اقتصاد سیاسی
کشف و انباشت اطلاعات: رایدهی - ۱۰ مهر ۹۰
منبع: راهنمای اقتصاد سیاسی آکسفورد
قسمت دوم
آیا رایدهندگان ناآگاه به دموکراسی آسیب میزنند؟
در نیمه نخست این نوشته که هفته پیش چاپ شد، به بررسی رفتار رایدهندگان «آگاه» و «ناآگاه» و تاثیر حضور گروه فشار در روند انتخابات پرداختیم. اکنون ادامه این نوشته از نظرتان میگذرد.
منبع: راهنمای اقتصاد سیاسی آکسفورد
قسمت دوم
آیا رایدهندگان ناآگاه به دموکراسی آسیب میزنند؟
در نیمه نخست این نوشته که هفته پیش چاپ شد، به بررسی رفتار رایدهندگان «آگاه» و «ناآگاه» و تاثیر حضور گروه فشار در روند انتخابات پرداختیم. اکنون ادامه این نوشته از نظرتان میگذرد.
حال تصور کنید که رایدهندگان نامطلع از برخی مسائل آگاهند. مثلا ممکن است بدانند که انجمن ملی اسلحه آمریکا از یکی از نامزدها پشتیبانی میکند و از این رو میتوانند دریابند که نامزد دریافتکننده وجوه بیش از رایدهنده آگاه میانی به موضع این انجمن نزدیک است. به طور کلیتر، ممکن است رایدهنده نامطلع بداند که گروه فشار در سمت راست توزیع سیاسی قرار دارد. اگر او همچنین بداند که نسبت به رایدهنده متوسط چه جایگاهی دارد و در سمت راست او باشد، میتواند دریابد که باید به نامزدی که وجوه را از گروه فشاردست راستی دریافت کرده، رای دهد، در حالی که آن دسته از رایدهندگان ناآگاهی که در سمت چپ رایدهنده میانی قرار دارند، گرایش مییابند که به نامزد دیگر رای دهند.
دو حالت زیر را در نظر بگیرید: اگر رایدهندگان ناآگاه بیشتر در سمت راست رایدهنده آگاه میانی قرار داشته باشند، نامزدی که از او صحبت کردیم، وجوه گروه فشار دست راستی را میپذیرد و حتی آن را تبلیغ میکند. این حالت زمانی رخ میدهد که تعداد آرایی که این نامزد از رایدهندگان ناآگاه سمت راست از آن خود میکند، بیشتر از شمار آرایی باشد که در میان رایدهندگان نامطلع سمت چپ از دست میدهد، به گونهای که این تفاوت برای جبران کاهش سهم او از آرای رایدهندگان مطلع کافی باشد. در برابر، اگر رایدهندگان نامطلع بیشتری در سمت چپ رایدهنده آگاه میانی وجود داشته باشند، این نامزد با پذیرش پیشنهاد گروه فشار ضرر میکند و از این رو از همان آغاز آن را نمیپذیرد.
در این گونه از مدل، پول پرداختی از سوی گروههای فشار به رایدهندگان نامطلع کمک میکند. اگر توده رایدهندگان ناآگاه در سمت راست میانه رایدهندگان آگاه باشند (و بر این پایه، میانه کلی در سمت راست میانه رایدهندگان مطلع قرار داشته باشد)، یک نامزد وجوه گروه فشار را قبول خواهد کرد و نتیجه این کمکهای انتخاباتی، حرکت او به سمت راست میانه رایدهندگان آگاه خواهد بود. از سوی دیگر، چنانچه رایدهندگان ناآگاه بیشتری در سمت چپ میانه باشند، هیچ یک از نامزدها وجوه گروه فشار دستراستی را نخواهند پذیرفت. کوتاه سخن اینکه گروههای فشار، فرآیند سیاسی را تحلیل نمیبرند، بلکه به آن کمک میکنند!
