناک قبل از جنگ، از جمله رکودهای 1908، 1921 و رکود بزرگ دهه 1930، عمدتا در نتیجه انقباض پولی و نرخ‌های بهره واقعی بالا به وجود آمدند. در عین حالا، اغلب نوسانات پولی این دوره، نه به واسطه سیاست‌های عامدانه پولی، بلکه به خاطر هراس‌های مالی (Financial Panics)، اشتباهات سیاستی و توسعه‌های بین‌المللی پولی پدید آمدند.
سوابق تاریخی سیکل‌های تجاری
جدول 2، کاهش تولید صنعتی در فاصله اوج و حضیض را در هر یک از رکودهای پس از 1890 نشان می‌دهد. تولید صنعتی، معیار ماهیانه گسترده‌ای در رابطه با فعالیت‌های تولیدی و استخراج معادن به‌شمار می‌رود. داده‌های مربوط به تولید صنعتی که در اینجا مورد استفاده قرار گرفته‌اند، به‌گونه‌ای ساخته شده‌اند که بتوان آنها را در زمان‌های مختلف با یکدیگر مقایسه کرد. بسیاری از دیگر شاخص‌های متداول اقتصاد کلان، مثل نرخ بیکاری و GDP واقعی، در طول زمان سازگاری ندارند. زیرا نمونه‌های پیش از جنگ این‌سری‌ها، با استفاده از داده‌ها و روش‌هایی ساخته شده بودند که درباره نوسان‌های دوره‌ای، مبالغه می‌کردند. در نتیجه، استفاده از این شاخص‌های متداول برای بررسی سیکل‌های تجاری در طول زمان، تخمین‌های گمراه‌کننده‌ای را به دست می‌دهند.

منبع: داده‌های مربوط به تولید صنعتی برای دوره 2004-1919 از «هیات رییسه سیستم فدرال رزرو» اخذ شده است. سری داده‌های مربوط به قبل از 1919، شکل تعدیل یافته و هموار شده شاخص تولید صنعتی میرون - رومر می‌باشند. این سری داده‌ها، در پیوست «ارزیابی مجدد سیکل‌های تجاری» نوشته کریستینا دیرومر، توضیح داده شده‌اند.توجه: کاهش مربوط به فاصله اوج تا خضیض، با استفاده از مقادیر واقعی اوج‌ها و حضیض‌ها در سری تولید صنعتی محاسبه شده‌اند. نقاط عطف با تاریخ‌های ارائه شده از سوی NBER، چند ماه و در برخی موارد یک سال تفاوت دارند.
آن‌چه که به صورت تجربی، در ارتباط با مدت زمان و شدت رکودها در طی زمان ثبت شده است، نشان‌گر تکامل سیاست اقتصادی می‌باشد. رکودهای قبل از جنگ جهانی اول، نسبتا پر تعداد بوده و اندازه‌های مختلفی داشته‌اند. این نکته، با این حقیقت مطابقت دارد که دولت، قبل از جنگ جهانی اول تاثیر کمی بر اقتصاد داشت. رکودهای قبل از جنگ، ریشه در نوسانات بسیار زیاد مخارج بخش خصوصی، در نتیجه مواردی از قبیل توقف سرمایه‌گذاری و وحشت‌های هراس‌های مالی داشتند که رها شده بودند تا دوره خود را بگذرانند. نتیجتا رکودها به کرات اتفاق می‌افتادند و برخی از آنها بزرگ و برخی از آنها، کوچک بودند.
