غول فساد را بیدار کرده‌ایم

عکس: دنیای اقتصاد، نگار متین‌نیا

این روزها نام میرحسین موسوی نخست وزیر دهه ۶۰‌ایران با فعال شدن «جمعیت توحید و تعاون» که تشکل نزدیک‌ترین یاران وی است و نیز راه‌اندازی وب‌سایت نیمه رسمی وی «کلمه» بیشتر بر سر زبان‌هاست.‌این تکرار نام و یاد موسوی به‌دنبال جلسه تاریخی‌‌اش با سیدمحمد خاتمی و اعلام عمومی توافق‌شان بر سر نامزدی قطعی برای انتخابات ریاست جمهوری دهم به اوج رسیده است. وی پس از آنکه سکوت بیست ساله خود را برای اولین بار در یک گفتگوی اختصاصی با سایت «کلمه» شکست به نظر می‌رسد که‌این سکوت برای همیشه شکسته شده است، چرا که وی‌این بار در گفت‌وگو با مجله «صنعت و توسعه» دوباره از دیروز و امروز سخن گفته است. بخش‌هایی از مصاحبه دوم میرحسین موسوی پیش‌روی شما است.

رویکرد سیاست خارجی کشور در سه دهه گذشته و مدعای دولت کنونی در باره بازگشت به خط امام در سیاست خارجی را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من نظر خودم را می‌گویم. در مورد مشابهت و تفاوت با نظرات دیگر قضاوت با شما است. به نظر من پایبندی به اصولی که براحتی از نظرات حضرت امام (ره) و متون معتبر انقلاب قابل استخراج است بهترین را ه تامین منافع حیاتی و منافع ملی ما است. به شرطی که با ماجراجویی و حادثه آفرینی همراه نشود. ما احتیاج به تجزیه و تحلیل واقع‌گرایانه از امور بین‌الملل و جهان و درک بدون توهم از فرصت‌ها و تهدیدها داریم. همه‌اینها اگر با درک روشن و بدون خیال‌پردازی از توانایی‌های ملی و با بسته‌های اعتقادی و اصولی همراه نباشد نتیجه نخواهد داد. بنده اعتقاد دارم داشتن شرایط اقتصادی و سیاسی مطمئن در داخل برای اعمال و پیگیری سیاست خارجی فعال و قدرتمندانه ضروری است. سرنوشت وحدت ملی پیرامون منافع حیاتی و ملی کشور از موفقیت در سیاست خارجی جدایی‌ناپذیر است. ما برای تامین حداکثر منافع خودمان در رابطه با جهان باید مزیت‌های نسبی خودمان را به خوبی بشناسیم و به صورت عاقلانه و فعال از آنها در روابط بین‌الملل استفاده کنیم. سیاست‌های تنگ‌نظرانه داخلی که دایره طرفداران نظام را کم کند یا سیاست‌های اقتصادی که نتواند عدالت را کنار توسعه و رشد سریع دنبال کند ضمن آنکه منابع داخلی را به هدر می‌دهد موقعیت ما را در جهان تضعیف می‌کند. ما باید بررسی کنیم تا چه اندازه از موقعیت و ظرفیت‌های ژئواستراتژیکی و ژئو پلیتیکی خودمان در سیاست خارجی استفاده می‌کنیم. بنده به زبان تمثیل می‌گویم که برای مجاب کردن غرب و وادار کردن آنها برای دست کشیدن از سیاست‌های مخاصمت‌آمیز، بیش از آنکه احتیاج داشته باشیم نیویورک و پاریس و یا لندن را مجاب کنیم، احتیاج به حضور خردمندانه و فعال در اسلام آباد و آنکارا و باکو و دوشنبه و‌ایروان و کابل داریم. یادمان باشد که در زمان حضرت امام (ره) و دوران دفاع مقدس وقتی رییس‌جمهورمان به پاکستان رفتند مردم لاهور در استقبال، ماشینی را که ‌ایشان و ضیاء‌الحق در آن سوار بودند روی دست بلند کردند. سوال باید‌این باشد که‌ایا ما‌این ظرفیت‌ها را گسترش داده‌ایم ؟ آیا آنها را در همه زمینه‌های اقتصاد ی و سیاسی و فرهنگی نهادینه کرده‌ایم ؟ ما کمتر توجه کرده‌ایم که ابزار و دارایی ما در چانه زنی یا مقابله با دشمنانمان همین مزیت‌های نسبی ما در جهان اسلام و منطقه است. این ظرفیت هم متاثر از جغرافیای سیاسی کشور ما است و هم بر آمده از قدرت و نفوذ انقلاب اسلامی و اصول نشات گرفته از آنست. پرواز صدها هواپیما از‌ایران به دبی جز آنکه بازارهایمان را با کالاهای مصرفی بنجل پرکنیم و جیب دشمنانمان را پرکنیم کمکی به تقویت ما در خلیج فارس نمی‌کند. ما باید برای حفظ امنیت خودمان در خلیج فارس عمق استراتژیک داشته باشیم. برای‌اینکار همان‌طور که برای اقتصاد برنامه‌های پنج ساله می‌نویسیم باید استراتژی و برنامه روشن داشته باشیم. همه ما‌ها به اسم خلیج فارس حساس هستیم ولی توجه نداریم که همه کشور‌هایی که با ما در یک حوزه تمدنی بزرگ و درخشان سهیم هستند به‌این اسم حساس هستند و آیا ما از‌این ظرفیت استفاده کرده‌ایم یا توانسته‌ایم چه با فعالیت‌های دیپلماتیک و چه توسعه تاسیسات زیر بنایی به کشور‌های همسایه مخصوصا آسیای مرکزی و قفقاز ‌این عمق استراتژیک را ‌ایجاد کنیم. دقت در مشکلات ورود ما به سازمان همکاری‌های شانگهای بخوبی علامت‌های بیراهه رفتنمان را نشان می‌دهد. گمان می‌کنم خط امام می‌توانست و می‌تواند راه‌حل‌های دیگری را برای تامین منافع حیاتی و ملی ما نشان بدهد.