تاکنون حالتی را در قالب مدل درآوردهایم که در آن برخی رایدهندهها از مواضع نامزدها آگاه نیستند. یک امکان دیگر این است که از مواضع نامزدها آگاه باشند، اما از کیفیت نسبی آنها، نه. در اینجا رایدهندهها عقلایی رفتار میکنند و گروه فشار دارای اطلاعات خصوصی (در این مورد، درباره کیفیت نسبی نامزدها) است. در چند مقاله تازه به این حالت پرداخته شده، اما مفروضات جانبی متفاوتی در آنها به کار رفته است: تبلیغات محتوا دارد؛ تبلیغات محتوا ندارد، اما مخارج صورتگرفته روی تبلیغات اطلاعاتی را مخابره میکنند؛ گروههای فشار پیشنهاد کمک میدهند؛ نامزدها پیشنهاد دریافت پول میدهند؛ یک گروه فشار وجود دارد؛ چندین گروه فشار وجود دارد؛ نامزدها تنها اندیشه پیروزی را در سر دارند؛ نامزدها دارای اهداف سیاسی هستند.
این تلاشهای گونهگون برای مدلسازی، همه به همان نتایج روشنی که در پاراگراف پیش آمد، نمیرسند. به طور کلی نتایج این مدلها به پاسخ این پرسش بستگی دارد که آیا ارزش اطلاعات آشکارشده از خسران ناشی از اتخاذ مواضع نامطلوبتر از سوی نامزدها در حین رقابت برای دستیابی به وجوه گروههای فشار کمتر است یا خیر.
این توازن به نوبه خود تا اندازه زیادی به تعداد گروههای فشار و نیز به این نکته که پیشنهاددهنده، نامزدها بودهاند یا گروههای فشار، بستگی دارد. همه این مدلسازیهای مختلف این نکته را مدنظر قرار میدهند که اطلاعات ارزشمند برای رایدهندگان ناآگاه به میانجی کمک یا تایید گروه فشار آشکار میشود و همه آنها فرض را بر عقلایی بودن رایدهندهها میگیرند. این پیشرفت روششناسانه مهمی است، چگونه رایدهندگان میتوانند اطلاعاتی را در نظر گیرند که ممکن است دیگران بخواهند پنهانشان کنند یا آنها را به انحراف بکشانند.
نشان دادهایم که رایدهندگان ناآگاه چگونه از رفتار استنتاج میکنند و به این شیوه آگاهتر میشوند. از آنجا که این همه در یک بازی در نظر گرفته شدهاند، همه بازیکنان دیگر در هنگام تصمیمگیری، این رفتار و اطلاعات را در نظر میگیرند و البته رایدهندگان نامطلع نیز در نتیجهگیریهای خود، استراتژیهای بازیکنان دیگر را مد نظر قرار میدهند. (۱)
در مثال پایانی این نوشته، گردآوری اطلاعات در متن رایدهی را بررسی میکنیم. فرض کنید که مجموعهای از رایدهندگان باید درباره مقدار پولی که باید خرج شود، تصمیم بگیرند. برای آنکه درکی از این حالت به دست آوریم، از مثالی بسیار ساده آغاز میکنیم. تصور کنید که پنج رایدهنده با ترجیحاتی یکسان وجود دارند. سه تا از آنها برآوردهایی بدون تورش از اقدام صحیحی که باید انجام شود دارند و دو تای دیگر کاملا آگاهند. رایدهندگان میدانند که مطلع هستند یا نه. نامطلعها میدانند که رایدهندگانی آگاه وجود دارند، اما تعدادشان را نمیدانند. همچنین فرض کنید که اقدام درست، صرف 7 میلیون دلار پول است و بازیکنان نامطلع، با احتمال برابر، پیامی را مبنی بر اینکه این مبلغ باید 5، 7 و 9 میلیون دلار باشد، دریافت میکنند. اگر فرض کنیم که رایدهندگان نمیتوانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، احتمال این که تصمیم اکثریت عدد 7 نباشد، چقدر است؟ اگر رایدهندگان عقلایی باشند، این احتمال صفر است، چه اینکه همه رایدهندگان ناآگاه به شکلی عقلایی از شرکت در انتخابات پرهیز میکنند.
