مترجم: سیاوش مسعود‌فر

منبع:اکونومیست

تروتسکی همیشه بر ناممکن بودن «سوسیالیسم در یک کشور» تاکید داشت.‌‌ همان منطق در مورد کاپیتالیسم دولتی به کار می‌رود. قدرت‌های کاپیتالیسم دولتی به ناچار همانگونه که به داخل چشم دارند به بیرون هم نگاه می‌اندازند. چین همانطور که بزرگ‌ترین مصرف‌کننده انرژی جهان است، بزرگ‌ترین واردکننده هم هست. روسیه و دولت‌های خلیج فارس قدرت‌های بزرگ انرژی هستند، اما آنها همچنین می‌دانند که در بازار جهانی که آمریکا و اروپا آن را به وجود آورده‌اند، تازه وارد هستند؛ بنابراین بیشتر به یکدیگر نزدیک می‌شوند و معاملات را بین خود انجام می‌دهند و پیوندهای ایدئولوژیک نزدیک‌تر ایجاد می‌کنند.

چین و روسیه دریافته‌اند که به عنوان کاپیتالیسم دولتی بیشتر می‌توانند با هم کار کنند تا آنچه که قبلا به عنوان دولت‌های کمونیستی می‌کردند. در یک دهه پیش آنها تجارت دوجانبه را افزایش داده‌اند که منجر به طیف وسیعی از موافقت‌های تجاری و اقتصادی شده و ایجاد یک نهاد سیاسی جدید در آسیای مرکزی به نام سازمان همکاری شانگهای. غول‌های بزرگ انرژی مانند گازپروم و پتروچین از راه‌های پیچیده گوناگونی در هم تنیده شده‌اند.

همچنین چین ارتباطاتش را با خاورمیانه تقویت کرده است. جاده راه ابریشم کهن بازسازی شده است. در سال ۲۰۰۹ امپراتوری چین بزرگ‌ترین واردکننده نفت از منطقه شد و بزرگ‌ترین صادرکننده کالاهای تولیدی به آنجا. دو تا از بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاران در بانک کشاورزی چین، نهاد سرمایه‌گذاری قطر (۲/۸ میلیارد دلار) و کویت (۸۰۰ میلیون دلار) هستند. همچنین چین مقصد محبوب تاجران و گردشگران خاورمیانه شده است: هر ساله از این منطقه ۲۰۰ هزار بازدیدکننده برای خرید فقط به شهر چینی ییوو در استان ژجیانگ مرکزی می‌روند. این شهر تجارت پر سر و صدایی در پوشش‌های حجاب اسلامی، سجاده و قرآن‌های الکترونیکی دارد.

بسیاری هم در جهت دیگری می‌روند. امارات متحده عربی خانه ۲۰۰ هزار چینی است و دبی یکی از بزرگ‌ترین مراکز تفریحی چینی‌ها به نام دراگونمارت را داراست که به شکل اژد‌ها ساخته شده و ۴۰۰۰ کسب و کار چینی دارد.

پس از به پادشاهی رسیدن ملک عبدالله در عربستان سعودی در سال ۲۰۰۵، وی اولین دیدار خارجی خود را نه از آمریکا، متحد دیرین خود، بلکه از چین انجام داد. هو، رییس‌جمهور چین نیز به نوبه خود مسافر دائمی به خاورمیانه است.

این «محور کاپیتالیسم دولتی»، همانطور که جهان در حال ظهور روز به روز قوی‌تر می‌شود، آمریکا عقب می‌نشیند، اروپا فرو می‌ریزد و جی۲۰ جانشین جی۷ می‌شود، لبه ایدئولوژیکی پیدا می‌کند. سیاستمداران سراسر منطقه احساس اطمینان می‌کنند که فرمولی دارند که می‌تواند پویایی اقتصادی را با نظم ترکیب کند و بهترین ویژگی‌های کاپیتالیسم را در خود بپذیرد (آن شرکت‌های پرزرق‌وبرق مدرن و صندوق‌های مالی هوشمند) بدون آزاد گذاشتن نیروی تخریبی که در دهه ۱۹۹۰ روسیه را ویران کرد و آمریکا را در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ تهدید کرد. طرفداران این ایدئولوژی لی کوان یو را به عنوان بنیانگذار گرامی می‌دارند، آمریکا را به عنوان غولی زخمی می‌بینند و اروپا را در جایگاه یک افراط کار و تنبل می‌نشانند، اما همچنین سیلیکون والی و گوگل، ام‌آی‌تی و جنرال الکتریک، مدرسه تجارت هاروارد و مک‌کنزی را ستایش می‌کنند.

