کتاب
جان مککین کیست؟
طبیعی است که پس از آن مبارزات مقدماتی سخت و طولانی، اکنون که چند ماهی بیشتر به نوامبر و زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا باقی نمانده است، توجه رسانهها به دو نامزد ( تا اینجا) پیروز احزاب دموکرات و جمهوریخواه معطوف شده و از ... طریق مقاله و برنامههای تلویزیونی و رادیویی و انتشار کتاب در صدد معرفی هرچه بیشتر آنها به رای دهندگان برآیند و احیانا نقاط قوت و ضعف آنها را به آگاهی مردم برسانند.
ظواهر امر تاکنون به نفع باراک اوباما گواهی میدهد، اما جوانی و بیتجربگی نسبی و نیز پوست سیاه او ممکن است در نهایت به نفع جان مککین نامزد حزب جمهوریخواه تمام شود، به خصوص که او نقاط قوت پنهان و آشکاری دارد. دراین مقاله، مککین و نقاط قوت و ضعف او به کوتاهی تحلیل میشود.
آنچه میخوانید، مبتنی است بر سه کتاب که در یکی دو ماه اخیر از طرف ناشران مختلف در باب معرفی جان مککین منتشر شده است:
سواری رایگان: جان مککین و رسانهها
مککین واقعی: چرا محافظهکاران به او اعتماد ندارند و چرا مستقلها نباید به او اعتماد کنند.
مککین: افسانه یک انسان سرکش.
امروزه کسی چندان به یاد نمیآورد که کار راهه سیاسی جان سیدنی مککین سوم، کار راههای که اکنون کاملا با افسانه پردازیها در آمیخته است، با کمک چند ماجرای اتفاقی آغاز شد. در ۱۹۷۳، او پس از پنج سال و نیم اسارت در ویتنام شمالی قهرمانانه به واشنگتن بازگشت.
پدرش، ادمیرال چهار ستاره و معروف نیروی دریایی بود. جان یکی از ۵۹۱ نفر اسیری بود که مبادله شد و به خانه برگشت، اما سردبیران «اخبار آمریکا و گزارشهای دنیا» وی را به عنوان زندانی نمونه که بازگشته انتخاب کردند و سیزده صفحه مصور را در مجله خود به او اختصاص دادند تا دوران دشوار اسارت خود را در دست «چریکهای کمونیست» شرح دهد( «داشتن یک پدر معروف هیچ وقت امتیازی منفی نیست»). این گزارش باعث شهرت و محبوبیت ناگهانی جان مککین شد.
تا ۱۹۷۷، جان به شغل پیشین پدرش، یعنی رابط نیروی دریایی با کنگره، دست یافت و کمیبعد از آن به درجه ناخدایی (Captain) رسید.
جان مککین، در سمت رابط با کنگره بود که با چندتن از سناتورهای مهم و متنفذ آشنا و دوست شد و، به این ترتیب، راه ترقیات بعدی او در حزب جمهوریخواه هموار گردید. او در ۱۹۸۰ با دختر یکی از سرمایهداران با نفوذ ایالت آریزونا ازدواج کرد. این ازدواج، امکانات و پول لازم را در اختیار او گذاشت تا در ایالتی که در ابتدا حتی یک نفر را هم نمیشناخت، صاحب یک کرسی مطمئن کنگره شود.« شناخت جان از آریزونا حتی از شناخت هیلاری کلینتون از نیویورک وقتی که سناتور آن ایالت شد نیز کمتر بود.»
مککین، در آن مرحله، شانس بزرگ دیگری هم آورد: جان رودس، نماینده جمهوریخواه فونیکس و رهبر اقلیت مجلس نمایندگان، به طور ناگهانی اعلام بازنشستگی کرد. راه برای مککین باز شد، اما در آن انتخابات با سه رقیب سرسخت روبهرو بود. آنچه درآن انتخابات باعث پیروزی او شد، سخنان مجادلهآمیز و با حرارتی بود که ایراد کرد، سخنانی که از آن به بعد هم همیشه عصای دست وعامل مؤثر فتوحات سیاسی او بوده است: گوش کنید، دوستان. من بیست و دوسال در نیروی دریایی خدمت کردهام. پدرم در نیروی دریایی بود. پدربزرگم در نیروی دریایی بود. ما در نیروی دریایی خیلی حرکت میکنیم و به اینجا و آنجا میرویم. مجبوریم در همه مناطق کشور زندگی کنیم. آرزو میکنم کاش من هم این اقبال را داشتم که، مثل شما، تمام عمرم را در مکان زیبایی چون این منطقه آریزونا سپری کنم؛ اما من به کارهای دیگری اشتغال داشتم. در واقع، وقتی به این موضوع فکر میکنم، میبینم که طولانیترین اوقات زندگیام را در هانوی گذراندهام.
نویسنده « افسانه یک انسان سرکش» مینویسد: این موضوع کاملا صحت نداشت، اما تاثیر آن بی اندازه بود.« آن طور که کار راهه مککین نشان میدهد، تاثیر افسانه پردازی گاهی به مراتب از بیان صرف واقعیتها بیشتر است.»
