نمایشگاه استادان بزرگ نستعلیق؛ موزه هنرهای معاصر
شیدایی و خرامان نی!
۱ وارد موزه هنرهای معاصر که میشوی، از همان دم در تابلوهای کوچک و بزرگ آثار قدمای خوشنویسی ایران زمین، چون نگینی چشمت را میگیرد و چون آهنربا (بخوانید آدمربا) تو را به سمت خودش میکشد.
علیرضا مجمع
۱ وارد موزه هنرهای معاصر که میشوی، از همان دم در تابلوهای کوچک و بزرگ آثار قدمای خوشنویسی ایران زمین، چون نگینی چشمت را میگیرد و چون آهنربا (بخوانید آدمربا) تو را به سمت خودش میکشد. آخر کیست که بتواند این شور شیدایی را توصیف کند؟ معافم کنید، از من بر نمیآید بگویم پس از سالها پرسه زدن در حاشیه این شیداییها و شورهای بیبدیل عاشقهای اساتید بزرگ، وقتی هنوز هم با اثر میرزا رضای کلهر، درویش عبدالمجید طالقانی، عمادالکتاب قزوینی و میرزا غلامرضا اصفهانی مواجه میشوم عنان عقل از کفم میرود و مبهوت و سرگردان، اگر دلمشغولیهای عصر اینترنت و روزمرگیهای زمانه بیمحتوا رهایم کند، ساعتها در یکی از دالانهای موزه هنرهای معاصر میایستم و غرق تابلویی میشوم که بیش از یک قرن از خلقش گذشته است. نمیتوانم این شور و شیدایی را وصف کنم. معافم کنید.
۲
هر چه هست، نمایشگاه استادان بزرگ نستعلیق از شاهکارهای خوشنویسی سنتی با آثاری از گنجینههای خصوصی ۳۲نفر از عاشقان این دیرین هنر ایران زمین از هفدهم تیر ماه در موزه هنرهای معاصر گشایش یافت. انضمام این گنجینه منحصر به فرد، آثار اساتید فعلی خوشنویسی ایران است که در بالای تاج این معاصرین، به طور قطع نام استاد جلیل رسولی میدرخشد. او در این نمایشگاه دو تابلوی منحصر به فرد به نمایش گذاشته است که البته در میان کارهایش شاید یکه نباشد، اما در کنار آثار دیگر اساتید خوشنویس، نمیتوان رقیبی برایش یافت. جلیل رسولی به این نمایشگاه تابلویی از سید حسن میرخانی را داده که به قول خودش سالها بود (بیش از چهل سال) در گنجینه شخصیاش بود. جلیل رسولی از شاگردان خلف و ممتاز استاد حسن میرخانی بود که استاد به او نظری ویژه داشت. مدرک استادیاش را از دست درویش پیر گرفت و در رحلت استاد در کنار مزارش در امامزاده عبداله، مثل پسرش به کسانی که میآمدند خوش آمد میگفت و به او تسلیت میگفتند از باب رحلت استاد. پس با این نظر ویژهای که استاد حسن به جلیل داشت، حتما انرژی شیدایی استاد پیر در آثار استاد جوان، که خود نیز دیگر اندکی پا به سن گذاشته است، تاثیر مستقیم دارد که آثار جلیل رسولی این همه به دل مینشیند.
انعطاف خط او با رقص خط استاد یکی است و میتوان گفت جلیل رسولی از همه شاگردهای درویش پیر به او شبیهتر است. دو تابلوی منحصر به فرد جلیل از دور هم قابل تشخیص است؛ او نوشته است: یدالله فوقایدیهم، وقتی میرسی نزدیک تابلو، میبینی درست حدس زدهای. کارهای رسولی حتی با چشم غیرمسلح هم قابل تشخیص است. دیگر نمیخواهد ذرهبین موزه را که دم در میدهند دست بگیری، این اعجاز خوشنویسی ایرانی است.
