به مناسبت روز بزرگداشت شیخ اشراق سهروردی
غربت فیلسوف عارف
ایران همواره مهد شاعران و ادیبان و عارفان و فیلسوفان بوده است. در این میان برخی از اقبال عام و خاص برخوردار بودند و برخی دیگر به واسطه فهم بیشتر نسبت به زعمای قوم خویش متهم به الحاد شده و مرتد خوانده شدند و به جرم دانایی مجازات شدند.
علی طجوزی
ایران همواره مهد شاعران و ادیبان و عارفان و فیلسوفان بوده است. در این میان برخی از اقبال عام و خاص برخوردار بودند و برخی دیگر به واسطه فهم بیشتر نسبت به زعمای قوم خویش متهم به الحاد شده و مرتد خوانده شدند و به جرم دانایی مجازات شدند. به عنوان مثال از عرفا میتوان به نامهایی نظیر حسینبن منصور حلاج و عینالقضات همدانی اشاره کرد و از فلاسفه و حکما به سهروردی معروف به شیخ اشراق. سهروردی فیلسوفی است که بر خلاف مشاییان (پیروان ارسطو) تنها ابزار کشف حقیقت را استدلال و تفکرات عقلی نمیداند و سلوک قلبی و مجاهدات نفس را برای کشف آن ضروری میداند. همین نوع تفکر است که بر مذاق عالمان معاصرش خوش نمیآید و با سعایت و بدگویی موجبات قتل او را فراهم میآورند.
امروز هشتم مرداد مصادف است با روز بزرگداشت شیخ اشراق. به همین مناسبت نگاهی کوتاه و گذرا به زندگی و افکار او انداختهایم.
شهابالدین یحییبن حبشبن امیرک سهروردی در سال ۵۴۹ ق در روستای سهرورد زنجان متولد شد.
شهابالدین سهروردی، پس از پایان مکتب از سهرورد به مراغه رفت و مقدمات علوم را نزد «مجدالدین جیلی» فرا گرفت. وی پس از استفاده از استادان حوزه مراغه، برای تکمیل مراتب علمی به سوی اصفهان رهسپار شد. شهابالدین سهروردی، تمام علوم آن زمان را فرا گرفت و در سن شانزده سالگی از استاد بینیاز شد.
شهابالدین سهروردی بعد از اتمام تحصیلات رایج آن زمان، شروع به مسافرت در سرتاسر سرزمینهای اسلامی کرد. وی با مشایخ صوفیه ملاقاتها کرد و از تعالیم آنها بهرهها گرفت. شیخ اشراق اوقات بسیاری را به تفکر و نیایش میگذراند. در همین زمان بود که از مناطق آناتولی و سوریه عبور کرد و علاقه وافری به شهرهای این دو کشور پیدا کرد. در یکی از این سفرها، بین راه دمشق به حلب، ملک ظاهر پسر صلاحالدین ایوبی را ملاقات کرد. ملک ظاهر که سخت شیفته شهابالدین شده بود، از او خواهش کرد که در قصر وی ماندگار شود. شهابالدین خواهش ملک ظاهر را پذیرفت و در قصر وی اقامت کرد. پس از آن شیخ اشراق با علمای آن دیار مناظره و مباحثه میکرد، به طوری که در هر مناظره طرف مقابل پس از قبول نظر ایشان، به مقام علمی او اعتراف میکرد.
شیخ اشراق سهروردی پس از مدتی اقامت در قصر ملک ظاهر، مورد بیمهری مقامات مذهبی واقع شد. آنان برخی از اظهارات سهروردی را برای اسلام خطرناک دانسته و مرگ او را خواستار شدند. پس از مخالفت ملک ظاهر با خواسته آنان، مقامات مذهبی عریضهای به نزد صلاحالدین ایوبی فرستادند. صلاحالدین در این مورد پسرش را تهدید به عزل یا پیروی از خواسته رهبران دینی کرد. به این ترتیب شهابالدین سهروردی در شهر حلب زندانی شد و در سال ۵۸۷ ق (مطابق با ۱۱۹۱ م) در ۳۸ سالگی و بنا بر نقلی او را خفه کردند.
در دورهای که شیخ اشراق سهروردی در آن زندگی میکرد، افرادی که با آنها مانوس بود خالی از تعصب نبودند و چون شیخ اشراق اندیشمندی آزاده و دارای استقلال فکر و اندیشه بود، در بیان تفکرات خود بیپروا و متهور عمل میکرد و همین عملکرد او موجب گرفتاریاش شد.