در مورد اتهام سیاست‌های چپ و شبه سوسیالیستی در دوران دفاع مقدس و انگاره‌زدایی از ‌این دیدگاه تاریخی نظرتان چیست ؟

در اول انقلاب و در آن دهه جریان چپ همین جریان خط امام خط دفاع از محرومین و مستضعفین خط برنامه‌ریزی و خط توسعه و خط آزادی بود. و‌این چپ ربطی به سوسیالیسم نداشت و دنبال اعمال سیاست‌های سوسیالیستی و شبه سوسیالیستی نبود.‌این جریان که اکثریت مردم را نمایندگی می‌کرد در مجلس و دولت اکثریت بودند و اعتقاد داشتند که تبعیت از «اسلام ناب محمدی» می‌کنند و برای همین تمامی‌این مجموعه برای مشخص شدن مرزهای خود با جریانات دیگر خود را خط امامی می‌خواندند. سیاست‌های دوران جنگ در زمان حیات حضرت امام (ره) به کار گرفته می‌شد. اگر‌ایشان می‌دیدند که جریان سوسیالیستی یا شبه سوسیالیستی است و اسلامی نیست لحظه‌ای برای برخورد تعلل نمی‌کردند. بعضی از اقدامات چون قیمت‌گذاری با دستور مستقیم‌ایشان به قوه قضاییه و قوه مجریه شروع شد و یا دستور تعزیرات نیز همین‌طور. دلیلش هم شرایط جنگ بود. به طور طبیعی یک عده‌ای هم پشت‌سر‌این کلیشه‌سازی جمع می‌شدند که همه از یک انگیزه در مخالفت با دولت تبعیت نمی‌کردند. در میان‌اینها افراد مذهبی و یا انقلابی کم نبودند و بنده همیشه احترام آنها را داشتم، گرچه منافع مردم و کشور را بر هر ملاحظه دیگر ترجیح می‌دادم. ولی عده‌ای دیگر بودند که هیچ حسی نسبت به مصالح ملی و دفاع مقدس و خون شهدا نداشتند.‌اینها نه به هویت اسلامی احساس تعلق می‌کردند و نه پایبند به مرزهای ملی بودند. تعجب آور نبود که بارها تئوریسین‌های ‌اینها در شرایطی که در آمد نفت بین ۶ تا ۷میلیارد دلار نوسان داشت و به سختی روزهای جنگ را می‌گذراندیم و در حالی که بیش از نصف همین در آمد نیز به طور مستقیم به عنوان هزینه‌های دفاع مقدس پرداخت می‌شد به ما توصیه می‌کردند نرخ ارز را آزاد کنیم.‌ آیا حق نبود کسانی‌که ارقام و آمار و واقعیت‌ها دستشان بود نسبت به مقاصد‌این‌گونه افراد شک بکنند. یکبار در سال ۶۴ بنده با یکی از‌این نظریه‌پردازها بعد از رای اعتماد دولت از مجلس ملاقات کردم.‌ایشان حدود یک‌ساعت از مزایای سیاست تعدیل در آن هنگامه جنگ و بحران صحبت کرد و‌اینکه اگر‌اینکار بشود کشور گلستان می‌شود و چه و چه.‌ایشان وقتی صحبت را شروع کرد بنده حساس شدم و به خودم گفتم تامل کنم تا همه صحبت‌ها را بشنوم. در آخر صحبت، بنده گفتم که شما یک نکته را فراموش کردید. وقتی سوال کرد چه نکته‌ای، گفتم آنکه بعد از اعمال‌این سیاست‌ها دست‌هایمان را جلوی صدام بلند کنیم. من هنوز یادم هست که در یک ساعت صحبت‌ایشان کلمه‌ای در رابطه با دفاع مقدس اشاره نشد و بعدها بنده به‌این جلسه بارها فکر کردم و به نتیجه رسیدم که برای‌ این فرد و دوستانش مرزهای ملی و مصالح ملی یا مصالح دینی بی معناست. بعد از اتمام وظایف دولت، بنده هیچ‌گاه تعجب نکردم که آنها همان نظریات را پی بگیرند بلکه تعجب بنده از دوستانی بود که در زمان همکاری با دولت زمان حضرت امام (ره) از «مای نوعی» تندتر بودند ولی وقتی ورق برگشت ما را به کوپنیسم و سوسیالیسم متهم کردند و حتی شخصیتی چون مرحوم عالی نسب با آن همه خدمت و سابقه تدین را با انگلیس مقایسه کردند.

