نویسنده: آلن‌گرین‌اسپن

مترجم: صالح واحدی

کره جنوبی نیز به تقلید از ژاپن جایگاه‌های حساس را به هسته‌های بزرگ تجاری واگذار کرده بود.

در تایوان شرکت‌های بزرگ تحت مالکیت دولت بودند و مانند دیگر ببرها حمایت شدید از صنایع داخلی به عمل می‌آمد.

بیشتر این کشورها نیز رهبرانی کاریزما و البته اقتدارگرا داشتند. در سنگاپور «لی‌کوان یو» ظهور این شهر کوچک، اما در کلاس جهانی را کلید زد. اما برخی دیگر از اقتدارگرایان نظیر ژنرال سوهارتو که بر سیستم شبه سرمایه‌داری اندونزی حکومت می‌کرد، موفقیت کمتری داشتند. ماهاتیرمحمد هم که نمی‌توانست سابقه استعمار در کشورش را فراموش کند، نخست وزیر ناسیونالیست و قدرتمند مالزی بود.من شماری از این رهبران را ملاقات کرده‌ام، اما نمی‌توانم بگویم که با همه آنها آشنایی داشته‌ام. طی سال‌های متمادی من بیشترین تماس را با «لی کوان یو» داشته‌ام که آخرین بار آن در سال ۲۰۰۶ بوده است. اگر چه همه تماس‌های ما با هم در ملاقات‌های حضوری نبوده، اما او را شخصیتی جذاب و تاثیرگذار یافتم.

بار اول که او را دیدم، میهمان جورج شولتز (۶) در کالیفرنیا بود.

دکتر ماهاتیر محمد را در مه ۲۰۰۲ در مهمان‌سرای اختصاصی دولت آمریکا برای سران و مقامات عالی رتبه خارجی دیدم و او را کمتر از آن حدی که انتظار داشتم، آتشین مزاج یافتم. در حقیقت او را آنقدر متفکر و جالب یافتم که از کنار موضوع زندانی کردن انور ابراهیم وزیر امور اقتصادی کشورش و جانشین طبیعی ماهاتیر عبور کردم، در حالی که انور به خاطر نقش سازنده‌اش در امور مالی بین‌الملل مورد احترام ما بود.

من تصور می‌کنم که ال گور معاون وقت رییس جمهور آمریکا وقتی در سال ۲۰۰۲ دادگاه انور ابراهیم را دادگاهی فرمایشی خواند که «استانداردهای بین‌الملی دادرسی را به تمسخر گرفت» نظر همه ما را اعلام کرده بود از نقطه نظر ما، من هیچ گاه نمی‌توانم تصور کنم که چنین بازی سیاسی در آمریکا دیده شود.

وقتی به همراه وزرای دارایی و روسای بانک‌های گروه ۷ در سال ۱۹۹۱ از تایلند دیدار می‌کردیم، در بازدید از قصری باستانی توجه من به آثار «آنالیونوونز» معلم انگلیسی قرن نوزدهمی جلب شد که برای آموزش فرزندان پادشاه کشوری که بعدها «سیام»(۷) نامیده شد، استخدام شده بود. یکی از آن نسل «بومیبال آدولیادی» هم‌اکنون بیش از ۶۰ سال است که پادشاه آن کشور است.

من به طور ویژه‌ای تحت تاثیر نقش پادشاه در تایلند قرار گرفته بودم.پادشاه بومیبال اختیارات قانونی زیادی ندارد، اما نفوذ معنوی بالایی دارد.

وقتی در سپتامبر ۲۰۰۶ بن بست سیاسی به یک کودتای نظامی منجر شد، پادشاه با ظاهر شدن بر صحنه تلویزیون کمک کرد که روند انتقال دولت با آرامش طی شود.

همه رهبران این دولت‌های اقتدارگرا در تجدید حیات اقتصادی کشورهایشان موفقیت‌های اولیه‌ای را کسب کردند. در دهه ۱۹۷۰ صنایع سوبسیدی و تحت حمایت دولت در شرق آسیا هر چه بیشتر برای صادرات تولید کردند و استانداردهای زندگی مردم خود را ارتقا بخشیدند.

علیرغم آنکه اقتصادهای برنامه‌ریزی شده یا شبه آن معمولا ناکارآمدی و اتلاف منابع دارند، برخی از این کشورها رشد خوبی را به نمایش گذاشتند. اما از آنجا که استحکام اقتصاد در کشورهایی که مداخله دولت در آن زیاد است، چندان دوامی ندارد، ببرهای آسیا به تدریج محدودیت‌ها در مبادلات خارجی را کنار گذاشتند و در دهه ۱۹۸۰ عمدتا سوبسیدهای ضد رقابتی را حذف کردند، در حالی که به جز صنایع صادراتی‌شان بقیه تولیدات هنوز به این کمک‌ها وابسته بودند.

تولید کنندگان کالاهای صادراتی وارد عرصه رقابت بین‌المللی شدند، تکنولوژی دریافتی از کشورهای توسعه یافته را با دستمزدهای پایین خود تلفیق کردند و در نتیجه سودهای سرشاری به دست آوردند. در مرحله بعد این شرکت‌های لازم دیدند که برای جذب نیروهای انسانی مورد نیاز دستمزدهای بالاتری را در نظر بگیرند. از آن سو صنایع دیگر نیز مجبور شدند که برای حفظ نیروهای کار آمد خود، حقوق‌های بیشتری بپردازند. این گونه، پرداخت به سطح بالاتری ارتقا یافت و استاندرادهای زندگی رنگ جدیدی گرفت.

