دو قاشق مطلوبیت
اقتصاد مسواک زدن
مترجم: مجید روئین پرویزی
از این پس، ستون روزهای سهشنبه صفحه اندیشه اقتصاد (دو قاشق مطلوبیت)، به طنز اقتصادی اختصاص خواهد داشت و به طنزگونههایی که اقتصاددانان مطرح در این خصوص نوشتهاند، خواهد پرداخت.
آلن اس. بلایندر
مترجم: مجید روئین پرویزی
از این پس، ستون روزهای سهشنبه صفحه اندیشه اقتصاد (دو قاشق مطلوبیت)، به طنز اقتصادی اختصاص خواهد داشت و به طنزگونههایی که اقتصاددانان مطرح در این خصوص نوشتهاند، خواهد پرداخت. مدتها است که علاقمندان به مباحث سرمایه انسانی پی بردهاند دامنه تحلیلهای این حوزه میتواند از بررسی نقش تحصیل و آموزش حین کار بر افراد، بسیار فراتر رود. مهاجرت، بهداشت، و نظافت شخصی، جرم و جنایت، حتی ازدواج و خودکشی (یا خودکشی ناشی از ازدواج)، همگی تصمیماتی هستند که میتوان از منظر سرمایه انسانی به آنها نگریست. با این وجود، اقتصاددانان تا به حال از مجموعه مهمی از فعالیتها که میتوانند، و باید، مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرند، غفلت کردهاند. یکی از مهمترین موارد چنین فعالیتهایی، مسواک زدن است.
تاکنون تحلیلهای سنتی در مورد مسواک زدن، عمدتا بر پایه دو مدل کهنه قرار داشتهاند. مدل «مزه بد دهان» توجه خود را به سلیقه مسواکزنی افراد معطوف کرده، و مدعی است تفاوت تعداد دفعات مسواک زدن افراد با «تفاوت در سلیقهها» قابل توضیح است. اما از آنجا که هر الگوی تبیین رفتار انسان را میتوان با چنین نظریه پردازیهای آبکی توجیه نمود، و این مدل دارای هیچ گزاره قابل آزمون تجربی نیست، ما در اینجا آن را به کناری میگذاریم.
مدل دیگر، مدل «مامانم بهم گفته بود» است که توجه خود را بر تفاوتهای فرهنگی در پرورش کودکان قرار داده. در این مدل برای مثال گفته میشود سه بار در روز مسواک - زنها، سه بار در روز مسواک میزنند به این دلیل که وقتی بچه بودهاند مادرشان آنها را مجبور میکرده سه بار در روز مسواک بزنند. البته مسلم است که این ادعا تبیینی ناقص است، زیرا همانند نظریههای روانشناسی این سوال را که چرا مادرها باید فرزندانشان را مجبور کنند که سه بار در روز مسواک بزنند، بی پاسخ میگذارد. اما این مدل حداقل یک گزاره قابل آزمون دارد: افراد طبقات بالای اجتماع بیشتر از طبقات پایین مسواک میزنند.
در این مقاله، من مدل جدیدی ارائه میدهم که ضمن برخورداری از پشتوانه قدرتمند تئوری اقتصاد، تعداد متنابهی فرض قابل آزمون تجربی دارد. سپس نشان خواهم داد که پیشبینیهای این مدل توسط دادههای آماری نیز تایید میشوند. (در اینجا جا دارد از دندانپزشکم برای پر کردن دندانهایم، و همچنین پر کردن شکافهای تئوریک این مدل، تشکر کنم.)
فرض اساسی تمامی نظریههای سرمایه انسانی که در اینجا نیز کاربرد دارد این است که: افراد بهدنبال حداکثر سازی درآمد خود هستند. و بنابراین باید گفت، هر فرد آنقدر مسواک میزند تا درآمدش حداکثر شود (یا آنقدری مسواک میزند که درآمدش حداکثر شود). بدین ترتیب مدل مامانم بهم گفته بود تبدیل به یک حالت خاص میشود که در آن، با وجود آنکه فرد آنقدر که مادرش به او گفته است مسواک میزند، اما مادرش آنقدری به او میگوید مسواک بزن که حداکثرکننده درآمدش باشد. بنابراین در این حالت نیز به هرحال فرد در جهت حداکثرسازی درآمد خود عمل کرده است. یک مثال، مفید بودن مدل پیشنهادی ما را بهتر نشان میدهد. مسواک زدن سرآشپزها و خدمتکارهای یک رستوران را در نظر بگیرید. از آنجا که سرآشپزها معمولا (به جز سرآشپز محله ما) از طبقه اجتماعی - اقتصادی بالاتری نسبت به خدمتکارها هستند، پیشبینی مدل مامانم بهم گفته بود این است که آنها بیشتر از خدمتکارها مسواک کنند. ولی تحقیقات (Barnard and Smith ۱۹۴۱) خلاف این را نشان میدهند. مدل سرمایه انسانی اما، میتواند نتیجه مشاهده شده را به درستی پیشبینی کند. از جانب فایدهها که نگاه کنیم، سرآشپزها به ندرت با مشتریان برخورد دارند، و با حقوق ثابت نیز کار میکنند. اما خدمتکارها بر عکس، پیوسته با مشتریان در تماس بوده، و بخش مهمی از درآمدشان را نیز انعامهای دریافتی تشکیل میدهد. بنابراین دهان بدبو یا دندان زرد میتواند اثرات ویرانگری بر درآمد آنها داشته باشد. اما از جانب هزینهها، از آنجا که دستمزد سرآشپزها بالاتر است، هزینه فرصت مسواک زدن برای آنها بسیار بیشتر است. بنابراین تئوری ما قاطعانه پیشبینی میکند که سرآشپزها کمتر مسواک بزنند.
