گذری بر اندیشههای کلاسیک
آدام اسمیت و لیبرالیسم اقتصادی
مترجم: محمدرضا پیشوائی
آدام اسمیت اهمیت سیستم اقتصادی تولید سرمایه و نقش تجارت را در آن شرح میدهد.
پاملا شاو
مترجم: محمدرضا پیشوائی
آدام اسمیت اهمیت سیستم اقتصادی تولید سرمایه و نقش تجارت را در آن شرح میدهد.
تغییرات تئوریک نتیجه و پیامد طبیعی مضامین تاریخی هستند. در واقع میتوان گفت در اثر تغییر شرایط، لیبرالیسم اقتصادی از اندیشه سوداگری (مرکانتیلیسم) پیشی گرفت. استدلالهای قدیمیسوداگرایان ( مرکانتیلیستها ) دیگر در آن زمان کاربرد نداشت و آدام اسمیت به وقایع اقتصادی به مثابه اجزای تشکیل دهنده نظام اقتصادی مینگریست کهاین مساله از سوی مرکانتیلیستها مورد غفلت قرار گرفته بود.
آدام اسمیت اولین چارچوب نظری علم اقتصاد کلاسیک را ارائه نمود. میتوان چنین گفت که اندیشه علم اقتصاد دراین زمان شکلگرفت. کار اسمیت کاری کاملا ابتکاری نبود، اما وی نظریات و تفکرات اقتصاددانان قبل از خود را جمع آوری و ترکیب کرد و تحلیل و تعریف خود را از علم اقتصاد ارائه نمود.
حوزهها و قسمتهای کلیدی کار اسمیت عبارتند از: تحلیل وی از اهمیت تخصص گرایی ( که غالبا از آن بهعنوان تقسیم کار نام برده میشود ) - دست نامرئی - نظریه مزیت مطلق واین نظریه که در حیطه علم اقتصاد بشر بهوسیله غریزه منفعت طلبی خود تحریک میشود یا همان فرض اساسی منفعت شخصی.
وضعیت کشاورزی و صنعت در ابتدای قرن هجدهم در انگلستان از وضعیت موجود در فرانسه بسیار متفاوت بود. کشاورزی بیشتر شبیه فعالیت بازرگانی شده بود و زمینها بهوسیله کشاورزانی که کارگران مزدبگیر استخدام میکردند اجاره میشدند. فعالیتهای صنعتی دراین زمان از دشواری بیشتری برخوردار بود، زیرا نیاز به مجوز فعالیت از سوی دولت داشت. بازرگانان و تجار بهدنبال قوانین و مقررات استاندارد کار بودند و دولت هم به دنبال منافع خود بود. بهواسطه مالکیت کارفرمایان بر عوامل تولید مانند مواد خام و ابزار تولید، روابط جدیدی میان کارفرمایان و کارگران مزدبگیر شکل گرفت. سرمایه داران جدید با بهکارگیری نیروی کار بیشتر درصدد افزایش مازاد سود خود و گسترش فعالیت اقتصادی خود بودند. با افزایش تولید آنها میبایست بازارهایی را پیدا میکردند که محصولات خود را در آن به فروش برسانند. در جستوجوی بازارهای جدید برای فروش مازاد محصولاتاین تولیدکنندگان بود که تجارت آزاد شکل گرفت. آدام اسمیت اساس تئوری رفتاراین گروه از تولیدکنندگان و نیاز آنها به تجارت آزاد را ارائه نمود. اسمیت استدلال کرد که ارزش تولیدات در واقع ارزش مبادله آنها است. اسمیت در ابتدا استدلال کرد که ارزش تولید معادل کار مورد نیاز جهت تولید آن کالا میباشد . «کار ،...، معیار حقیقی ارزش مبادله تمام کالاها میباشد.» بعدها زمین و سرمایه به اجزای تشکیلدهنده ارزش اضافه شدند.
