«امنیت انرژی» آمریکا و اقتصاد جهانی

نویسنده: سام رافائل و داف استوکز

مترجم: محمدحسن ایپکچی

بخش نخست

اهمیت قاره آفریقا به عنوان یکی از مهم‌ترین تامین کننده‌های انرژی برای بازارهای جهانی از پایان جنگ سرد افزایش فراوانی یافته و به موازات آن، دیگر مناطق غنی نفتی بیرون از حوزه خاورمیانه، همچون آمریکای لاتین، آسیای مرکزی، آفریقا- وبه خصوص کشورهای منطقه غرب آفریقا شامل: نیجریه و آنگولا - از فزونی جذابیت به ویژه از طرف کشورهای مهم واردکننده انرژی وشرکت‌های فراملی مربوط برخوردار شده‌اند. قیمت ارزان تصفیه وگوگرد ناچیز آن، نفت منطقه غرب آفریقا را برای بازارهای شمال آمریکا و اروپای غربی بسیار مطلوب ساخته است. علاوه بر این، تحولات سیاسی شمال آفریقا و خاورمیانه که در زمان تهیه این گزارش (بهار۲۰۱۱) شعله‌ور بود، توانست بر اهمیت نفت غرب آفریقا بیفزاید. تاثیر مستقیم تحولات لیبی برقاره این برآیند را داشت که منطقه نفتی غرب آفریقا به عنوان تامین‌کنندگان جایگزین لیبی بخواهند مطرح شود. انقلاب‌ها و خیزش‌های مردمی در شمال آفریقا چالش‌های جدی برای آمریکا، غرب و حکومت‌های طرفدار غرب را به بررسی ثبات سیاسی قاره‌ای که برای دهه‌ها تامین انرژی بازارهای جهانی را به همراه داشت، مشغول نمود. البته هنوز قضاوت دراین مورد زود بوده و باید منتظر ماند و دید که چگونه بحران منطقه‌ای «امنیت انرژی» را شکننده خواهد ساخت و البته دراین میان، وابستگی بازارهای عمده واردکننده نفت جهان به حوزه نفتی خلیج فارس همچون «پاشنه آشیل» هم در میدان امنیت ملی کشورهای واردکننده و اقتصادجهانی جلب نظر می‌کند.

استراتژی امنیت جهانی انرژی ایالات متحده بر تجارت با حوزه‌های نفتی خارج از منطقه خلیج فارس قرار دارد. لذا، غرب آفریقا در این استراتژی می‌تواند اهمیت قابل ملاحظه‌ای داشته باشد. آمریکا هم برای مدتی بیش از یک دهه به عنوان یکی از بازیگران کلیدی سیاست‌های انرژی آفریقا محسوب می‌شود. در این نوشتار برآنیم تا به استراتژی آمریکا نسبت به منابع غنی نفتی غرب آفریقا پرداخته و چهار بحث را در میان بگذاریم:

۱- غرب آفریقا از زمان پایان جنگ سرد تامین بخش مهمی از امنیت انرژی جهانی آمریکا را به عهده داشته است. از سویی دیگر، استراتژی بوش و اوباما در بهره‌برداری از منابع نفتی غرب آفریقا تفاوت خاصی ندارد. درسال ۲۰۰۹ دولت آمریکا تصمیم به تجدید نظر جدی درسیاست خارجی خود برای کل قاره و نیز منطقه غربی آن گرفت. هم چنانکه استراتژی امنیت ملی اوباما بیان می‌دارد: «نیاز به اطمینان از جریان آزاد منابع انرژی جهانی»، غرب آفریقا را برای آمریکا از اهمیت خاصی برخوردار می‌سازد.

۲- استراتژی فوق خود موجب حضور نظامی و اقتصادی آمریکا در غرب آفریقا شده به دنبال آن تقویت حضور نیروی دریایی و امنیتی گسترده به بهانه توسعه روابط اقتصادی با این منطقه از آفریقا مد‌نظر آمریکا قرار گرفته و برتری واشنگتن درحوزه فوق را موجب شد.

از طرف دیگر، مداخله آمریکا محافل دانشگاهی جهان را برآن داشت تا این استراتژی را با نام «امپریالیسم جدید نفتی» با هدف غایی رقابت آمریکا با چین در نظر داشته باشد.

