گفتوگو با قاسم قلیپور، تهیهکننده آتش سبز، پیرامون حاکمیت اصلی ۴۴ در سینما – قسمت دوم و پایانی
دولت پیش از اکران منافعش را تامین میکند
علیرضا مجمع: در بخش دوم گفتوگو با قاسم قلیپور بیشتر روی حاکمیت اصل ۴۴ و بحث حضور دولت در عرصه سینما متمرکز شدیم. خود قاسم قلیپور هم که فیلم «آتش سبز»ش از حمایت دولتی برخوردار بود اعتقاد داشت اگر بنیاد فارابی حمایت نمیکرد فیلمش به سرانجام نمیرسید. این پارادوکس در اعمال حاکمیت اصل ۴۴ در عرصه فرهنگ در صحبتهای اکثر افرادی که با حمایت دولتی فیلم میسازند وجود دارد.
عکس: نگار متیننیا
علیرضا مجمع: در بخش دوم گفتوگو با قاسم قلیپور بیشتر روی حاکمیت اصل ۴۴ و بحث حضور دولت در عرصه سینما متمرکز شدیم. خود قاسم قلیپور هم که فیلم «آتش سبز»ش از حمایت دولتی برخوردار بود اعتقاد داشت اگر بنیاد فارابی حمایت نمیکرد فیلمش به سرانجام نمیرسید. این پارادوکس در اعمال حاکمیت اصل ۴۴ در عرصه فرهنگ در صحبتهای اکثر افرادی که با حمایت دولتی فیلم میسازند وجود دارد. یکی دو هفته قبل همایش حاکمیت اصل ۴۴ قانون اساسی برگزار شد و پس از همایش، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام، نارضایتی خود را از روند خصوصی سازی در عرصههای مختلف به شدت اعلام کرد. ایشان گفت: در ظاهر هیچ کدام از مراجع تصمیمگیری اعم از مجلس و دولت و سایر نهادها هیچ کار مفیدی انجام ندادهاند. این همان بحثی است که ما هم ماهها است در سلسله گفتوگوهایی که با اهالی سینما داشتهایم به آن اشاره کردهایم. انگار یکدستهایی در کار است که به صراحت نمیگوید مخالف حاکمیت اصل ۴۴ است، اما با پشت گوش انداختن کارها در این مسیر عملا کار مفیدی انجام نمیدهند. در سینما هم با این مساله به شدت مواجهیم، یعنی از یک سو با نهادهای کاملا دولتی مثل بنیاد فارابی و معاونت سینمایی روبهروایم که روی فیلمها نظارت موکد دارد و از سوی دیگر، خرده فضاهای دولتی مثل سازمان فرهنگی هنری شهرداری، بهزیستی یا خیلیجاهای دیگر روبهروایم که سرمایهگذاری کلانی از جیب دولت روی فیلمهای سینمایی میکنند و روند حاکمیت اصل ۴۴ را به تعویق میاندازند. در این میان بنگاههای خصوصی فیلمسازی هم سهم اندکشان را در این میان جستوجو میکنند. از شما الان فیلم آتش سبز اکران است و شاید بتوانید این فضاها را بیشتر برای ما تشریح کنید. با شما از یک آسیبشناسی شروع کنیم و ببینیم اصلا در این فضا میشود اصل ۴۴ را حاکم کرد و اصلا نیازی به این حاکمیت هست یا نه.
مسوول و متولی این امر در سطح کلان صد در صد دولت است. دولت باید جهتدهی کند. دولت باید تولید در عرصه سینما را به شکل واقعی پاس بدارد. منتهی در طول پاس داشتن تولید خودش دهها نفر واسطه و دلال نپروراند.
اگر تولید بتواند از فرآیند عملکرد خودش سود ببرد، فکر میکنم همه حرفههای موجود در سینما میتوانند روی پای خود بایستند و از خودشان دفاع کنند.
هزینه تولید آتش سبز چقدر شد؟
کمتر از ارزش خود فیلم.
به چه معنا؟
یعنی فیلمی که به دست آمده، بیش از هزینهای است که شده.
باز نفهمیدم، هزینه فیلم چقدر بوده؟
خب، مایل نیستم راجع به عدد و رقم صحبت کنم نه به دلیل اینکه دوست نداشته باشم به شما یا کس دیگری بگویم، برای اینکه شاخصهایمان شاخصهای تعریفشدهای نیست. ما فیلمی داریم که هزینهاش پنج میلیارد شده، اما در آرشیو است. به همین دلیل کمی پرهیز دارم که با عدد و رقم به سراغ فیلم بروم. شما فکر میکنید چقدر هزینه فیلم شده؟
تصور من روی ۸۰۰میلیون تومان است.
کمتر از ۸۰۰میلیون است، اما ارزش فیلم خیلی بیشتر از این رقم است.
سرمایهگذاریهای دولتی چقدر روی فیلم بوده؟
مشارکتهای دولتی در این فیلم هست. اگر بنیاد فارابی در این فیلم مشارکت نمیکرد، این فیلم هرگز به سامان نمیرسید.
اینجا سوال پیش میآید که سهم دولت این وسط چه باید باشد. اگر دولت کمک نکند، فیلم آتش سبز هم به قول شما ساخته نمیشد. اگر دولت کمک کند، فضاهای انحصاری دولتی و انتظارهای دولتی هم در پیاش میآید. انتظارهای دولتی میآید، در عوض انتظار بازگشت سرمایه وجود ندارد. سهم دولت را در این میان چگونه میبینید.
من فکر میکنم دولت در بدو امر در هر صنعت جدید، تکلیف جریانسازی دارد، باید بسترسازی بکند. فکر نکنید دولت انتظار بازگشت اقتصادی ندارد، اتفاقا دولت قبل از اکران منافعش را تامین میکند. وقتی سیاستهای خودش را به عنوان یک جریان اعمال میکند یعنی منفعتی دارد. منافع او همین اعمال سیاستها است. اشکال این است که مدیران دولتی ما اموال دولتی را اموال شخصی خودشان فرض میکنند. به همین دلیل میخواهند سیستم شخص خودشان را اعمال کند. اگر سیاست کلان دولتی و ملی را اعمال کنند کارشان صحیح است. آن سیاستها لاجرم باید مدون و تعریفشده باشد تا سلیقه فردی و شخصی در آن نقشی نداشته باشد. به نظر یکی از اشکالها اعمال سلیقههای افراد در دورانهای مختلف است. هرچه مدیریت کلان ما از فرهیختگی و دانش بیشتری برخوردار باشد قطعا بسترسازی بالندهای در آن اتفاق میافتد، ولی هرچه وابستگی وجود داشته باشد و محدوده تنگتر باشد، قطعا کارها جناحی میشود. ما باید هر نوع رفتار جناحی و قومی و عشیرهای را منع و محکوم کنیم، چون قطعا به ضرر خواهد بود. مساله بعد این است که خود جریان دولتی ما با ماموریت و پرچم خودش چقدر استقلال کافی دارد.
اگر معاونت امور سینمایی متولی سینمای ایران است بقیه چه میگویند. به نظر میرسد بسیاری از مدیران امکانات دولتی را امکانات شخصی خودشان تصور میکنند. اشکال به نظر من اینجا است، وگرنه در عرصه فرهنگ دولت مکلف به این امر است.
در کجا مکلف است، در سرمایهگذاری، یا نظارت؟
در بسترسازی، و ایجاد فرصت رشد و تعالی عرصه فرهنگ.
ارسال نظر