اسمیت کار صنعتی را بهعنوان قلب و مرکز نظام اقتصادی و بهعنوان منبع ثروت قلمداد میکند، اما در عین حال استدلال وی در مورد« ارزش» واضح و روشن نیست، زیرا او دراین عبارت یک تناقض را معرفی میکند: «... زمین تقریبا در هر وضعیتی، مقداری بیشتر از آنچه که برای بقای نیروی کارش (که آن را به بازار آوردهاند) لازم است محصول تولید میکند.»این مطلب نشان میدهد که اسمیتاین نظریه را تائید میکند که زمین و نه تنها نیروی کار،ایجادکننده ارزش میباشند.این وجه از کار اسمیت در نظریات اقتصادی هم عصر وی که انتزاعیتر بودند مورد غفلت قرار گرفته بود.تئوری ارزش اسمیت تنها «ارزش مبادله» را نشانه میگرفت. وی ارزش مصرفی و ارزش مبادلهای را از هم تفکیک کرد و مرز باریکی میاناین دو مفهوم متصور بود. برای توضیحاین مساله اسمیت معمای آب و الماس را مطرح نمود: «هیچ چیز به اندازه آب برای انسان مفید نیست، ولی چون فراوان است ارزش مبادلهای کمیدارد (در مقابل الماس ارزش مصرفی زیادی ندارد ولی به سبب کمیابی ارزش مبادلهای بالایی دارد) پس کمیابی هر چیزی در ارزش مبادلهای آن کالا منعکس میشود.»
نظریه ارزش تنها قسمتی از تئوری رشد اقتصادی اسمیت را تشکیل میدهد. بخش اصلی تئوری رشد اقتصادی اسمیت «تقسیم کار» است که برخی اوقات از آن با نام تخصص گرایی یاد میشود. از نظر اسمیت «تقسیم کار به منظور مبادله و معاوضه یک کالا با کالای دیگر ضروری است ... هرچند که روند آن و نتایج آن به سبب برخی خصلتها و تمایلات خاص بشری، کند و تدریجی باشد»تقسیم کار منجر به افزایش تولید به میزان زیادی میشود که اندازهاین افزایش تنها بستگی به اندازه بازار دارد. منافع حاصل از افزایش تولید بهواسطه تخصص گرایی تنها در جوامعی محقق میشود که میتوانند برای مبادله تولید کنند .این مساله به نفع همه خواهد بود که بازار از نظر اقتصادی و از نظر جغرافیایی گسترش پیدا کند. گسترش جغرافیایی بازار به تحقق تجارت آزاد منجر میشود. ادعای اسمیت بر خلاف نظر سوداگرایان مبتنی براین فرض بود که رقابت باعث حداکثر شدن رشد اقتصادی میگردد، اما رقابت موثر تنها در فضای توسعه اقتصادی قابل درک میباشد. از نظر اسمیت توسعه اقتصادی فقط هنگامیمیتواند اتفاق بیفتد که تولید و مبادله آزادانه انجام شود و تحت مداخله دولت نباشد. در تجارت بینالملل، تخصص گرایی به کشورها اجازه میدهد که بر روی تولید کالایی که در آن مزیت دارند متمرکز شوند و برای بهدست آوردن کالاهایی که نمیتوانند خودشان آنها را بهصورت کارآ تولید کنند (در تولید آنها مزیت ندارند) تجارت کنند. با تخصصگرایی، تجارت بینالملل میتواند منبع سود و منفعت فراوانی برای کشورها باشد . بعد از اسمیت، دیوید ریکاردو تئوری مزیت مطلق آدام اسمیت را به تئوری مزیت نسبی بسط داد که به موجب آن کشورها حتی بدون داشتن مزیت مطلق در تولید کالایی قادر خواهند بود از تجارت کالایی که در تولید آن مزیت نسبی دارند و میتوانند آن را به شکل کارآتری نسبت به سایر کالاها تولید کنند سود و منفعت بهدست بیاورند.
تعریف اسمیت از لیبرالیسم اقتصادی بر یک فرض خاص از طبیعت و ذات بشر استوار میباشد و آناین اندیشه است که در حیطه علم اقتصاد بشر بهوسیله غریزه منفعت طلبی خود تحریک میشود یا همان فرض اساسی منفعت شخصی. در نظر اسمیت «افراد به دلیل آنکه ذاتا خودخواه هستند بهدنبال منافع شخصی خود هستند کهاین امر منافع دیگران را نیز در پی خواهد داشت» در واقع اسمیت بین منافع شخصی و منافع اجتماعی پیوند برقرار میکند و چنین استدلال میکند که تعقیب منافع شخصی به منافع اجتماعی منجر میشود، زیرا با تعقیب نفع شخصی فرد بهصورت ناخودآگاه درگیر تولید کالایی میشود که دیگران به آن نیاز دارند. میتوان گفت عناصر و اجزای مختلف تشکیل دهنده لیبرالیسم اقتصادی (شامل تخصص گرایی، تقسیم کار، مزیت مطلق و نفع شخصی) انقلابی بودند زیرا که با سیاستهای اقتصادی معاصر خود در تضاد بودند، اما آنها صرفا واقعیت تغییرات اقتصادی و اجتماعی که در حال رخ دادن بود را منعکس میکردند.
ارسال نظر