وسترن انقلابی از نوع روسی

علی طجوزی

انقلاب و انقلابیگری را می‌توان یکی از خصیصه‌های بارز قرن بیستم دانست. انقلاب‌هایی که بعضا جهان را تحت تاثیر خود قرار دادند و سالیان سال دستمایه خلق آثاری شدند که به هر نحو سعی در نشان دادن شمه‌هایی در ذم یا مدح از آنها داشت. سال ۱۹۱۷ روسیه را هم می‌توان بزرگترین انقلاب قرن حاضر نامید، انقلابی که تا پیش از فروپاشی پشت دیوارهای آهنین شعار و فریب پنهان مانده بود، اما باز هم در این میان هنرمندانی هستند که با نگاهی هنری و پرلایه سعی در نشان دادن گوشه‌هایی از رخدادهای درون یک انقلاب می‌کنند. یکی از این هنرمندان نیکیتا میخالکف، یکی از بزرگترین کارگردانان و بازیگران چهار، پنج دهه اخیر شوروی سابق است که اخیرا اولین فیلم بلند او به نام «در خانه چون غریبه‌ها» از شبکه یک سیما پخش شد. میخالکف اکنون یکی از چهره‌های بلند آوازه سینمای روسیه در سطح جهان است. کارگردانی که در بخش جانبی جشنواره فجر نیز برخی از آثارش به نمایش درآمدند.

نیکیتا میخالکف از اولین فیلمش «و من به خانه می‌روم» (۱۹۶۷) خود را به عنوان کسی مطرح کرد که جریانی تازه را وارد سینمای روسیه کرده است. میخالکف که فارغ‌التحصیل انستیتو سینماتوگرافی مسکو است پس از فیلم کوتاه پایان‌نامه تحصیلی‌اش «روزی آرام در پایان جنگ» در سال ۱۹۷۰ اولین فیلم سینمایی بلندش با نام «در خانه چون غریبه‌ها» را در سال ۱۹۷۴ ساخت. قصه اصلی فیلم به سال ۱۹۱۷ و پس از پیروزی انقلاب اکتبر مربوط می‌شود. او این فیلم را با نگاهی نامتعارف نسبت به آن سال‌ها ساخت. فیلمی که در ژانر وسترن است، ولی درگیری نیروی انقلابی (سرخ‌ها) با بازماندگان رژیم سلطنتی (سفیدها) را هدف قرار داده است. این نگاه نامتعارف به پدیده انقلاب باعث شد که فیلم در سطح وسیعی مطرح و باعث شهرت و محبوبیت او شود.

نیکیتا سرگیویچ میخالکف ۲۱ اکتبر ۱۹۴۵ در خانواده‌ای هنرمند به دنیا آمد. پدربزرگش نقاش و پدرش نویسنده معروف کودکان بود، مادرش ناتالیا شاعر و برادرش آندری کنچالفسکی فیلمسازی صاحب‌نام بود که در کارنامه‌اش فیلم‌هایی مانند «عشاق ماریا» و «قطار افسارگسیخته» را دارد.

میخالکف ابتدا در رشته بازیگری مشغول به تحصیل شد و در حین تحصیل در دو فیلم «من در مسکو قدم زدم» ۱۹۶۴ ساخته دانلیا و «پاتوق اشراف» ۱۹۶۹ به کارگردانی برادرش بازی کرد و با همین یکی دو کار به یکی از بازیگران محبوب و مطرح بدل شد. او اولین فیلم کوتاه خود به نام «من به خانه می‌آیم» را در سال ۱۹۶۸ساخت و در سال ۱۹۷۰نیز فیلم کوتاه «یک روز آرام در پایان جنگ» را به عنوان پایان‌نامه، کارگردانی کرد. وی تا سال ۱۹۷۴ که اولین فیلم بلند خود را ساخت در بیش از ۲۰فیلم نقش‌آفرینی کرد.

میخالکف در سال ۱۹۷۶ با «برده عشق» دومین فیلم بلند به شهرت جهانی رسید. داستان فیلم در سال ۱۹۱۷ یعنی همان سال انقلاب روی می‌دهد و تلاش یک گروه فیلم‌ساز برای ساخت فیلمی صامت در شرایط شکل‌گیری آرام انقلاب است. «قطعه‌ای ناتمام برای پیانوی مکانیکی» فیلم بعدی او بود که در سال ۱۹۷۷ بر اساس نمایش‌نامه‌ای از چخوف بود که برایش جایزه سن سباستین را به ارمغان آورد. او سال بعد همزمان با بازی در فیلمی حماسی به کارگردانی برادرش (Sibeliade)، فیلم پنج‌شب را ساخت. این فیلم درباره زوجی است که در جنگ دوم جهانی از هم جدا می‌شوند و ۱۵ سال بعد همدیگر را می‌بینند. فیلم بعدی او که در سال ۱۹۸۰ ساخت «ابلوموف» نام دارد. میخالکف این فیلم را براساس رمانی به همین نام، نوشته ایوان گونچاروف ساخت.