میدانند که به این شیوه، تنها رایدهندگان مطلع در تصمیمگیری شرکت خواهند کرد و اینکه رایدهندگان تصمیمی صحیح خواهند گرفت.
این مثال دو موضوع مهم اما مرتبط را به تصویر میکشد. نخست اینکه افراد آگاهتر تصمیم میگیرند که رای دهند (در اینجا بحث ما دستکم بر خلاف برداشت رایج نیست). نکته دوم این است که رایدهنده بالقوه از خود میپرسد که با نظر به اینکه نقشی اساسی دارد، آیا باید رای دهد یا خیر، و اگر رای میدهد، چگونه باید این کار را انجام دهد.
به بیان دیگر تصمیم برای رای دادن یا ندادن و چگونگی رای دادن تنها به این بستگی ندارد که فرد جایگاهی محوری و اساسی خواهد داشت یا خیر، بلکه به ترجیحات و ساختار اطلاعاتی همه رایدهندگان نیز وابسته است. درک ما از مساله، دیگر در قالب نظریه تصمیمگیری نیست، بلکه در چارچوب نظریه بازیها قرار دارد.
برای آنکه این ایده را در چارچوب مدلی پیچیدهتر، اما واقعگرایانهتر نشان دهیم، فرض کنید که سه رایدهنده(یا سه گروه رایدهنده) وجود دارند که آنها را با نمادهای V و Vi و Vu نشان میدهیم، دو نامزد D و R در انتخابات شرکت کردهاند، و نیز دو وضعیت 1و 2 میتواند بر دنیای خارج حاکم باشد.
فرض کنید که رایدهنده V فارغ از وضعیت بیرونی حاکم به نامزد D رای میدهد. رایدهنده دوم، مستقل اما مطلع است و Vi نام میگیرد. او شرایط بیرونی حاکم را میداند و در صورت حاکمیت شرایط ۱ به نامزد D و در صورت برقراری وضعیت ۲ به نامزد R رای میدهد. با نظر به ترجیحات Vi اگر وضعیت بیرونی حاکم ۱ باشد، D برگزیده بهتری خواهد بود، در حالی که اگر وضعیت ۲ برقرار باشد، بهتر است R انتخاب شود.
رایدهنده سوم، Vu نیز مستقل (با همان ساختار ترجیحاتVi ) اما ناآگاه است. با این همه Vu ترجیحات و مجموعههای اطلاعاتی دو رایدهنده دیگر را میداند. اگر احتمال برپایی حالت 1 (که در آن D نامزد ارجح از نگاه Vu است) از احتمال برپایی حالت 2 بیشتر باشد، Vu چگونه رای خواهد داد؟ مدل استوار بر نظریه تصمیمگیری که در آن رای Vu بر محتملترین وضعیت بیرونی (حالت 1) متکی است، حکایت میکند که او به D رای میدهد. اما بر اساس مدل محوری استوار بر نظریه بازیها به R رای خواهد داد.
استدلالی که این نتیجه را به دست میدهد، از این قرار است: اگر حالت ۱ برقرار باشد، هم V و هم Vi به D رای میدهند و فارغ از رای Vu، پ D پیروز انتخابات خواهد بود. اگر حالت ۲ حاکم باشد، نظر V و Vi متفاوت خواهد بود و Vu جایگاهی محوری خواهد داشت. در چنین شرایطی Vu به R رای میدهد، چون در حالت ۲، R را به D ترجیح میدهد. بنابراین Vu همیشه به R رای میدهد.
چنین رفتاری این امکان را به رایدهنده آگاه Vi که سلایقش به Vu شبیه است میدهد که در همه شرایط محوری باشد. این رفتار در قیاس با آنچه در چشمانداز استوار بر نظریه تصمیمگیری ترسیم میشود، پیامد بهتری را برای Vu به بار میآورد. از آنجا که مدل نظریه تصمیمگیری همواره رای به D را به Vu پیشنهاد میکند، او حتی در حالت 2 نیز که در آن R را ترجیح میدهد، به D رای خواهد داد.
