گفتگو با افشین هاشمی کارگردان نمایش حسن و دیوراه باریک پشت کوه
تلاش برای رسیدن به تئاتر موسیقایی
از تعزیه که دارای داستانی مشخص با زمان و مکان مشخصی است که بگذریم تئاترهای روحوضی و بعدها نمایشهای موسوم به لالهزاری و سیاهبازی نزدیکترین ارتباط ما با نمایش ایرانی است.
غزال صادقی
از تعزیه که دارای داستانی مشخص با زمان و مکان مشخصی است که بگذریم تئاترهای روحوضی و بعدها نمایشهای موسوم به لالهزاری و سیاهبازی نزدیکترین ارتباط ما با نمایش ایرانی است. در طول سالهای گذشته همواره یکی از دغدغههای هنرمندان تئاتر ایجاد پیوندی میان نمایشهای گذشته با انگارههای خاص آن و نمایشهای امروزین بوده است.
به بیان بهتر چگونگی استفاده از آن سبک و سیاق برای روایت مضامین جدید هرازچند گاهی نمایشهایی را به روی صحنه تئاتر ایران فرستاده است.
در این میان دو تفکر عمده وجود دارد. اولی بر این عقیده است که قالب قدیمی میتواند روایتگر اندیشههای امروزی باشد و مغفول ماندن آن در چند دهه گذشته موجب به وجود آمدن ذهنیت کهنگی در مورد آن شده است و تفکر دیگر بر این عقیده است که قالب سنتی تئاتر ما از ظرفیتهای درام برای بیان همه زوایای زندگی امروزی برخوردار نیست و حرکت به سوی نمایش مدرن اروپایی تنها راه چاره است.
نمایش حسن و دیو راه باریک پشت کوه، تجربهای دیگر در راستای تفکر نخست است.زمانی که تماشاگران وارد سالن قشقایی میشوند، نوازندهها درست مثل دسته مطربها نشستهاند و مینوازند، انگار مجلس عروسی است و بعد اندکاندک نمایش شکل میگیرد. نمایش «حسن و دیو راه باریک پشت کوه» شکل مدرنی از نمایش ایرانی است که به شکلی جدید و با نزدیک شدن به ادبیات عامه و قصه جن و پری با شعر و موسیقی فولکلور ایرانی، روی صحنه آورده شده است، شاید آنها که از علاقهمندان قدیمی تئاتر هستند با شیوه مدرنتر در ذهنشان شهر قصه و ماه پلنگ مرحوم بیژن مفید یا چهار صندوق بهرام بیضایی تداعی شود.
افشین هاشمی نویسنده، کارگردان و طراح این نمایش، پیشتر در سیزدهمین جشنواره نمایش آیینی و سنتی حسن و دیو راه باریک پشت کوه را به روی صحنه برد که به عنوان نمایش برگزیده جشنواره شناخته شد.به این بهانه با او به گفتگو نشسته ایم:
با توجه به اینکه این کار در جشنواره آیینی سنتی شرکت کرده است، آیا واقعا آن را یک «نمایش سنتی» میدانید؟
کار ما برگرفته از کارهای سنتی بود و ما در نمایشمان از اشکالی چون تخته حوضی، تعزیه، خیمهشببازی و موسیقی استفاده کردهایم! ارتباط ما با این شکلهای نمایشی سنتی، ارتباطی واسطهای بوده و در نتیجه اجرای ما هم همینطور است.
در کار قبلی خود (هتل ایران) هم از موسیقی استفاده کرده بودید. دلیل استفاده از موسیقی به عنوان یکی از مهمترین عوامل کار چیست؟
یکی از علاقههای من این است که روزی نمایشی را به روی صحنه ببرم که صددرصد موسیقایی باشد. نمایش قبلی من «هتل ایران» در تیترش نوشته شده بود: «کمدی موزیکال». چون در آنجا نمایش از جنس نمایشهای لالهزاری دهه ۲۰ و ۳۰ بود، از این تیتر استفاده کردم اما چون این بار فرم اجرا و موسیقی قدیمیتر بود، از واژه نمایش «شادیآور موسیقایی» استفاده شد. البته در نمایش حسن و دیو راه باریک پشت کوه حجم موسیقی نسبت به هتل ایران خیلی بیشتر بود.
