جست‌وجو ادامه دارد

جلال آل احمد

هانیبال الخاص- در قدم اول- یعنی که با پرده اول- به عالم اساطیر می‌رفتی؛ اساطیر آشور و مکده (بابل) آدم‌ها با مکه عقاب و گراز و تن شیر و گاو (صرف نظر از حضرت «گیلگمش» که هنوز ترجیع‌بند او است و اسمی بود برای تالاری که دو سه سالی در تهران گرداند) یا آدم - حیوان- خداهای اسطیری با هیکل‌های ستبر و سنگین و همچو ستونی نخراشیده در گوشه‌ای- یا آدم‌های کفن‌پوش و دراز و خمیده پشت و از قبر گریخته به رستاخیز و این بود آخرین مرحله عروج او. از زمین یقین (که برای او اساطیر است) به آسمان تفنن واقعیت (که برای او وضعیت آشوری بودن است) و بعد که از آن عالم در می‌آمدی، می‌دیدی در پرده‌هایش طنزی است به نقش برجسته‌های تخت‌جمشید (با تقلیدی که در آنها از «خرس آباد» شده بوده است- کاخ آشور بالی پال) آدم‌های الخاص به همان سلسله مراتب، هم زنجیران یا قطارانند.

آنجا هدیه برندگان به بارگاهی و او اینجا دست خالی روانگان به پیشگاه مرگ را به عالم غیب. غم مرگ را و دچار عالم غیب بودن را در سراسر کار الخاص می‌دیدی و هنوز می‌بینی.

مرد پرشوری است و سخت تحرک دارد. شلوغ است. سخت محبت طلب است. این دلیل هر محیطی را از وجود خود بدجوری پر می‌کند.

بعد این که سال‌ها پیش، از آشوری بودن به آمریکا گریخته و بعد از آمریکا به نقاشی و اکنون از نقاشی به شعر، یعنی از خویشتن به جهان و از جهان به تصویرش و در تصویر به اساطیر و از این راه به شعر و جست‌وجو ادامه دارد... که دقیق‌تر باد و عمیق‌تر.

جلال آل احمد

مرداد ۱۳۴۵