گفتوگو با پرویز تناولی، مجسمهساز (بخشپایانی)
آثارم در انبار شهرداری خاک میخورد
نهادهای دولتی یا عمومی گاه تصمیم به حمایت از هنرمندان میگیرند، برای آنها جلسات تقدیر میگذارند، به مناسبتهای گوناگون خود را طرفدار هنر و هنرمند نشان میدهند ولی گاه این حمایتها نتیجه معکوس میدهد و ...
غزال صادقی
نهادهای دولتی یا عمومی گاه تصمیم به حمایت از هنرمندان میگیرند، برای آنها جلسات تقدیر میگذارند، به مناسبتهای گوناگون خود را طرفدار هنر و هنرمند نشان میدهند ولی گاه این حمایتها نتیجه معکوس میدهد و ... عملا نه تنها نفعی به هنرمند نمیرسد، بلکه آثار او نیز در معرض تخریب قرار میگیرد. پرویز تناولی از جمله هنرمندانی است که تجربه مشابهی را در مورد خریده شدن آثارش توسط شهرداری تهران دارد. روزی قرار بود خانه او به موزه تبدیل شود و همه آثارش نیز در آنجا نگهداری شود اما حالا نه تنها خانه خریداری نشده بلکه آثار او توسط شهرداری به انبار منتقل شده و حتی خانه هنرمند نیز با حکم دادگاه و پس از ماجراهای فراوان به وی بازگردانده شده است. بخش دوم و پایانی گفتوگو با این هنرمند مجسمهساز را میخوانید:
بعد از گذشت چند سال به رغم قول شهرداری خانه شما به موزه تبدیل نشده، آثار نیز در انبار شهرداری نگهداری میشوند و آن طور که گفته میشود به تعدادی از آنها نیز آسیبهای جدی رسیده است، در حال حاضر تکلیف این جریان در چه وضعیتی قرار دارد؟
قرار اولیه این بود که آثار من در خانهام به موزه تبدیل شود به همین منظور شهرداری آمد و گفت ما خانهات و تعدادی از آثار را به قیمت روز از تو میخریم و موزهای بنا میکنیم به نام خودت. این اصل قرارداد ما بود. آنها ۶۲ قطعه از آثار مرا خریدند و خانه را هم کاملا نخریدند بلکه قولنامهای بین ما امضا شد و قسط اول آن را هم به من دادند. اما درست در همین شرایط شهردار عوض شد و آقای احمدینژاد شهردار تهران شد.
ایشان علاقهای به این موزه نداشت و کارها نیز معلق ماند تا اینکه بعد از مکاتبات زیاد ایشان تصمیم گرفتند خانه و وسایل را به من پس بدهند. اما آن کمیسیونی که قرار بود این کار را انجام دهد نتوانست مقدار بهرهای که به من تعلق میگرفت محاسبه کند.
شاید دلیل این بود که میزان آن خیلی زیاد بود.
من با برگرداندن اصل پول مشکلی نداشتم اما میخواستم بهره آن را تقسیط کنند ولی ایشان موافقت نکردند. اما بعد از اینکه آقای قالیباف به شهرداری آمد طی مصاحبهای که در روزنامه شرق چاپ شد عنوان کرد: ما اینها را به قیمت روز میخریم آثار را هم میآوریم و خانه را تبدیل به موزه میکنیم. اما ایشان نیز به خاطر مشغلههای فراوانی که داشت نتوانست به این قضیه بپردازد و باز این کار معلق باقی ماند.
به همین دلیل به دادگاه مراجعه کردید و خانه را پس گرفتید؟
بله. بعد از این که من مکاتبات فراوانی کردم و هیچ نتیجهای نگرفتم به دادگاه متوسل شدم که یا بیایند خرید کامل را انجام دهند و آن را تبدیل به موزه کنند یا خانه را به من تحویل دهند و بالاخره دادگاه رای را به نفع من داد و در نتیجه آنها نیز با پذیرفتن رای دادگاه خانه را به من بازگرداندند.
شکایت شما برای برگرداندن آثارتان از انبار شهرداری به کجا رسید؟
اعتراض من در مورد آثار باقی ماند. زیرا آن آثار برای این خانه خریداری شده بود که در آن به صورت موزه به نمایش دربیاید. اما آن آثار ۵ سال است که در انبار شهرداری خاک میخورد.
