دستکاری بازار کار: بلای جان اقتصاد پرتغال
مترجم: مجید روئین پرویزی
منبع: VOX
پرتغال سومین عضو یورو بود که به باشگاه کشورهای نیازمند کمک مالی اروپا پیوست. این مطلب میکوشد به بررسی یکی از اصلیترین ضعفهای اقتصاد پرتغال بپردازد. یعنی پایین بودن بهرهوری.
مترجم: مجید روئین پرویزی
منبع: VOX
پرتغال سومین عضو یورو بود که به باشگاه کشورهای نیازمند کمک مالی اروپا پیوست. این مطلب میکوشد به بررسی یکی از اصلیترین ضعفهای اقتصاد پرتغال بپردازد. یعنی پایین بودن بهرهوری.
باور ما این است که این مساله به نوبه خود ناشی از کوچک شدن اندازه بنگاههای پرتغالی است که آن هم باز به نوبه خود متاثر از دستکاریهایی است که در بازار کار شده است و میبایست اصلاح شود.
اقتصاد پرتغال بعد از ماهها عملکرد مایوسکننده اقتصادی و از بین رفتن اعتماد ملت در زمینه برداشتن هرگونه قدم مثبت در راستای کاهش بدهیهای به سرعت فزایندهاش، این اواخر مرتب خبرساز میشد و حالا هم تبدیل شده به سومین کشور منطقه یورو که با پول اعانهای نجات یافته است. بحران باعث سقوط حزب حاکم شد، انتخابات پرسروصدایی ایجاد کرد و باعث بدبینی گسترده کارگران و مدیران و سرمایهگذاران پرتغالی شد.
سطح پایین بهرهوری
مشکل عمدهای که چندین دهه پرتغال را اسیر خودش ساخته است، پایین بودن سطح بهرهوری است. حتی وقتی که با دیگر اقتصادهای ضعیف اروپای غربی هم مقایسه کنیم، پرونده بهرهوری در پرتغال چنگی به دل نمیزند و اکنون سالها است که چنین وضعی ادامه دارد. میان بهرهوری پایین و تعجببرانگیز پرتغال و یک مشخصه دیگر اوضاع و احوال اقتصادی این کشور؛ یعنی حرکت به سمت چپ نمودار توزیع اندازه بنگاهها برای ۳۰ سال متوالی، رابطه معناداری وجود دارد.
تحلیلی که ما با استفاده از آمار کارفرمایان و کارکنان پرتغالی انجام دادهایم، ابعاد و استمرار غیر قابل باور این حرکت را نشان میدهد. در دیگر اقتصادهای صنعتی پیشرفته مثل دانمارک و آمریکا چنین الگویی به چشم نمیخورد. به لحاظ تئوری این پدیده میتواند ناشی از بسط مصنوعی دامنه دادهها، حرکت از تولید به سمت خدمات یا پاسخ به تلاشهای دولت پرتغال در دهه 80 و 90 در راستای انحصارزدایی از بخشهای اقتصاد باشد. هرچند حتی با در نظر گرفتن تمام این عوامل نیز بخش عمده این انتقال غیرقابل توضیح باقی میماند.
مشکلات بازار کار و اندازه بنگاهها
برای اینکه بتوان بخش دیگری از دلایل را توضیح داد باید به سراغ بازار کار بسیار کنترل شده پرتغال و آثاری که این محدودیتها در تخصیص نیروی کار میان بنگاهها دارد، برویم.
- حتی پس از اصلاحات جزئی بازار کار در اواخر دهه 80، هنوز هم برای بنگاهها خیلی دشوار است که بتوانند کارگران را اخراج یا حتی آنها را در شرایط دشوار اقتصادی در انتظار خدمت نگه دارند.
- برای بنگاهها غیرممکن است که دستمزد اسمی کارکنانشان را کاهش دهند، حتی اگر اوضاع بنگاه بسیار نامساعد باشد.
- هزینه انفکاکی که قانونا باید پرداخت شود، بسیار بالا است (حتی با در نظر گرفتن استانداردهای اروپایی) و دادگاههای پرتغالی هم شهرت دارند که اغلب طرف کارگران را میگیرند.
- از بنگاههای پرتغالی خواسته میشود که مجموعهای از خدمات را به کارکنانشان ارائه دهند. در سراسر دهه ۹۰ ردهبندی OECD از دولتهای عضوی که بیشترین حمایتها را در بازارکار اعمال میکردهاند دائما پرتغال را در بالاترین ردههای فهرست خود قرار میداد.
در آن زمان پرتغال بعد از ترکیه قرار میگرفت و عملکرد اقتصاد کلان ترکیه در دهه 90 و دهه اول 2000 بسیار نامتوازن بوده است.
دلایل محکمی وجود دارد که اعتقاد پیدا کنیم مداخلات دولت در بازار کار باعث معیوب شدن تخصیص نیروی کار میان بنگاهها میشود. ادبیات جدیدی که در حوزه مطالعات اقتصاد توسعه درحال شکلگیری است روی این نکته تاکید میکند که بخش زیادی از شکافی که میان کشورهای توسعهیافته و کشورهای درحال توسعه میبینیم ناشی از این واقعیت است که تخصیص منابع میان بنگاهها در کشورهای توسعه نیافته تا حد زیادی غیرکارآ است. در حالی که توسعه یافته بودن بازارهای کالا و عوامل و همچنین بالابودن سطح رقابت باعث میشود که مولدترین عوامل در خدمت مولدترین بنگاهها قرار بگیرند؛ در کشورهای در حال توسعه این اتفاق اغلب به ندرت رخ میدهد. با همین نگاه ما نشان میدهیم که این مساله نه فقط در آسیای در حال توسعه، آفریقا یا آمریکای لاتین، که در کشورهای ضعیف حوزه اروپا نیز مصداق دارد.