این دو مثال نشان میدهند که رایدهندگان ناآگاه، حتی اگر از جنبههای حیاتی انتخابات بیاطلاع بمانند، میتوانند استنتاجهایی را درباره چگونگی رفتار انجام دهند که وضعشان را بهبود بخشد. این مثال خاص مستلزم آن است که Vu نکات زیادی را درباره دیگر رایدهندهها بداند، اما این ابزار مفهومی را میتوان در مدلهای دیگری که الزامات اطلاعاتی آنها این قدر زیاد نیست، وارد کرد. بازگردیم به بحث آغازین خود درباره گروههای فشار که در آن برخی رایدهندهها از مواضع نامزدها بیاطلاعاند.
ویتمن (2005) نشان میدهد که رایدهندگان ناآگاه سمت راست (چپ) رایدهنده میانی، همواره قاعده تجربی زیر را به کار خواهند بست: به نفع (به ضرر) نامزدی رای بده که گروه فشار جناح راستی تاییدش میکند. (2) این قانون میتواند مایه آن شود که گاهی اوقات، بعضی از رایدهندگان ناآگاه سمت راست و در مواقعی دیگر، برخی از رایدهندگان نامطلع سمت چپ به نامزدی اشتباه رای دهند. با این همه، حتی اگر همه آرای اشتباهی به یک نامزد به رقیب او داده میشد، باز هم تغییری در نتیجه پدید نمیآمد. از این رو رایدهندگان کاملا عقلایی اما ناآگاه، وقتی که جایگاهی محوری دارند، تاثیر رفتارشان را مدنظر قرار میدهند، حتی اگر احتمال محوری بودنشان اندک باشد. به واقع در این مثال، نامطلعها به میانجی قاعده تجربی خود، جایگاهی اساسی را در قیاس با همه رایدهندهها به رایدهنده آگاه میانی میبخشند.
کوتاه سخن اینکه نظریه دموکراتیک از مدتها پیش بر این باور بوده که رایدهندگان ناآگاه به عملکرد دموکراسی آسیب میزنند. تلاش این نوشته آن است که نشان دهد رایدهندگان ناآگاه و به طور کلیتر، کنشگران ناآگاه میتوانند بر پایه رفتار دیگران، ساختار موقعیت راهبردی آنها و پیامهایی که از کنشگران دیگر میگیرند، نتایجی را استنباط کنند. این استنتاجها موقعیت رایدهندگان ناآگاه را از آنچه در مدلهای متکی به نظریه تصمیمگیری پیشبینی میشود، بهتر میکنند و کارکردهای دموکراسی را بیش از آنچه نظریه دموکراتیک رایج پیشبینی میکند، بهبود میبخشند. ما اعتقاد داریم که در دهه آینده، گردآوری و آشکارسازی اطلاعات همچنان حوزه تحقیقاتی مهمی خواهد بود و کماکان بینشهای متداول را زیر و رو خواهد کرد.
پاورقی
1- شیوههای دیگری نیز وجود دارد که رایدهندگان میتوانند با وجود فقدان آشکار اطلاعات، از راه آنها کسب آگاهی کنند. احزاب نامهایی تجاری را پدید میآورند و از اینرو برچسبهای حزبی به واقع اطلاعاتی را درباره دیدگاه نامزدها در خود دارند. تکیه به اطلاعات تورشدار میتواند برای رایدهندگانی که سرسختانه از یکی از احزاب پشتیبانی میکنند، عقلایی باشد. همچنین رایدهندگان ناآگاه میتوانند از نظرسنجیهای صورت گرفته روی رایدهندگان مطلع نکاتی را یاد بگیرند.
۲- این مدل در حالت واقعی و نه سادهشده خود، مفروضات دیگری را نیز به کار میگیرد که باعث میشوند آسیبهایی خاص پدید نیاید.
ارسال نظر