روزگار گذشت، جان مککین، از همان آریزونا سناتور شد تا آن که امسال، یعنی بیست و شش سال بعد از ایراد نخستین بار آن سخنان، به خواستهاش رسید و پس از یکی دو بار تلاش ناموفق، سرانجام نامزد حزب جمهوریخواه برای تصدی مقام ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا شد.
در این مرحله نیز بخت و اقبال یار او شد. رقبایش، رودی جولیانی و میت رامنی، هریک به دلیلی کـنار رفتـند و جـمهوریخواهـان مـانـدنـد و مساله انـتـخـاب یک « محـافظـه کار واقعی» («a real conservative»). اوضاع عراق کمیرو بهبودی نهاد (دست کم به ظاهر). بنابراین، جان مککین که از همان آغاز از اقدام جورج بوش در دست زدن به این جنگ نامحبوب حمایت کرده بود، تا حدودی رو سفید شد و «جهانبینی مبتنیبر تجربهاش» زمینهای ثباتی پیدا کرد. از سوی دیگر، «با آنکه امسال به هر حسابی باید سال دموکراتها باشد»، چون آنها درگیر رقابت طولانی نامزدهای خود شدند، فرصتی بادآورده نصیب مککین شد: هیلاری و اوباما بیست و چهارساعته بههم میپریدند، اما رسانهها در کنار آنها اجبارا تصویر جان را نیز نشان میدادند که آرام و خونسرد و خندان بهرهبرداری میکرد. البته از این واقعیت هم نباید غافل بود که تجربه او چه در عالم سناتوری و چه در عرصه جهانی به هر حال، از کلینتون و اوباما بیشتر است؛ در واقع، «آشنایی و تجربه آن دو خیلی از هیچ بیشتر نیست.»
از قول مککین نقل میکنند که یک بار چنین گفته است:« بامزه است، اما هرچه بیشتر میروم، مثل این که شانس بیشتری به من روی میآورد.» تردیدی نیست که جان مککین از بسیاری از سیاستمداران معاصر آمریکا از مهارت و جسارت بیشتری برخوردار است. درعین حال، کارنامه قانونگذاری او چندان هم درخشان نیست. البته، تصویب « قانون اصلاح مبارزات انتخاباتی» در ۱۹۸۲- که با تلاش فراحزبی سناتورها مککین و فاینگولد حاصل شد- نتیجه سال ها زحمت آنها بود؛ ولی در واقع، فقط همین یکی است و دستآورد بزرگ دیگری درکارنامه قانونگذاری آقای مککین مشاهده نمیشود. به علاوه، درخدمت به حوزه انتخاباتیاش، یعنی آریزونا نیز کار چندانی صورت نداده است. حتی مینویسد که «درسراسرایالت آریزونا شهرتی نامطلوب دارد؛ زیرا همواره از درآمیختن با مردمان کوچک پرهیز نشان داده است.» با این حال، مککین یک « استراتژیست بزرگ در فرهنگ غالب بر واشنگتن است،» و بهخصوص میداند که با رسانههای ملی چگونه رفتار کند.«روزنامهها عاشق مککین هستند.» او به خوبی میداند که شهرت چگونه ساخته میشود و چگونه پایدار میماند. نویسندگان درمواردی رایگان معتقدند که مککین «در روزنامهها رخنه کرده است» و میداند که مخالفان خود را چگونه باید به متحد خود تبدیل کند. با این همه، مخالفان مککین نیز در رسانهها کم نیستند. روی هم رفته، نه محافظهکاران « اصولگرا» و نه لیبرالهای سنتی به او اعتماد کافی دارند. خیلی از محافظه کاران ممکن است از لج «آن نامزد سیاه پوست» بالاخره به او رای دهند، اما لیبرالها بعید است که نهایتا به او گرایش پیدا کنند. «محدودیتهای» جان مککین، علاوه بر سابقه پشتیبانی از جنگهای عراق و افغانستان، به سن او نیز مربوط میشود. ۷۲ سالگی را بسیاری برای تصدی یکی از حساسترین مقامات دنیا سن مناسبی نمیدانند. به علاوه گفته میشود که بسیار عصبی است و کنترل خود را به سرعت از دست میدهد. این نکتهای است که حتی « اکونومیست» لندن نیز به آن اشاره کرده است. علاوه بر محافظهکاران «اصول گرا» و لیبرالها، گروه موسوم به « اختیار گرایان» (liber tarians) نیز با جان مککین، که به معنایی طرفدار دولت بزرگ و «مداخلهگر» است، سرسازش ندارند. در پایان، باید به موضع مککین نسبت به ایران نیز اشاره کرد. وی ایران را در همان مسیر جورج بوش، «دولتی شیطانی» میخواند و غالبا از ضرورت «به عقب راندن» این دولت شیطان سخن گفته است. البته اخیرا چنین اظهار داشته که از بیان این عبارت، هرگز این نیت را نداشتهام که باید اعلام جنگ دهیم، اما این را هم افزوده است: « مردم باید بدانند که من بدترین کابوس حماس خواهم بود.»
منبع: irDiplomacy.ir
ارسال نظر