کتابعصرتلاطم؛ماجراهای دنیای جدید(۱۰)
توازن شکننده عرضه و تقاضا؛ آغاز ماجرا
مترجم :صالح واحدی
درمجموع اوپک از افزایش ظرفیتهای تولیدی استقبال نکرده و این به نحو مشهودی بازار نفت را تحتتاثیر قرار داده است. اکنون فاصله بین عرضه و تقاضا آن قدر ناچیز است که حتی تعطیلی موقت یک مرکز تولید نفت در جهان اثرات خود را سریعا در بازار نشان میدهد. تهدیدهای فزاینده نسبت به میادین نفت، خطوط لوله، انبارها و پالایشگاهها به ویژه در خاورمیانه و نیجریه نیز بر شکنندگی این توازن افزوده است.
نویسنده:آلن گرین اسپن
مترجم :صالح واحدی
درمجموع اوپک از افزایش ظرفیتهای تولیدی استقبال نکرده و این به نحو مشهودی بازار نفت را تحتتاثیر قرار داده است. اکنون فاصله بین عرضه و تقاضا آن قدر ناچیز است که حتی تعطیلی موقت یک مرکز تولید نفت در جهان اثرات خود را سریعا در بازار نشان میدهد. تهدیدهای فزاینده نسبت به میادین نفت، خطوط لوله، انبارها و پالایشگاهها به ویژه در خاورمیانه و نیجریه نیز بر شکنندگی این توازن افزوده است.
حمله تروریستی فوریه ۲۰۰۶ به تاسیسات عظیم نفتی عربستان سعودی - کهظرفیت روزانه تولید آن ۷ میلیون بشکه در روز است - اگرچه ناکام ماند، اما زنگهای خطر را به صدا درآورد. چرا که تروریستها توانسته بودند از اولین خط حفاظتی تاسیسات عبور کنند. اگر آنها موفق شده بودند، افزایش ناگهانی قیمت نفت بازارهای مالی جهان را به هم میریخت و بسته به میزان آسیبهای احتمالی و حجم کاهش تولید به رشد اقتصادی جهان صدمه میزد.یا مثلا اگر ایران احساس کند در معرض تهدید قرار دارد یا تحریک شود، احتمال انسداد تنگه هرمز در خلیجفارس وجود دارد که محل عبور یک پنجم نفت خام جهان است.خوشبختانه رفتار بازار، سپر تدافعی جدیدی خلق کرده است.
تولیدکنندگان نفت، مصرفکنندگان و اخیرا سرمایهگذاران کشورهای توسعهیافته میزان ذخایر فوق ارضی نفت را تاحد قابل توجهی افزایش دادهاند.
در تاریخ نفت اصولا کسانی میتوانستهاند در بازار نقشآفرین باشند که ذخیره منابع عظیم نفت برایشان امکانپذیر بوده است. ذخایر عمدتا ارزش احتیاطی داشته و بیشتر در موارد توقف ناگهانی مراکز تولید در مناطق مختلف جهان به کار میآمده است. اما پیشرفتهای مهم در عرصههای مالی راه را برای حضور بازیگران بیشتری در بازار نفت گشوده که آنان نیز اکنون در قیمتگذاری نفت دست دارند.
وقتی در سال ۲۰۰۴ معلوم شد که صنایع نفت جهان به اندازه کافی برای افزایش ظرفیت سرمایهگذاری نکردهاند تا بتواند تقاضای روزافزون بازار را پاسخ گوید، ادامه افزایش قیمتها قابل انتظار بود و چون طبیعت این سرمایهگذاری بلندمدت و دوره بازگشت آن نیز طولانی بود خود به خود به افزایش قیمتها دامن زد. چنین فضایی برخی مالکان ذخایر نفتی را ترغیب کرد که بخشی از منابع خود را در معرض فروش بگذارند. سرمایهگذاران نیز به میلیاردها بشکه نفت در آینده امیدوار شدند.
قراردادهای تحویل نفت به سرمایهگذاران در آینده چیزی نبود که پنهان بماند و در نتیجه متقاضیان نفت را به این فکر انداخت که پیشاپیش رفع نیازهای خود را برنامهریزی کنند و این همه به نوبه خود تقاضا را افزایش داد.
نتیجه آنکه باز هم فشار تقاضا قیمت را افزایش داد. اینک هم نیاز بود که ذخایر احتیاطی نفت پر شود و هم منابعی برای پاسخگویی به چنین تقاضاهایی ذخیره شود.