نورالدین عاروینی، از علمای معاصر و دوست سهروردی، پس از کشته شدن او به یاران خویش میگوید: «من در عمرم کسی را به ذکاوت، هوش و فراست شهابالدین ندیدم و لیکن به واسطه تهور و بیمبالاتی در سخن، بر او بیمناک بودم و آنچه حدس میزدم واقع شد.»
شیخ اشراق سیر و سلوک معنوی را از صوفیان آموخت. وی کشف و شهود و ذوق را بر عقل مقدم میدانست. در آن زمان مشاییان (ارسطوییان) بر فلسفه اسلامی مستولی بودند. در میان ارسطوییان علم حضوری جایگاهی نداشت، هرچند که گاهی در پارهای از آثار فیلسوفانی چون فارابی به علم حضوری اشاره شده است، اما علم خداوند به عالم را نیز اینان حصولی میدانستند. شیخ اشراق سهروردی دریافت که نه تنها روح اسلامی با اینگونه تفکر بیگانه است، بلکه حکمت انسی ایرانیان باستان نیز بر توجه به ظهور انوار عقلی - که همان عقل حضوری است - متمرکز بوده است. آنها اشراق و شهود را اساس دانش بشر تلقی میکردند. در حکمت اشراق، ادراک وجود به نوعی شهود عارفانه حاصل میشود، نه به برهان و دلیل عقلی و دین دانش را دانش ذوقی میگویند نه دانش بحثی.با وجود عمر کوتاه آثار متعددی از وی به جای مانده است. تعدادی از آنها ناپدید شده و چندین اثر از او منتشر شده است؛ دیگر آثار او به صورت نسخههای خطی در کتابخانههای ایران، هند و ترکیه موجود است.
حدود پنجاه عنوان از آثار سهروردی از طریق تواریخ و تذکرههای گوناگون به دست رسیده است که میتوان آنها را به پنج گروه زیر تقسیم کرد:
۱. چهار رساله بزرگ تعلیمی که سه رساله آن درباره فلسفه مشایی ارسطو میباشد و رساله چهارم به حکمت اشراقی محض پرداخته است. تمام این آثار به زبان عربی نوشته شده است.
۲. رسالههای تعلیمی کوتاه؛ چون: هیاکل النور، الالواح العمادیه، پرتونامه، اعتقاد الحکما، اللمعات، یزدان شناخت و بستانالقلوب. این رسالهها شامل توضیحهایی است درباره مسائل مورد بحث در رسالههای بلند ایشان. تعدادی از این آثار به زبان عربی و برخی به فارسی است.
۳. حکایتهای ساده که به زبان رمزگونه نوشته شده است و معرف سیر و سلوک از مرحله نفس تا مرحله اشراق است. بیشتر این رسالههای کوتاه به زبان فارسی نوشته شده و عبارتند از: عقل سرخ، آواز پر جبرئیل، الغربه الغربیه، لغت موران، رساله فیحالات الطفولیه، روزی با جماعت صوفیان، رساله فیالمعراج و صفیر سیمرغ.
۴. تفسیرهای متون قدیمی فلسفه و قرآن کریم مانند ترجمه رسالهالطیر ابنسینا به فارسی، تفسیر اشارات و تنبیهات ابنسینا و رساله گم شده فیحقیقه العشق در شرح رساله العشق ابنسینا و تفسیر آیاتی از قرآن و حدیث.
۵. ستایشها، مناجاتهای سهروردی.
نظام فلسفی حکمهالاشراق
نظام فلسفی اشراق، یکی از پرارزشترین نظامهای اسلامی است که اصول آن به صورتی که امروز شناخته شده است، از سوی متفکر، عارف و عالم عظیمالشان، شهابالدین سهروردی، تدوین و تنظیم شده است. تاثیر فلسفه اشراق بر تکامل فلسفه در ایران و به خصوص تاثیر آن بر عرفان نظری، شاید بیش از کلیه نظامهای دیگر فلسفی باشد. پایههای تاریخی فلسفه اشراق از طرفی بر تعالیم عالیه قرآن مجید استوار است و از طرف دیگر بر مکتبهای فلسفه افلاطونی و نوافلاطونی مبتنی شده است؛ نیز به طور کلی، پایههای «مشرقی» هم برای آن میتوان جستوجو کرد. فلسفه اشراق با وجود حکمت مشاء، که تعقل و برهان را اصیل میداند، تعقل و برهان را مبتنی برشناخت نور موجود از موضوع میداند. هستی از دیدگاه فلسفه اشراق، نور مجردی است که از اصل نورالانوار ساطع شده و عالم را فرا میگیرد.
مراحل چهارگانه فلسفه اشراق
۱ - مرحله اول، تزکیه نفس و آماده شدن برای مکاشفه و درک بارق الهی: در این مرحله، موضوع مدرک از اناییت متعالیه خود آگاه میشود و به وسیله مشاهده و حدس فلسفی، عالم ما بعدالطبیعه و هستی متعالیه را تصدیق میکند.