او سپس در سال ۱۹۸۱ «روابط خانوادگی‌» را نوشت. این فیلم کمدی درباره زنی اهل مسکو است که باید با روابط پیچیده خویشاوندان خود کنار بیاید.

«بدون شاهد» فیلم دیگر میخاکف است که سال ۱۹۸۳ ساخته شد. داستان فیلم درباره مکالمه طولانی یک زن و شوهر سابق است که در یک اتاق زندانی شده‌اند.

میخالکف در سال ۱۹۸۷ «چشمان سیاه» را بر مبنای داستانی کوتاه از چخوف ساخت. در این فیلم مارچلوماستریانی بازیگر مطرح ایتالیایی نقش پیرمردی را بازی می‌کند که درباره عشق خود به یک زن در سال‌های جوانی می‌گوید، زنی که هیچگاه نمی‌تواند او را از یاد ببرد. «چشمان سیاه» علاوه بر اینکه در سطح جهانی با استقبال زیادی روبه‌رو شد، جایزه کن را نصیب ماستریانی کرد.

نزدیک بهشت یا اورگا «۱۹۹۲» فیلم دیگر او بود که در دنیای مغول‌ها اتفاق می‌افتد و حوادث آن در سرزمین مغول‌ها بین مرز چین و روسیه روی می‌دهد. این فیلم در آن سال یکی از نامزدهای اسکار در بخش بهترین فیلم انگلیسی زبان بود.

میخالکف در سال ۱۹۹۳ فیلم «آنا: ۱۸-۶» را ساخت که در آن مراحل رشد دخترش آنا را به تصویر کشیده است. سال بعد از آن میخالکف فیلمی ساخت که توانست با آن جایزه اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را به دست بیاورد.

«آفتاب سوخته» نام فیلمی است که سال ۱۹۹۴ را برای میخالکف شیرین‌تر کرد.

داستان فیلم در سال ۱۹۳۶، کمی پیش از پاکسازی بزرگ استالین روی می‌دهد. این فیلم علاوه بر جایزه اسکار، جایزه بزرگ هیات داوران و جایزه کلیسای جهانی کن در سال ۱۹۹۵ را نیز نصیب میخالکف کرد.

«آرایشگر سیبری»‌که اول در سال ۱۹۹۸ در کن به نمایش درآمد، فیلم بعدی او بود که براساس داستانی از خودش ساخت. داستان فیلم درباره زن جوان آمریکایی است که در سال ۱۸۸۵ طی سفری به مسکو با افسری جوان آشنا می‌شود.

آخرین فیلمی که میخالکف در کارنامه‌اش دارد درامی دادگاهی به نام «۱۲» است که در شصت‌وچهارمین جشنواره کن به نمایش درآمد و نامزد پنج جایزه اسکار در سال گذشته میلادی در بخش فیلم‌های غیرانگلیسی زبان بود. داستان فیلم درباره اعضای هیات منصفه روس است که برای محکومیت یک جوان چچنی به خاطر قتل ناپدری خود تحت فشار قرار دارند. به عقیده منتقدان این فیلم به نوعی بازسازی «دوازده مرد خشمگین» سیدنی لومت است که در ابتدا ۱۲عضو هیات منصفه نظر به گناهکار بودن این جوان دارند اما به تدریج عقیده آنها عوض می‌شود.

در حال حاضر نیکیتا میخالکف برترین چهره سینمایی روسیه است، فیلم‌سازی که علاوه بر فیلم‌های زیبا، فضا، تصاویر و دنیایی متفاوت را به مخاطبان نشان می‌دهد، دنیایی که او با اولین فیلمش که یک وسترن روسی آورد و باعث نگاه‌هایی دوگانه به او شد، نگاه‌هایی که پیش از فروپاشی بعضا از اینکه انقلاب روسیه زیر سوال رفته است، خشمگین بودند و نگاهی دیگر مثبت از جسارت به تصویر کشیدن دروغ‌های یک آرمان و ایده‌هایی عجیب برای رهایی انسان از اسارت.