بعد از جنگ جهانی اول، دولت نقش بسیار بزرگ‌تری در مدیریت اقتصاد پیدا کرد. مخارج دولت و مالیات‌ها، به صورت جزیی از GDP، در دهه‌های 1920 و 1930 به طور چشمگیری افزایش یافتند و در سال 1914 فدرال رزرو پایه‌گذاری شد. جدول 2 نشان می‌دهد که بی‌ثباتی در دوره بین دو جنگ جهانی، بسیار زیاده بوده است. کاهش روی داده در تولید صنعتی در رکودهای 1920، 1929 و 1937 نسبت به هر رکود دیگری، قبل از جنگ جهانی اول یا بعد از جنگ جهانی دوم بزرگ‌تر بود. عاملی کلیدی این نوسانات شدید، جایگزینی برخی نهادهای بخش‌خصوصی که به اقتصاد آمریکا کمک می‌کردند تا نوسانات پیش از جنگ را پشت‌سر بگذارد، با نهادهای دولتی در دهه 1920 بود. مشکل اینجا بود که این نهادهای دولتی هنوز کاملا کارآمد نبودند. شاید بتوان تاریخ بین دو جنگ را به عنوان دوره دردناک یادگیری و تجربه‌اندوزی فدرال رزرو توصیف کرد. رکود اواسط دهه 1940، آشکارا اثرات جنگ جهانی دوم را نمایان کرد. این جنگ شکوفایی باورنکردنی را در فعالیت‌های اقتصادی ایجاد کرد، زیرا تولید در پاسخ به مخارج انبوه دولتی به یکباره افزایش یافت. با پایان یافتن بسیاری از موارد خرج‌ کرد زمان جنگ، تولید صنعتی نیز به طوری شگفت‌انگیز کاهش یافت، زیرا اقتصاد به سطوح طبیعی‌تر بهره گیری از نیروی کار و سرمایه بازگشت.
به طور متوسط شدت رکودهای اوایل دوره پس از جنگ، تقریبا برابر با شدت همان رکودهای پیش از جنگ جهانی اول بود، اگر چه در اوایل این دوره، تعداد رکودها کاهش یافت و رکودهای رخ داده‌ هم به طور یکدست اندازه‌ای متوسط داشتند. کاهش تناوب این کسادی‌ها نشانگر پیشرفت سیاست‌گذاری‌های اقتصادی است. رکود بزرگ، گام‌های بلندی را در درک اقتصاد و توانایی دولت برای تعدیل سیکل‌ها به وجود آورد. «قانون اشتغال» مصوب سال ۱۹۴۶، به دولت دستور می‌داد که از ابزارهایی که در اختیار دارد، جهت ثبات بخشیدن به تولید و اشتغال استفاده نماید. سیاست‌گذاری اقتصادی، از زمان جنگ جهانی دوم به این سو، با شوک‌های چندی مقابله کرده و بنابراین، از وقوع چند مورد رکود، ممانعت به عمل آورده است. با این وجود، سیاست‌گذارها در اوایل دوره پس از جنگ، به شدت به اتخاذ سیاست‌های انبساطی روی آوردند و از این طریق، سبب افزایش تورم شدند. در نتیجه سیاست‌گذارها و به ویژه فدرال رزرو، احساس کردند که برای کاهش تورم، باید سیاست‌های انقباضی اتخاذ کنند که این خود به رکودهای ملایمی منجر شد. این چرخه رونق- رکود، ویژگی مشترک دهه‌های ۱۹۵۰، ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بود.


از میانه دهه ۱۹۸۰ به این سو، رکودها در ایالات متحده به گونه قابل توجهی کمتر و از شدت آنها کاسته شده است. رونق‌های دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ که تقریبا یک دهه به طول انجامیدند تنها با رکودهای بسیار ملایم سال‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۱ متوقف شدند. اقتصاددان‌ها این تعدیل چرخه‌ها را به عواملی از جمله افزایش اهمیت بخش خدمات (که به طور سنتی، بخشی پایدار در اقتصاد بوده است) و کاهش شوک‌های نامطلوبی، همانند افزایش قیمت نفت و نوسان در سلیقه مصرف‌کننده‌ها و سرمایه‌گذارها نسبت می‌دهند. بسیاری از اقتصاددانان معتقدند که بهبود در سیاست‌های پولی به ویژه پایان انبساط‌های شدیدی که در پی انقباض‌های آگاهانه اعمال می‌شدند نیز عاملی مهم و تاثیرگذار بوده است.
در دهه‌های اخیر، علاوه بر کاهش تعداد و شدت رکودها، اثرات این کسادی‌ها بر مردم، در آمریکا و دیگر کشورهای صنعتی نیز کاهش یافته است. ظهور بیمه بیکاری و دیگر برنامه‌های رفاه اجتماعی بدان معنا است که رکودها، دیگر همانند قبل استانداردهای زندگی افراد را به نابودی نمی‌کشانند.
درباره نویسنده
کریستینا رومر (Christina D.Romer)، استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا در برکلی و از مدیران «برنامه اقتصاد پولی» در اداره ملی تحقیقات اقتصادی (NBER) است.