بازندگان غولپیکر
مترجم: مجید فلاح
فانی، فردی و ... فرانک!
تا حدودی عوامانه است که مقالهای را با نقل قول از یوگیبرا (Yogi Berra)، بازیکن سرشناس بیسبال شروع کنیم.
سوزان لی*
مترجم: مجید فلاح
فانی، فردی و ... فرانک!
تا حدودی عوامانه است که مقالهای را با نقل قول از یوگیبرا (Yogi Berra)، بازیکن سرشناس بیسبال شروع کنیم.
ولی من هم آدم چندان سطح بالایی نیستم، بنابراین: با همان نقل قول شروع میکنم: «مساله همهجا «آشناپنداری» (Dejava) است.» فانی می به کمک بیشتری از سوی دولت نیاز دارد. چند هفته گذشته غول بزرگ (فانی می) اعلام کرد ۲۹میلیارد دلار طی سه ماهه سوم از دست داده است. هنوز نمیدانیم آنطرف، در فردی مک، چه اتفاقی افتاده ولی بدون شک اوضاع آنجا هم چندان تعریفی نخواهد داشت.
هنری پاولسون وزیر خزانهداری، ناگزیر با اعلام سیاست محافظهکارانه فانی و فردی در ماه سپتامبر شادمانی عمومی را برهم زده و این احتمال را مطرح نمود که «دو غول بزرگ» ممکن است ناپدید شوند.طرح او داعیه یک گام به عقب، و سپس چندگام به جلو را داشت. گام به عقب چه بود؟ اینکه در طی سال آینده، با توجه به بحران بخش مسکن، به فانی و فردی اجازه داده شود میزان اوراق مبتنی بر وامهای رهنی
را در پرتفوی خود افزایش دهند. و گامهای رو به جلو؟ اینکه این دو غول از سال ۲۰۱۰، میبایست سالانه ۱۰درصد پرتفوی خود را کوچک کنند. کوچکتر و کوچکتر، تا آنجا که حجم پرتفوی هر یک از آنها از ۸۰۰میلیارد کنونی به ۲۵۰میلیارد دلار کاهش یابد.البته این محافظهکاری، دائمی نخواهد بود. و همچنین پاولسون صریحا اشارهای نکرد که با کوچکشدن این بازندگان غولپیکر چه اتفاقی خواهد افتاد، زیرا تصمیمگیری در مورد این مسائل برعهده کنگره است و این دو نهاد تحت فرمان کنگره عمل میکنند. او تنها امیدوار بود که این محافظهکاری فانی و فردی را با ثبات نگه دارد، تا بالاخره اهالی کنگره بفهمند چه اقدامی باید انجام دهند.به هر حال، همین تصور کوچک شدن فانی و فردی موجبات آسودگی خاطر بسیاری از افراد منطقی را فراهم آورد. دلیل خوب که هیچ، حتی دلیل قابل قبولی هم وجود ندارد که چرا بازار مسکن باید در اسارت فانی و فردی به سر برد؟بخش مسکن هم اکنون نیز سوبسیدهای بسیاری دریافت میکند، و تامین مالی وامهای رهنی هم با رقابت بانکهای خصوصی در میان خود بسیار بهتر انجام خواهد گرفت. علاوه بر این، دهها دلیل دیگر وجود دارد که فردی و فانی باید به تدریج محو گردند. مدل کسب و کار آنها- دریافت سوبسیدهای عمومی ولی فعالیت به عنوان بنگاههای سود جوی خصوصی- باعث میشود پرتفوهای آنها به شدت متکی بر وام و دیگر اهرمهای مالی باشند، مدیریت با وجود ناکارآمدی پاداشهای بالا بگیرد، و یک حوزه نفوذ قوی و سهمبری سیاسی توسط این دو شرکت مستقیم جذب گردد.