این آثار یک بار در کافهای در الهیه به نمایش گذاشته شد، که ظاهرا شما هم در ایران نبودید و اصلا به این کار رضایت هم نداده بودید. آیا تمام کارهایی که در انبار بود، در نمایشگاه وجود داشتند؟
بله یک بار این آثار به صورت بسیار عجولانه در یک رستوران (جایی که اصلا مکان مناسبی نبود) به نمایش گذاشته شد. در درجه اول که تمام آثار من در آنجا ارائه نشده بود، تعدادی در حدود ۳۰ الی ۴۰ قطعه بود و بعد هم من در آن زمان در ایران نبودم و نارضایتی خودم را هم اعلام کردم و گفتم: این آثار باید در محل مناسبتر و معقولتری مانند موزه یا فرهنگسرایی به نمایش دربیاید نه اینکه در جلوی یک رستوران به اسم اینکه اینجا کافه گالری است این کار انجام شود. این کار بسیار نامحترمانه و محقرانه بود و بیشتر باعث تخریب و تحقیر من شد. به نظر من برگزاری این نمایشگاه به این شکل حتی به کار من هم لطمه وارد کرد.
سرنوشت بقیه آثارتان به کجا رسیده است؟
بقیه آثار معلوم نشد کجاست. من اعتراض کردم که این راه و رسم رفتار نیست که شما انجام میدهید. شما یا بیایید آثار را تحویل موزه هنرهای معاصر بدهید که آنها میدانند چگونه از آن محافظت و نگهداری کنند و به نمایش بگذارند یا بیایید تحویل خودم بدهید، چون میخواهم آنها را تبدیل به موزه شخصی خودم بکنم و گفتم تمام بهرههای آنها را هم به شما میدهم که باز هم نمیدانم به چه خاطری، شایدبه دلیل بالارفتن قیمت آثارم آنها را به من برنگرداندند.
آیا تا به حال شده برای بررسی صحت آثارتان از شهرداری بخواهید که شما را به آنجا ببرند؟
من اصلا نمیدانم که آنها کجا هستند. من علاقه دارم از سلامت آثارم باخبر شوم. آنها فقط به من گفتند که این آثار در یک انبار نگهداری میشوند، اما در نهایت این آثار را به این بهانه که برای مردم ایران نگهداری میکنند در انبار میگذارند یا میفروشند، در حالی که این آثار ملک شهرداری نیست که هر کاری دوست داشت با آنها انجام دهد. این یک سرمایه ملی است. این درست مثل این میماند که شما یک خانه صفوی در اصفهان داشته باشید و ادعا کنید چون برای من است هر کاری میتوانم با آن انجام دهم حتی میتوانم آن را تخریب کنم، شما حتی اگر مالکیت این آثار را دارید باید بدانید آنها متعلق به فرهنگ و هنر ایران است. شما هم به عنوان مالک فقط باید در حفظ و نگهداری آن کوشش کنید آثار ملی هم متعلق به هر نهادی که باشد باید در صحت و سلامت آن هم به نوعی کوشش کند و هم آن را در اختیار نمایش برای عموم بگذارد. این آثار باید در جایی نگهداری شود که سلامت آن تضمین شده باشد اما نکته جالب این است که آنها این آثار را حبس کردهاند و جایی هم برای به نمایش گذاشتن آن ندارند و از همه بدتر اینکه شهرداری به هیچ عنوان یک کادر تربیت شده برای موزهداری یا مراقبت از آثار هنری ندارد و همیشه هم فاقد آن بوده و تا زمانی که شهرداری فاقد یک کادر متخصص فرهنگی است، اشتباه است که آثار هنری را نگهداری کند.
در این مجموعه کارهایی که درحالحاضر در شهرداری نگهداری میشود آثاری هست که به لحاظ اهمیت، کیفیت و تک بودن مانند پرسپولیس باشد؟
خیلی از کارهای این مجموعه تک است و هر چیزی به هر حال ارزش خودش را دارد، اما چیزی که مهم است و اصل قضیه را شامل میشود قیمت کارها نیست.
من فقط میگویم اینها باید بیایند و از آثار نگهداری کنند و اگر از پس آن برنمیآیند آن را تحویل یک موسسه معتبر یا خود من بدهند.
اگر شهرداری هیچوقت کارها را به شما تحویل ندهد برای جبران این اتفاق چه تصمیمی دارید؟
درحالحاضر تمام تلاش خودم را به کار بردهام تا تعدادی مجسمه وزین با حجم بزرگ بسازم زیرا نمایشگاههای متعددی در پیش دارم و خب دست خالی هم نمیتوان به نمایشگاههای بزرگ رفت و چون امکان دارد هیچگاه این کارها به خاطر تخریب یا حتی فروش احتمالیشان برگردانده نشوند کارهایی به مجموعهام اضافه کنم که حلقه مفقوده در کارهای هنری من تا آنجا که میتوانم پیدا نشود.
ارسال نظر