۳- آمریکا با برنامه‌های تشویقی جهانی شدن از سال ۱۹۴۵ هدف عمده خود را کاهش درگیری‌های درون قاره‌ای دانسته، در پی این بود که به جای تداوم ملی‌گرایی و اقتصاد مرکانتیلیستی، توسعه استراتژی اقتصاد فراملی را مدنظر قرار دهد و البته مداخله نفتی آمریکا هم درآفریقا چنین تصویری را به جهانیان منعکس می‌سازد.

۴- درخصوص سیاستمداری آمریکا در منطقه غرب آفریقا روشن است که حضور نظامی با هدف بهره‌برداری از منابع نفتی در غرب آفریقا و در جهت افزایش سرمایه‌های فراملی در بخش سوخت و انرژی می‌باشد، اما در عمل، آمریکا نتوانسته در سیاست رقابت و مبارزه اقتصادی خود با چین در سرمایه‌گذاری در قاره آفریقا و خاصه غرب این سرزمین موفقیت کاملی را حتی با حضور نظامی خود به دست آورد.

منافع آمریکا از نفت آفریقای غربی

تزریق نفتی به بازارهای بین‌المللی ازمنطقه غرب آفریقا حاکی از اهمیت حمایت جهانی بوده و طراحان آمریکایی به خوبی از این حقیقت آگاهی دارند. نفت‌های ذخیره شده در منطقه خلیج گینه به میزان بیش از ۵۸ میلیارد بشکه برای خروج از منطقه مهیا می‌شود. همراه با تولید بین ۴ تا ۵ میلیون بشکه در روز نفت غرب آفریقا در حال حاضر فقط ۶ درصد تولید جهانی را به خود اختصاص داده و بنابراین، سه عامل اهمیت چنین میزان تولیدی را بالا می‌برد:

۱- سطح بی اندازه نازل مصرف سوخت در غرب آفریقا این اطمینان را می‌دهد که میزان بسیار بیشتری از میانگین تولید نفت در مقایسه با نیاز داخلی به بازارهای جهانی سرازیر می‌شود. برای نمونه در سال ۲۰۰۹، نیجریه روزانه ۲/۲ میلیون بشکه نفت استخراج نموده در همان حال ۹/۱ میلیون بشکه (۸۶ درصد) را صادر می‌کند که این میزان استخراج و صادرات نفت از دیگر مناطق نفت خیز بیشتر است (توضیح: در حالی که آمریکای لاتین روزانه ۷-۶ میلیون بشکه نفت استخراج می‌کند، اما مصرف داخلی آن نسبتا زیاد بوده ۱۶درصد تولید به صادرات خارج از منطقه خود اختصاص دارد).

۲- بی‌ثباتی شدید سیاسی و اقتصادی در منطقه غرب آفریقا مشکلاتی را برای سرمایه‌گذاری نفتی برای چندین دهه ایجاد کرد؛ اما در سال‌های اخیر توان بالقوه افزایش تولید را به دنبال داشته است. البته تحولات نفتی معاصر در غرب آفریقا خالی از حقیقت نیست چه دو غول نفتی منطقه نیجریه و آنگولا جمعا ۹۰درصد میزان استخراج منطقه را در دست داشته مسوولیت مستقیم ۸۰درصد استخراج را به عهده دارند.

پیش‌بینی می‌شودکه میزان استخراج نفت در این دوکشور تا سال ۲۰۲۵ به طور قابل ملاحظه‌ای افزایش یابد و البته این خلیج گینه خواهد بود که میراث‌دار بیشتری برای بهره‌مندی آمریکا باشد. طی دهه گذشته غرب آفریقا با تحولی روبه‌رو شد و توانست با کشف میادین نفتی جدید همراه با اتصال خط لوله چاد - کامرون متصل به ساحل آبی منطقه غرب آفریقا را در آینده‌ای نه چندان دور در سطح بسیار بالایی وارد بازارهای جهانی نفت نماید.

هرچند نباید از نظر دور داشت که موفقیت شرایط تبدیل ظرفیت بالقوه به بالفعل خود نیازمند ثبات سیاسی و اقتصادی برای سرمایه‌گذاری ازجانب شرکت‌های انرژی‌زا خواهد بود.

این مهم به درستی ازطرف طراحان آمریکایی درک شده ضرورت یا الزام حضور آمریکا را در منطقه می‌رساند، اما به هر حال نرخ تولید منطقه در مسیر افزایش بوده موجب سرازیرشدن نفت استخراجی به بازارهای جهانی می‌شود؛ امری که نمی‌توان در دیگر مناطق قاره آفریقا آن را مشاهده نمود.