به عبارت دیگر مقادیری از نفت موجود در مراکز ذخیره و لولههای نفت جهان متعلق به سرمایهگذاران است که برای آینده کنار گذاشته شده است.
گزارشی که بانک تصفیه بینالمللی منتشر کرده نشان میدهد که در فاصله دسامبر ۲۰۰۴ تا ژوئن ۲۰۰۶ مشارکت نهادهای مالی در بازار نفت حدود ۶ برابر افزایش یافته است.
سرمایهگذارانی که جدیدا به بازار سالانه دوهزار میلیارد دلاری نفت وارد شدند، قیمتها را شتاب بیشتری بخشیدند و باز هم نسبت بین عرضه و تقاضا را تحت فشار قرار دادند. به عبارت بهتر افزایش سرمایهگذاران در این بازار کمکی به افزایش عرضه نفت در جهان نکرده، بلکه قیمتها را تحریک کرده و نفت خام موجود در ذخایر زیرزمینی اوپک را به ذخایر روی زمینی کشورهای توسعه یافته منتقل کرده است. چنین ذخایری میتواند امنیت عرضه نفت در آینده را تقویت کند و من تصور میکنم که در بلندمدت از فشار قیمتها جلوگیری کند.
سرعت تغییرات در بازار نفت و افزایش محیرالعقول قیمتها طبیعتا مخالفتهایی را نیز برانگیخت. زمانی که قیمت هر بشکه نفت به ۷۵دلار رسید، منتقدان اظهار داشتند که صنایع نفت و سفتهبازان دست به دست هم دادهاند تا قیمت نفت را نجومی افزایش دهند. در سالهای اخیر پروندههای بسیاری برای قیمتهای بالای نفت در آمریکا گشوده شده که در تمام آنها انگشت اتهام توطئه به سوی شرکتهای نفتی اشاره رفته و گاه تحقیقات کنگره را نیز در پی داشته است. وقتی هم تحقیقات منجر به کشف توطئهای نمیشد پروندهها به بایگانی میرفت. نسبت دادن مساله مهمی چون قیمت نفت به توطئه در ابتدا هیجانانگیز و جلب نظرکننده است، اما واقعیت خیرهکنندهتر است: ما باز هم دست بازار را میبینیم که کار خود را میکند.
در نظر بگیرید که سرمایهگذاران اکنون نفتها را پیشخرید نمیکردند و قیمتها افزایش نمییافت. در این صورت قیمتهای پایین باعث میشد که رشد مصرف منابع نفتی سرعت بالاتری داشته باشد و به آنجا میرسیدیم که عرضه نفت تکافوی تقاضای آن را نمیکرد. در آن زمان ذخایر مصرفکنندگان نیز ته میکشید و ناگهان قیمتهای نفت سر به فلک میگذاشت. در نتیجه اقتصاد جهان دستخوش تلاطم میشد. برعکس شرایط فعلی باعث شده که کشورهای جهان به صرفهجویی در مصرف روی آورند و از سوی دیگر کشورهای تولیدکننده نیز تشویق شدهاند که ظرفیتهای تولیدی خود را افزایش دهد. اگرچه ظرفیتهای تولیدی نفت هنوز کافی نیست، اما در این سالها رشد چشمگیری داشته است. اگر واقعیتهای بازار این تغییرات را در تولید و مصرف ایجاد نمیکرد بدون شک جهان شوکهای شدیدتری را باید انتظار میکشید.
اگر مانند دو دهه قبل ظرفیت مازاد تولیدی ۱۰میلیون بشکه در روز داشتیم، نه افزایش تقاضا و نه توقفهای موقت تولید - به خاطر توفان، خرابکاری یا تعمیرات برنامهریزی نشده - نمیتوانست قیمتها را چنین افزایش دهد. مشکل اصلی این است که به جز شرکت «سعودی - آرامکو» آنان که میخواهند سرمایهگذاری کنند (شرکتهای خصوصی بینالمللی) نمیتوانند به سرمایهگذاری تولیدی سودآوری مطمئن باشند و آنان که میتوانند سرمایهگذاری کنند این کار را نمیکنند.برخی اعضای اوپک برنامههای کوتاهمدتی برای افزایش تولید طراحی کردهاند تا شاید از قیمتهای بالای فروش بیشترین بهره را ببرند. اما من نمیتوانم در مورد استحکام چنین برنامههایی قضاوت کنم.
ارسال نظر