۲ - مرحله مشاهدهانوار الهی و کسب انوار سانحه که مبنای شناخت و علم را تشکیل میدهند.
۳ - مرحله ساختمان علم صحیح: در این مرحله، فیلسوف از حکمت بحثی و علم صوری استفاده کرده و تجربه خود را که در مراحل ۱ و ۲ تحصیل شده است، در نظام صوری برهانی مورد تحلیل قرار میدهد؛ ... و ساختمان علم بنا میشود. به عبارت دیگر، این مرحله، اعمال روش ساختمانی علم است، مبتنیبر تجریبات نفسانی، باطنی و اشراقی. حاصل این مرحله، حصول علم یقینی است و نظامی دارای صورت و مشخصات خاصی است که قابلیت تحلیلی فلسفی مطالب را دارا باشد.
۴ - مرحله تدوین حاصل از مراحل ۱ تا ۳: یعنی پس از تحصیل یقین فیلسوف میباید نتایج تجربیات خود را مدون سازد. در این مرحله، برای تدوین نتایج، دو نوع زبان به کار بسته میشود، یکی زبان فلسفی عادی که مبتنی بر علم صوری است، و دیگر زبان تمثیل. از نظر سهروردی، زبان تمثیل گویاترین زبان برای بیان نتایج تجربیات اشراقی است.
مکتب شیخ اشراق
شیخ اشراق با آنکه در حکمت مشایی تبحر داشته است، آیین مشایین و پیروان ارسطو را سست یافته و سخت انتقاد کرده است و روش خود را که حکمت اشراق و حکمت نوریه خوانده، به حکمای مشرق منسوب داشته است (با آنکه مبانی حکمت اشراقی به حکمای مشرق منسوب است، لفظ اشراق ظاهرا با کلمه شرق و با اشراق شمس ارتباط وضعی ندارد، بلکه انتساب عنوان اشراقی به این دسته از حکما و به حکمت آنها، از آن رو است که قایل به حصول معرفت تام، از طریق اشراق باطن و روشنی قلب میباشند). وی با آنکه حکیم است، نوعی مشرب تصوف دارد، با این حال از صوفیه به شمار نمیآید و کلمه التصوف نیز بیشتر شامل مسائل علم الهی است تا عقاید متصوفه.
نزد وی منشا کل کاینات نورالانوار است، که نور قاهر نخستین از آن صادر میشود.
البته نور نخستین، در ظهور خویش، حاجت به علت ندارد، و به ذات خویش قائم است، درصورتی که هر چیز دیگر عرضی و تبعی است، و به اصطلاح، ممکنالوجود است و استقلال ندارد.
پس، ظلمت، برخلاف پندار مجوس، امری مستقل نیست که در مقابل نور باشد، بلکه نسبت آن با نور، نسبت عدم در برابر وجود است. نور نخستین منشا تمام حرکات عالم است، اما حرکت خود او، تغییر مکان نیست، بلکه فیض و اشراق است که لازمه ذات او است. اشراقات او نیز لایتناهی است، و همواره اشراقات عالیتر، منشا و مبدا اشراقات فروتر میشود، و متدرجا نور عالی منشا نور سافل و نور سافل منشا نور اسفل میگردد. هر نور عالی نسبت به نور سافل قاهر به شمار میآید و هر نور سافل نسبت به نور عالی، شوق و محبت دارد. تمام این اشراقات وسایط به شمار میآیند. (شبیه ملائکه در نزد متکلمین). عالم چون اشراق نور نخستین است، مثل خود او قدیم و ازلی است، اما چون خود، موضوع اشراقات متکرر (قابلتکرار) است، ممکنالوجود است نه واجبالوجود. باری شیخ اشراق، مثل افلاطون، به چیزی نظیر عالم مثل (۲) افلاطونی و دنیای «امشاسپندان»، که وی آنها را انوار متوسط میخواند، قایل است و میگوید: حکیمان فارس اینگونه انوار متوسط را به نامهایی چون خرداد، مرداد و اردیبهشت میخواندهاند. حکمت شیخ اشراق، مثل عرفان صوفیه، بر ذوق و کشف مبتنی است و او آن را حاصل خلوت خویش میداند.
تالیفات شیخ اشراق:
۱. حکمه الاشراق ۲. تلویحات ۳. المشارع و المطارحات ۴. هیاکل النور ۵. کلمهالتصوف ۶. رساله عقل سرخ ۷. آواز پر جبرییل ۸. روزی با جماعت صوفیان ۹. رساله فیحالهالطفولیه و...
ارسال نظر