عنوان نمایش، عنوانی ساده بود. انتخاب آن به خاطر نزدیک شدن به جشنواره آیینی سنتی بود یا همسو شدن با یک فضای ساده و کودکانه؟
قبل از جشنواره هم همین نام را داشت. مانند شهر قصه یا ماه پلنگ بیژن مفید که نامهایی کودکانه دارند اما مفاهیم عمیقی پشت نامشان وجود دارد. نمایش من صرفا فقط برای آدم بزرگها نوشته نشده بود. در یکی از شبها تعدادی کودک به سالن آمده بودند که خیلی بیشتر از بزرگترها به شوخیهای جدی و بزرگانه ما میخندیدند که این برای ما خیلی جالب بود. من خودم نمایش شهر قصه «بیژن مفید» را خیلی دوست دارم. در دوران کودکی خیلی به آن گوش میدادم به طوری که بخشهای زیادی از آن را درحالحاضر نیز حفظ هستم. در آن موقع من بچه بودم و از مفاهیم کلی و عمیق آن چیزی نمیفهمیدم. پس بچهها هم میتوانند مانند بزرگترها به دیدن آن بیایند، از دیدن آن لذت ببرند و بخندند. بزرگترها هم بیایند و در پایان کار چیزی با خودشان به بیرون ببرند.
به شهر قصه بیژن مفید اشاره کردید. تا چه حد کار خود را متاثر از شهر قصه میدانید؟
ما در زبان نمایش وامدار بیژن مفید هستیم. در شعر، مفرح بودن و اینکه شخصیتها حرفهایی عادی میزنند، ولی یک ریتم درونی در صحبتهایشان وجود دارد. به همین دلیل هم من نمایش خود را تقدیم کردهام به ماه پلنگ و پلنگ که یکی از دوستداشتنیترین شخصیتهای نمایشنامه بیژن مفید است.
در طول نمایش خود گروه به اجرای موسیقی زنده میپردازند، اما در دقایق پایانی کار این شکل موسیقی جای خود را با شکل پلیبک عوض میکند که به کیفیت نمایش ضربه زده. علت این کار چیست؟
چون در این دقایق دیگر مرزی وجود ندارد و مرز بین خیال و واقعیت، خواب و بیداری، مرگ و زندگی در یک لحظه از بین میرود و برای رساندن این پیغام خواستم تا در پایان از موسیقی استودیویی استفاده شود.
این نمایش در جایگاه خودش بسیار عامهپسند و ساده بود. هدف اجرای یک نمایش صرفا شادیآور و خندهدار بود یا کاری با روکشی ساده همراه با مفاهیم عمیقتر؟
نمایش من قرار است همین باشد. ما در ظاهر یک نمایش لالهزاری داریم ولی همین نمایش میتواند باارزش هم باشد. به عنوان مثال چهار صندوق بهرام بیضایی که به بازی چهار صندوق نیز اشاره دارد، دقیقا یک نمایش تخته حوضی است ولی در عین حال نمایش عمیقی هم هست. مثلا ما در نمایش «در انتظار گودوی» ساموئل بکت با شخصیتهایی مواجه هستیم که خیلی کاراکترهای دلقک و طنزی دارند اما در عین حال این نمایش یکی از عمیقترین و فلسفیترین اشکال نمایش است. البته من قصد مقایسه این دو کار را با هم ندارم اما فکر میکنم تماشاگر باید از نمایش لذت ببرد. اصلا تئاتری که پر از مفاهیم سنگین فلسفی باشد ولی تماشاگر از آن لذت نبرد و دچار کسالت شود، هیچ ارزشی ندارد.
نگاهی به نمایش
نمایش ایرانی «حسن و دیو راه باریک پشت کوه» به لطف افشین هاشمی بر روی صحنه تالار قشقایی زنده شد و قدمی همپای قدم بزرگان نسل پیشین همانند بیژن مفید، بهرام بیضایی و احمد شاملو برداشت. درک عمیق و خلاقانه کارگردان از موسیقی نقاط مختلف ایران و درک وی از خلق و خوی مردمان این دیار بسیار استادانه بود. از طرف دیگر انطباق دقیقی میان دیالوگها با دستگاههای مختلف موسیقی ایرانی وجود دارد. به طوری که در برخی صحنهها در ابتدا دستگاه و گوشههای موسیقی انتخاب شده و سپس گفتوگوهایی بر وزن مطابق با دستگاهها ارائه میشوند. نمایشنامه با سادگی خاصی که در خود دارد، به راحتی فرد را به دنیای قصه پریان میبرد، اما این بار یک اتفاق متفاوت رخ میدهد. دیو که تا انتهای داستان سیاه جلوه میکند و از جانب مردم شخصیتی خبیث و پلید به شمار میرود، همراه و کمککننده قهرمان داستان میشود و ضد قهرمان عروسکگردانی است که به واسطه عروسکهایش مدام از طرف مردمی نادیده به حسن پیغام میفرستند. این عروسکگردان همان پادشاه سر صورتی است که در نهایت با توجه به داشتن بدنی چون ضحاک نشاندهنده دشمن باستانی مردم ایران است.
ارسال نظر