در قدرت این محور به سادگی مبالغه می‌شود. روس‌ها از این واقعیت اظهار خشم می‌کنند که چین تازه‌وارد، همان شریک سابقشان در سازمان کمونیستی، بسیار موفق شده است. همچنین به فعالیت‌های چین در آسیای مرکزی مشکوکند. چین که بیش از ۲۰ میلیون مسلمان دارد، نگران است که دولت‌های خلیج فارس همراه با نفت، اسلام رادیکال را هم به آنجا صادر کنند. برخی کشورهای آفریقایی از اشتیاق چین برای ساخت جاده و راه آهن در سراسر آفریقا، آنچنان که اروپا یکبار انجام داد، نگران هستند، اما فوچنگ یو، رییس شرکت نفت ساحلی ملی چین، متذکر می‌شود که چینی‌ها در سودان و آنگولا خاک را زیر و رو می‌کنند، فقط به این خاطر که شرکت‌های غربی بهترین میدان‌های نفتی را از آن خود کرده‌اند. آنها در حالی به ذخایر جهانی نفت می‌افزایند که مردمشان را به خطر می‌اندازند (بسیاری از کارگران نفت چین کشته یا ربوده شده‌اند).

بیگانه هراسی هم نقش دارد، اما برای کاپیتالیسم دولتی سخت است که موعظه بشنود. به راستی هم حکومت‌های کاپیتالیسم دولتی آن را انکار می‌کنند. آقای پوتین از کل این ایده ابراز انزجار می‌کند. او تاکید دارد «اگر ما بر منابع مخصوصی متمرکز می‌شویم، این کار را فقط برای حمایت از صنعت انجام می‌دهیم.» چین استدلال می‌کند که اعتبارنامه‌های تجارت آزادشان به خوبی اعتبارنامه‌های دیگر اعضای سازمان تجارت جهانی است.

ممکن نیست کاپیتالیسم دولتی تبدیل به یک جریان محبوب شود چنانکه کمونیسم و سوسیالیسم شدند، اما به هر حال سیاستگذاران غربی را با پرسش‌های مشکلی روبه‌رو می‌کند. چگونه می‌توانید تضمین دهید که معاملاتی که شرکت‌های با حمایت دولتی در آن سهیم‌اند، عادلانه هستند؟ در سال ۲۰۰۵، پیشنهاد شرکت ملی نفت ساحلی چین به یونکال، یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های نفت آمریکا، توجه دولت آمریکا را از خاورمیانه به سوی چین گرداند. سیاستمداران این را تصاحب آرام و پنهان یک شرکت آمریکایی توسط چین پنداشتند که بخشی از طرحی گسترده‌تر برای کنترل منابع نفت جهان است. مجلس نمایندگان با رای ۳۹۸ در برابر ۱۵ به قطعنامه غیرالزام‌آوری علیه این خرید رای دادند. شش ماه بعد سیاستمداران دوباره شدیدا معترض بودند وقتی دی‌پی جهانی، شرکتی که متعلق به دولت دبی است و تقریبا در ۳۰ کشور بندر دارد، تلاش کرد شش شرکت آمریکایی را به سهامش اضافه کند. بعد‌تر دی‌پی جهانی از این کار پا پس کشید.

تنش‌هایی که در این شش ماه پرماجرا وجود داشتند، همچنان به کار خود ادامه می‌دهند. تاجران غربی به طور فزاینده‌ای از سیاست‌های تجاری چین نگرانند. دو سال پیش سران ۱۹ اتحادیه صنعتی بزرگ آمریکا نامه‌ای به دولت نوشتند و از «تلاش‌های سیستماتیک» چین برای ایجاد شرکت‌های داخلی خودش «با هزینه شرکت‌ها و مالکیت معنوی آمریکا» اعتراض کردند. در جولای ۲۰۱۰ پی‌تر لوشر، مدیر اجرایی زیمنس و یورگن هامبرشت، مدیر وقت شرکت بی‌ای‌اس‌اف، شخصا به ون‌جیابائو، نخست‌وزیر چین، شکایت بردند که چطور شرکت‌های غربی مجبور شده‌اند سرمایه معنویشان را برای دستیابی به بازارهای چین تسلیم کنند. اتاق بازرگانی آمریکا در چین در ارزیابی سال ۲۰۱۰ خود گزارش کرد که یک‌سوم شرکت‌های عضوش احساس می‌کنند با سیاست‌های تبعیض آمیز مواجه‌اند.

سیاستگذاران غربی هم نگرانند. چارلن بارشفسکی، مذاکره‌کننده تجاری آمریکا در زمانی که ورود چین به سازمان تجارت جهانی مورد توجه بود، می‌ترسد که رشد کاپیتالیسم دولتی ممکن است نظام تجاری پس از جنگ را تضعیف کند. قدرت چین برای سرمایه‌گذاری‌های استراتژیک بزرگ، حتی تا حد ایجاد صنعت‌های کاملا جدید، باعث زیان جدی شرکت‌های خصوصی می‌شود.