طبیعتا این اقدامات باعث خوشحالی یکی از حامیان اصلی فردی و فانی- جناب بارنی فرانک، عضو کنگره- نبود. زیرا وقتی از او نظرش را راجع به کوچک کردن پرتفویهای فانی و فردی پرسیدند، گفت: «موفق باشند.» سپس اضافه کرد چنین اقدامی «دلجویی» از «راستیها (جمهوری خواهان) است» نه یک سیاست قابل اجرا. به عبارت ساده؛ میگفت از نظر او چنین چیزی اتفاق نخواهد افتاد. سخنان فرانک ظاهرا بر نظر رییس فدرال رزرو، بن برنانکی، بیاثر نبودند. پشتسر آن، برنانکی پیشنهاد «چندین قدم به عقب، و هیچ قدم به جلو» را ارائه داد. منظور اصلی او چه بود؟ این که اگر چه فانی و فردی خصوصی بودهاند، ولی مقداری «حمایت دولتی» از آنها در «دوران آشفتگی» (شوخی با نام کتاب گرین اسپن «دوران تلاطم»-م) لازم خواهد بود.
ایده «حمایت دولتی» برنانکی، باعث شد مالیاتدهندگان مدام بیشتر و بیشتر نه تنها فانی و فردی، بلکه بخش بزرگی از کل سیستم مالی کشور را تحتالحمایه بگیرند.
او پیشنهاد داد هم برای «وامهای رهنی» و هم برای اوراق بهادار مبتنی بر وامهای رهنی» اوراق بیمه دولتی تهیه شود و این بیمه دولتی، تقریبا مشابه پوشش «شرکت بیمه سپرده فدرال»، نه تنها برای فانی و فردی بلکه برای بانکهای خصوصی نیز باشد. او همچنین ایده خلق چارچوبی دولتی برای تشویق «اوراق بهادار پوششدار» (Covered bonds) را هم مطرح کرد. اوراق پوششدار توسط مجموعهای از داراییهای با توان نقدشوندگی بالا پشتیبانی شده و به حجم عظیم اقدامات تنظیمی و نظارت قانونی دولت نیازمندند.
ضمنا او درصدد ارائه مدلی «من درآوردی» از فانی و فردی بود که ... آمادگی شنیدناش را دارید؟... که آنها را موسساتی عام المنفعه کند. به قول خودش از این طریق میشد:«بنگاههایی که تحت حمایت دولت بودند را به دولت نزدیکتر کرد!» (باورکنید حتی خود من هم از این اظهارات خلع الساعه چیزی سردر نیاوردم) و نهایتا این داستان «آشنا پنداری» ما - که میتوانست بسیار خندهدار باشد، اگر تا این حد ترسناک نبود- این است که تحت مدل «عام المنفعه» فردی و فانی توسط هیاتی عمومی سرپرستی خواهد شد. به عبارت دیگر، جای دنجی برای سیاستمداران، احتمالا کسانی همچون بارنی فرانک، فراهم خواهد شد.
البته، برنانکی اشاره کرد که مدلهای عام المنفعه «هزینههای ناگریز» را نیز در بردارند و اعتراف نمود چنین مدلی به تعاریف میان منافع و انگیزههای بخشخصوصی و عمومی دامن خواهد زد. من هم به نوبه خودم اعتراف میکنم که مساله چگونگی روبرو شدن با این غولها، حتی اگر کوچک شده باشند به سادگی قابل حل نیست. ولی برنانکی هم اکنون در مسیر نادرستی حرکت میکند. کشور و البته مالیات دهندگان به یک استراتژی خروج برای فانی و فردی احتیاج دارند، نه یک طرح نجات با توجه به انگیزههایی که در هر مدل حمایتی دولت وجود دارند، فقدان یک استراتژی خروج موثر، به معنی آن است که در طول یک یا دو دهه آتی همچنان همه جا با «آشنا پنداری» روبرو خواهیم بود.
* سوزان لی، مقاله نویس فوربس
ارسال نظر