میزان تطابق روند‌ توسعه‌ای کشور با اهداف و چشم انداز ۲۰ ساله تا چه اندازه است؟

با روند موجود تحقق چشم‌انداز امکان‌پذیر نیست. یادمان باشد بعضی از رقیبان ما سرعت زیادی در توسعه پیدا کرده‌اند و شکاف ما و آنها می‌تواند تعادل‌های منطقه را بهم بزند.

عدالت از دیدگاه امام (ره) و نسبت آن را با عملکرد دولت‌های گذشته چگونه می‌بینید؟

حضرت امام (ره) نقش انبیا را دو چیز می‌داند، دعوت به «خدا و معنویت» و «اقامه عدل و قسط در جامعه». شما به نوشته‌ها و گفته‌های ‌ایشان رجوع کنید، بارها تذکر‌این دو نکته را خواهید یافت. ولی ما متاسفانه بیشتر اوقات از تقارن ضروری ‌این دو نکته با هم غفلت کرده‌ایم. ما یا عدالت را در مقابل توسعه قرار داده‌ایم و آن را محکوم کرده‌ایم و یا کلیشه‌ای به عنوان توزیع فقر ساخته‌ایم تا عدالت را مورد حمله قرار دهیم و یا آن را در مقابل یک ارزش بنیادی دیگر مثل آزادی قرار داده‌ایم بدون آنکه توجه کنیم آزادی از دل عدالت بیرون می‌آید. و گاهی هم دیده‌ایم که عده‌ای شعار عدالت را به ابزاری پوپولیستی برای جذب آراء و قلوب تبدیل کرده‌اند. در‌این مدت تقریبا تمام کلید واژه‌های مرتبط با عدالت از ادبیات سیاسی و اقتصادی ما حذف شده است. بدتر آنکه ما منابع کمیاب کشور را در خدمت اغراض سیاسی و اهداف کوتاه مدت بکار گرفته‌ایم و به این ترتیب غول فساد را در کشور بیدار کرده‌ایم. بنده به عنوان دفاع از انقلاب و امام (ره) می‌گویم هیچکدام از‌این رویکردها ارتباطی با اهداف‌ایشان و نظریاتشان در مورد عدالت ندارد.