۲- منطقه غرب آفریقا بسیار بیش از گذشته برای سرمایه‌گذاران نفتی جذابیت یافته وثبات مناسب درکشورهای این منطقه اهمیت صادرات نفتی را دو چندان می‌سازد.

بنابراین وقتی عملکرد تولیدی افزایش یابد، مصرف داخلی کاهش نشان دهد و عملیات انتقال محموله نفتی بدون هیچ‌گونه مشکلی به مقاصد خود انجام گردد، این اطمینان حاصل می‌شود که منطقه ظرفیت‌های بالقوه‌ای در ایفای نقش مهمش در به حرکت درآوردن بازارهای جهانی نفت دارد.

از طرفی دیگر، ویژگی‌های نفتی منطقه غرب آفریقا از اواخر دهه ۱۹۹۰، کارگزاران نفتی آمریکا را مجذوب خود ساخته، اهمیت استراتژی آمریکایی را به سمت وسوی غرب آفریقا کشانده است. مادلین آلبرایت وزیرامورخارجه کلینتون رییس‌جمهور اسبق آمریکا ضمن حضور درسکوی نفتی Chevron در سواحل آنگولا، خطاب به رسانه‌های دنیا اعلام کرد: «درجایی ایستاده است که تعهدات اقتصادی آفریقا صورت واقعیت به خود گرفته و ایالات متحده منافع ملی مهمی را در این بخش از جهان دنبال می‌کند». منافع اقتصادی منطقه درسال ۱۹۹۸ استراتژی امنیت ملی کلینتون را برآن داشت تا اولویت کلیدی خود را در منطقه دسترسی آزاد به نفت و دیگر منابع طبیعی

اعلام کند.

همزمان با روی کارآمدن بوش این نگرش سرعت و شتاب بیشتری به خود دید تا این که در نخستین ماه سال ۲۰۰۱، «دیک چنی»، نخست‌وزیر ریاست گروه توسعه سیاست انرژی ملی آمریکا را به عهده گرفت که بلافاصله طرح امنیت انرژی و استراتژی آمریکا برای قرن ۲۱ مورد توجه جدی قرارگرفت.

در ماه مه ‌۲۰۰۱، گزارش نهایی «عدم توازن اساسی بین عرضه و تقاضای نفت در جامعه آمریکا» مورد بررسی قرارگرفت. متعاقب آن واشنگتن ملزم شد تا همکاری با شرکای منطقه غرب آفریقا را در تامین انرژی جهانی مورد توجه قرار دهد. بوش اعلام کرد که آمریکا در حال از دست دادن انرژی خود است.

در رابطه با منطقه غرب آفریقا نکته مهم این که این سرزمین یکی از مناطقی است که سریع‌ترین میزان رشد منابع نفتی وگاز را برای بازار آمریکا در اختیار دارد. کیفیت بالای نفت منطقه، به خصوص با توجه به کم بودن میزان گوگرد، بهره‌برداری از آن را بسیار بااهمیت ساخته است والبته به همین علت هم سواحل شرقی آمریکا مراکز استراتژیک دریافت نفت غرب آفریقا محسوب می‌شود.

سیاست نفتی آمریکا در زمان اوباما نیز به همان صورت قبلی ادامه یافت. در سال ۲۰۰۹، خلیج گینه درسواحل آفریقای غربی به عنوان منطقه مهم استراتژیک غنی نفتی مورد توجه فراوان سران آمریکا قرار گرفت. آنگولا و نیجریه دو کشور از سه کشوری در غرب آفریقا هستند که به خوبی سیاست «گفتمان مشارکت استراتژیک» برنامه‌های سیاسی و اقتصادی آمریکا را پوشش می‌دادند.

لذا، آمریکا دو برنامه مهم نفتی را در غرب آفریقا دنبال کرد: ۱- همکاری امنیتی ۲- همکاری دربخش انرژی. هم چنین بروس وارتون معاون آفریقایی وزارت امورخارجه آمریکا در ژانویه ۲۰۱۱ اعلام نمود که «این موضوع خیلی روشن است که نفت صادرات برتر آفریقایی به ایالات متحده است». بنابراین، درکنار افزایش روابط دیپلماتیک و اقتصادی با منطقه ، آمریکا جایگاه استراتژیک خود را در غرب آفریقا افزایش می‌دهد.