در دهه ۱۹۸۰ اتفاق دیگری نیز افتاد. ببرها برای باز کردن راه صادرات خود به کشورهای پیشرفته شروع به همکاری با یکدیگر نمودند. تقسیم و تخصصی‌تر کردن کارها قابلیت و کارآمدی نیروی کار را ارتقا بخشید. به هم پیوستگی و نزدیکی این مجموعه‌ها، هزینه‌های حمل‌ونقل را نیز کاهش می‌داد. اما افزایش دستمزدها و مواجهه ببرها با بازار کار پر خرج‌تر، مزیت‌های رقابتی آنها را در برابر رقبای جدید در آسیا، آمریکای لاتین و دست آخر در اروپای شرقی کم‌رنگ‌ نمود.

خوشبختانه موتور رقابت ببرها دانش و سواد بود و بدین جهت توانستند به سوی تولید کالاهای پیچیده‌تر پیش روند؛ نیمه هادی‌ها، کامپیوتر و دیگر کالاهای های- تک که در بازارهای بین‌المللی ارزش افزوده زیادی را نصیب تولید کننده می‌نماید. سرمایه و نیروی کار با ارزش به تعدادی از این ببرها کمک کرد تا درآمد بیشتر و جایگاه برجسته‌تری در عرصه جهانی بیابند.

اما آیا این دستاوردها به هزینه سایر کشورها- و آنچنان که گفته می‌شود ایالات متحده و اروپا- به دست آمده است؟ پاسخ منفی است. چرا که جمع مبادلات تجاری هرگز صفر نیست. در حقیقت صادرات و واردات جهانی در طی نیم قرن با سرعت بیشتری نسبت به تولید ناخالص جهان رشد داشته است. در کشورهای آسیایی (ببرها) این اتفاق مشهود بود، چرا که تعرفه‌های بالا و برخی محدودیت‌های دیگر تفاوت زیادی در هزینه‌های تولید و به ویژه هزینه کار ایجاد می‌کرد. به محض آنکه مذاکرات تجاری بین‌المللی رفته رفته محدودیت‌ها را برچید و امکانات ارتباطی و حمل‌ونقل بهبود یافت، شرکت‌های زیادی کار تولید خود را به شرق آسیا و آمریکای لاتین منتقل نمودند و درآمد واقعی خود را بالا بردند. همزمان ایالات متحده و دیگر کشورهای توسعه یافته به طرز فزاینده‌ای به تولید کالاهای مجازی و خدمات هوشمند روی نمودند که ارزشی بسیار بالا دارد. برای مثال در ایالات متحده ارزش افزوده بخش بیمه و مالیه که در سال ۱۹۵۳، سه درصد تولید ناخالص داخلی را شکل می‌داد در سال ۲۰۰۶ به ۸/۷ درصد آن رسید، درحالی که در همین سال‌ها تولید کالا به نحو چشمگیری کاهش یافت. در مورد این تغییر قابل توجه بعدا توضیح خواهم داد.

جابه‌جایی مراکز تولید، نظیر انتقال بعضی کارخانه‌های نساجی و پوشاک امریکا به خارج، امکانات و منابع درگیر در این کارها را آزاد کرده و آنها را در اختیار تولید کالا و خدماتی قرارداده که ارزش افزوده بسیار بالایی دارند. نتیجه نهایی چنین امری افزایش میانگین خالص درآمدها هم برای کارگران آمریکایی و هم همتاهایشان در آسیای شرقی بود. در اینجا اگر صنعت خالص را برای درآمدها به‌کار می‌بریم، به معنی درنظر گرفتن تبعاتی چون بیکاری کارگران صنایع نساجی در آمریکا می‌باشد.اقتصادهای شرق آسیا طی ۵۰ سال راه بسیار زیادی را طی کرده‌اند تا به اینجا رسیده‌اند، اما آیا با توجه به اوضاع سال‌های اخیر می‌توانند به پیشرفت خود ادامه دهند؟ آیا ممکن است تحت تاثیر بحرانی مالی نظیر آنچه در سال ۱۹۹۷ اتفاق افتاد، توسعه منطقه به خطر بیفتد؟ پاسخ من این است که تکرار واقعه‌ای مشابه بعید است.بعد از سال ۹۷ ببرهای آسیا به نحو چشمگیری کسری ذخایر خارجی خود را جبران کرده‌اند. از آن مهم‌تر، از وابستگی پول خود به دلار کاسته‌اند و بدین‌وسیله درصد زیادی از سرمایه‌گذاری‌های کوتاه مدت را در شرایط کسری ذخایر موجب بروز بحران می‌شد را متوقف کرده (۸) و در نتیجه امکان کنترل شوک‌های اقتصادی نسبت به یک دهه قبل بیشتر شده‌اند آیا می‌شود گفت که ترقی تجارت و استانداردهای زندگی غیرتضمینی است؟ آری. این پیشرفت‌ها حاصل بازارهای آزاد و رقابتی و انباشت تکنولوژی است. حجم بالای مبادله بین کشورها نیز عملا جهانی بدون مرز ساخته است.(۹)