مرور ادبیات
در مورد بهداشت دهان و دندان حجم عظیمی از پژوهشها و اطلاعات وجود دارد. با توجه به آنکه اغلب اقتصاددانها مسواک میزنند، جای تعجب است که از مطالعات انجام شده در این زمینه کاملا بیاطلاعاند.
بهترین مطالعه تجربی انجام شده در این باره، مربوط به تیمی از پژوهشگران مرکز پزشکی دانشگاه شیکاگو است که در سال ۱۹۶۷ انجام شد. آنها عادات مسواکزنی یک نمونه ۲۷ تایی از دوقلوهایی که در تبلیغات آدامس بادکنکی حضور داشتهاند را با یک نمونه تصادفی ۵۴ تایی از کارگران اسکله مقایسه کردند. نتایج نشان داد که در سطح اطمینان ۹۹درصد دوقلوها به طور میانگین ۱۷/۳ بار در روز مسواک میزدند، درحالی که باربرها تنها ۷۶/۰ بار. دکترها (که طبیعتا اقتصاددان نیستند) دو توضیح ممکن برای یافتههای خود یافتند: یا دوقلوها بیشتر از غیردوقلوها مسواک دوست دارند، یا شرکتهای آدامس بادکنکی افرادی را که زیاد مسواک میزنند استخدام میکنند. آنها برای پیدا کردن دلیل درستتر خواهان انجام مطالعات بیشتری در این زمینه شدند. اما، دیدگاه سرمایه انسانی تبیین صحیح را خیلی روشن ارائه میکند. درآمد بازیگرهای تبلیغات به شدت به تمیزی دندانشان وابسته است. درحالی که با دندان زرد و بوی دهان نامطبوع همچنان احتمال آن وجود دارد که بتوان بارها را جابهجا کرد.
تحقیقی دیگر نشان میداد که دانشیارها به طور متوسط ۱۴/۲ بار در روز، استادیارها ۸۹/۱ و استاد تمامها ۴۷/۱ بار در روز مسواک میزنند. پژوهشگر آن تحقیق، که جامعه شناس بود، به اشتباه یافتهها را اینگونه تفسیر کرده بود: استادان با درجات بالاتر معمولا پیرتر بوده و از نسل آمریکاییهای قدیمیاند که در دوران رشد آنها هنوز به بهداشت اهمیت چندانی داده نمیشده. اما یک نظریهپرداز سرمایه انسانی میداند که این یافتهها کاملا با درآمد مورد انتظار استادان بلند مرتبه سازگار است و ضمنا پروفسورهای جوان نمیتوانند از کنار اثر مخرب بوی بد دهان بر ترفیعشان به سادگی بگذرند.
نتایج
طبق فرمول بندیهای ریاضی انجام شده برای این نظریه و مدل رگرسیونی که به دقت برای آن تخمین زده شده است (ما در اینجا بدلیل پرهیز از طولانی شدن مطلب از ذکر مجدد آنها خودداری میکنیم) نتایج زیر بدست آمده اند:
۱) با توجه به مثبت بودن تفاضل کل زمان در دسترس از زمانی که صرف مسواک زدن میشود (T - B > ۰)، معلوم میشود که احتمالا هیچ فردی تمام ساعات بیداری خود را صرف مسواک زدن نخواهد کرد. درحالی که مدلهای مزه بد دهان و مامانم به من گفته بود قادر به پیشبینی این پدیده نبودند.
۲) نسبت زمان مسواک زدن به زمان مسواک نزدن، به کشش دستمزد نسبت به مسواک زدن (کشش مسواکی دستمزد) بستگی دارد. افراد با مشاغلی که در آنها دستمزد بسیار به بوی دهان حساس است بیش از سایرین مسواک خواهند زد. در مشاغل با کشش مسواکی یکسان و سطح دستمزدهای متفاوت، افراد با دستمزدهای بالاتر به دلیل هزینه فرصت بیشتر، کمتر مسواک خواهند زد.
۳) در مشاغلی که موفقیت در آنها ربطی به مسواک زدن ندارد (کشش مسواکی دستمزد برابر صفر) افراد اصلا مسواک نخواهند زد. و در مشاغل با کشش مسواکی بسیار بالا، افراد تقریبا تمام عمر خود (یا حداقل نصف آن) را مسواک خواهند زد.
۴) معادله رگرسیونی تخمین زده شده برای این مدل با R۲=۰.۷۹، نشانگر آن است که متغیرهای پیشنهاد شده توسط مدل نظری بسیار با معنا بوده و قدرت توضیحی بالایی دارند.
در پایان باید گفت، مطالعه دادهها به طرز شگفتآوری پیشبینیهای مدل مسواک زنی ما را تایید میکند. البته این تنها یکی از آزمونهای ممکن این نظریه بود، اما همین مورد هم به خوبی مفید بودن مفاهیم مباحث سرمایه انسانی را برای فهم بهداشت دهان و دندان روشن میکند. امیدوارم این مقاله و مطالعه موجب احیای مجدد علاقه اقتصاددانان به مسواک زدن شود.
ارسال نظر