امنیت منافع آمریکا در منطقه

منطقه غرب آفریقا زمانی تحت نظارت مشترک آمریکا و اروپا (EUCOM)بود. تاسال ۲۰۰۶، همزمان با افزایش اهمیت استراتژیکی نفت غرب آفریقا برای آمریکا، حضور نظامی آمریکا در سواحل غربی آفریقا گسترش چشمگیری یافت و اهمیت حفظ ثبات سیاسی و اقتصادی کشورهای واقع در این حوزه این حضور را پررنگ‌تر نمود.

تحولات حضور اخیر قوای نظامی آمریکا در منطقه همراه با همکاری با ارتش بومی آفریقایی کم کم الزام حضور فیزیکی نیروهای آمریکایی را هم درپی نداشته سیاست‌های نوین آمریکایی درمنطقه شکل گرفت و در این راستا، باید به موقعیت جزایر سائوتوم و پرنسیپ به عنوان مرکزیت خلیج گینه که بهترین مکان نقل و انتقال نفت غرب آفریقا است

اشاره نمود.

این جزایر مرتب از طرف فرماندهان ارتش سازمان فوق مورد بازدید و بررسی قرار می‌گیرند چه در سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۳ گفت‌وگوهای مهمی بین پنتاگون و شورای امنیت ملی با روسای جمهور منطقه غرب آفریقا صورت گرفته است.

در سال ۲۰۰۴، موسسه آمریکایی توسعه و تجارت طرح‌های مختلف گسترش امکانات حمل‌ونقل هوایی و دریایی را در این جزایر مورد بررسی قرار داد. اوباما طرح‌های مورد بررسی را با نظارت دقیق خود ضمن تقویت حضور نظامی برای رشد امنیت منطقه برنامه‌هایی را مورد تصویب قرار داد.

در سال ۲۰۰۷، پنتاگون با تشکیل هسته جدید کاری خود در منطقه غرب آفریقا مقدمات سهولت بهره‌برداری آمریکا از منابع نفتی غرب آفریقا را مهیا کرد. حالا دیگر منافع آمریکا به نفت خلاصه نمی‌شد بلکه بهانه‌های دیگر توسعه‌ای آفریقا نظیر ثبات اقتصادی بیشتر، کاهش فقر، پایان درگیری‌ها، مقابله با تروریسم و برنامه‌های زیرساختاری مورد نظر واشنگتن بود. البته سران پنتاگون توسعه اهمیت منافع آمریکا در منابع طبیعی غرب آفریقا را مهم دانسته در راستای جهانی شدن اقتصادی جهان به شمار می‌آورند.

در زمان ریاست‌جمهوری بوش کارتقویت روابط با نیجریه به عنوان یکی از مهم‌ترین مشارکت‌کنندگان اقتصادی آمریکا در طرح‌ها و برنامه‌های مختلف شکل تازه‌ای به خود گرفت. همچنین برای آمریکا بسیار مهم بود که با توسعه روابط با آنگولا افزایش استخراج نفت را تا میزان دو میلیون بشکه روزانه تا سال ۲۰۰۸ پیش‌بینی کند.

بوش با اختصاص ۴ میلیون دلار ارتش نیجریه را مجهز نمود و ضمن تدوین مانورهای مشترک نظامی آمریکا و نیجریه کار را به جایی رساند که کشور نیجریه به عنوان دومین دریافت‌کننده آفریقایی کمک از برنامه آموزشی نظامی بین‌المللی (IMET) تبدیل شود. برای همین بود که درسال ۲۰۰۶، هشتصد میلیون دلار به نیجریه اختصاص یافت در حالی که آنگولا ۴۰۰ میلیون دلار دریافت نمود.

و در سال ۲۰۰۲، پنتاگون گزارش موفقیت خود را در غرب آفریقا داد و در زمان اوباما این کمک‌ها ۳۰درصد افزایش یافت. آن چه از منظر مبارزات ژئوپلیتیک بین قدرت‌های جهانی برای حضور قدرتمند خود در آفریقای غربی هویداست اینکه آمریکا در رقابت با چین خواستار توسعه امنیتی و برنامه‌های انرژی‌زای خود در این منطقه از جهان می‌باشد.

منبع:INTERNATIONAL AFFAIRS

VOLUME ۸۷ NUMBER ۴ JULY ۲۰۱۱