۳
حیرت نمایشگاهی که تا هفدهم مرداد در موزه هنرهای معاصر ادامه دارد، بیشک متعلق به آثار قدمای خوشنویسی ایران است. نمیتوانی دل بکنی از این تابلوهای منحصر به فرد اگر دلت بگذارد دوست داری فکر کنی، چرا هنر خوشنویسی ایران زمین در تمام طول قدمتش پیشرفتی نداشته است. هر پیشرفتی بوده تا میرزا غلامرضای اصفهانی و میرزا رضای کلهر و نهایتا سیدحسین و سیدحسن میرخانی متوقف مانده است. آدمی در ذاتش دوست دارد حیرت کند از پدیدههای اطراف، اما این حیرت در صد سال پیش متوقف مانده است. حیرت تبدیل شده است به لذت. دیگر حیرت نمیکنی که اثری از جواد بختیاری، غلامحسین امیرخانی، کیخسرو خروش و عباس اخوین ببینی، از آثار این استادان بی گفت و گو لذت میبری، اما حیرت...!؟ با چشم عقل که ببینی حسرت میخوری که چرا در خط نستعلیق این دوران، نمیتوانی رشدی ببینی. حسرت میخوری که نمیتوانی دیگر حیرت کنی. اگر حیرت میکنی از باب دیدن خط میرزا غلامرضا و سیدحسن میرخانی است. حیرت همراه با لذت بیپایان.
۴
با امیرعبدالحسینی مینشینم به صحبت و از رفاقت دیرینی که در حوزه هنری با هم داشتیم میدانستم که او دبیر این حیران خانه شده است. پس حتما حرفهایی دارد بزند. یک ذرهبین دستش است که به شوخی میگویم از ذرهبین شرلوکهلمز بزرگتر است(!) از نمایشگاه میگوید و اینکه او خوشنویس نبود و برای همین تعصبی روی این هنر نداشت و توانست بدون تعصب این تعداد اثر را جمعآوری کند.
راست میگوید. خوشنویسی در ایران هم اسیر تعصب است. اینکه تو شاگرد کسی هستی و سبک هیچ استاد دیگری را نمیتوانی به دایره دلت راه دهی. سبک استاد غلامحسین امیرخانی، قطعا تفاوتهایی با سبک استادحسن میرخانی دارد. این هر دو البته به دل مینشیند، اما شاگردانشان نمیتوانند سبک دیگری را درک کنند. به عبدالحسینی البته نگفتم من هم این تعصب را دارم! قرار یک گفتوگوی مفصل را درباره نمایشگاه و هنر خوشنویسی با او گذاشتم تا بنشینیم و بگوییم چگونه این مجموعه گردآوری شد و ارزش آثار چقدر است و...
۵
در گوشههایی از موزه جمعهای چهار، پنج نفری دیده میشوند. استادعلی شیرازی با چند نفر ایستادهاند و درباره تابلوی عمادالکتاب قزوینی صحبت میکنند. دیگرانی هم هستند، اما اثری از این نسل نیست، از جوانان نسل اینترنت که اسیر موسیقیهای رپ و هویمتال شدهاند. حتما با چشم سر میاندیشند که این خزعبلات چیست؟ چرا باید وقت خود را در جایی حرام کنند که هیچ اتفاق خارقالعادهای در آن قرار نیست بیفتد، چرا باید...
۶
«مخمور جام عشقم، ساقی بده شرابی» شراب این جام عشق، در این زمانه و شهر پردرد، آدرسش هست خیابان کارگر، بالاتر از بلوار کشاورز، موزه هنرهای معاصر. تا پا در موزه میگذاری، کهربای فضا تو را مبهوت میکند. از شکستهنستعلیق درویش عبدالمجید طالقانی بگیر که با ذرهبین به استقبالش بروی، تا کتیبههای میرزاغلامرضای اصفهانی که قدرتش بیبدیل است و ماندگار. توصیف این شور و شیدایی که پس از سالها از گنجینههای خصوصی بیرون آمده، با این قلم ممکن نیست، معافم کنید!
ارسال نظر