- از آنجا که بسیاری از مقررات بازار کار برای بنگاههای کوچک اعمال نمیشود، طی مطالعات دریافتهاند که منحنی توزیع اندازه بنگاهها از جایی که مقررات جدید اعمال میشوند معمولا حالت تحدب به خود میگیرند.
- با تمام این احوال در پرتغال یک نقطه تحدب خاص به چشم نمیخورد زیرا در سطوح مختلف اندازه بنگاهها مقررات و محدودیتهای مختلفی وجود دارد که هر یک به نوبه خود اعمال میشوند و هیچ کدام به تنهایی آنقدر مورد تاکید نیست که از دیگران کاملا متمایز شود.
برخلاف این، حمایتهای بازار کار در سرتاسر اقتصاد به چشم میخورد و این باعث شده است که کل نمودار توزیع اندازه بنگاهها به سمت چپ منتقل شود.
یک جنبه دیگر دستکاری بازار کار این واقعیت است که نظام قانونی، مالیاتی و اداری پرتغال تا چه اندازه بر ضد بنگاههای بزرگتر تبعیض قائل میشود. هرچه که بنگاههای پرتغالی بزرگتر میشوند، مجموعه قوانین، مقررات و خواستههایی که از آنان وجود دارد نیز افزایش مییابد و میان ارزش کارکنان برای بنگاه و هزینهای که برای بنگاه ایجاد میکنند، شکاف بسیار زیادی به وجود میآورد.
مدل دامنه کنترل
ما از یک نسخه مدل مشهور به «دامنه کنترل» لوکاس برای هدایت بحث خودمان درباره این موضوع استفاده میکنیم. این مدل، توزیع اندازه بنگاههای یک اقتصاد را با در نظر گرفتن گزینههای حرفهای توصیف میکند. هزینههای حمایت نیروی کار همچون یک نوع مالیات بر نیروی کار تعریف میشوند. ما از این سادهسازی برای بررسی رابطه بسیار پیچیدهتری که میان بنگاهها و کارکنان وجود دارد و در آن حمایتهای بیشتر از بازار کار کفه ترازوی چانهزنی را به سمت کارگران سنگینتر میکند، استفاده میکنیم.
- این حمایتها از آنجا که میان ارزش کارکنان برای بنگاهها و هزینهای که به همراه میآورند فاصله کمتری باقی میگذارند باعث میشوند که بنگاهها سطح استخدام خود را کاهش داده و لذا تقاضای کل برای نیروی کار پایین بیاید.
- به گونهای غیرقابل انتظار، حمایتهای بازار کار باعث میشود که برخی از کارگران از نیروی کار استخدامی خارج شده و بنگاههای کوچک خودشان را تشکیل بدهند.
- این بنگاههای کوچک تازه ایجاد شده بسیار غیرمولد هستند، زیرا کارکنانشان با کار کردن برای مدیران تواناتر بسیار عایدی بیشتری میتوانستند داشته باشند. درواقع، این حمایتها باعث میشود که توزیع کارکنان میان مدیران با سطوح مختلف توانایی به هم خورده و شکل معیوبی به خود بگیرد.
بنابراین نه تنها کل منحنی توزیع اندازه بنگاهها به چپ منتقل شد، بلکه بهرهوری در قالب تولید سرانه ملی نیز کاهش یافت.
منطق اقتصادی
چرا افزایش حمایت در بازار کار باعث افزایش ورود بنگاههای کوچک حاشیهای میشود؟ افزایش حمایت در بازار کار نه تنها سود بنگاهها را کاهش میدهد، بلکه منفعت کارکردن هم از طریق تعادل بازار پایینتر میآید و دستمزد همان کارگرانی که این حمایتها در پی کمکشان بود را پایین میآورد و این کاهش دستمزد حتی بیشتر از کاهش سود بنگاهها است. این همان مکانیزمی است که باعث میشود کارگران بیشتری وضعیت کاریشان را عوض کنند و بنگاههای غیرمولد خودشان را تاسیس کنند. با توجه به این واقعیت که نظام حمایت از بازار کار به بنگاههای بزرگتر آسیب بیشتری میرساند، میخواهیم همچنین شرایطی را بررسی کنیم که در آن «مالیات بر نیروی کار» غیرخطی است. با وجودی که خطی بودن یا غیرخطی بودن مالیات تاثیر زیادی بر ویژگیهای کیفی تحلیل نمیگذارد، بررسی شرایط مالیات غیرخطی نشان میدهد که اصلاحات نظام حمایتی بازار کار چطور سطح کلی حمایت را پایین میآورند، اما انحرافی که نسبت به بنگاههای بزرگ دارند در واقعیت باعث میشود که اختلالها و زیانهای زیادی به وجود آید که به مراتب از یک مالیات خطی خیلی بزرگتر نیز بیشتر است.
نتایج
از یک آزمون ساده برای مقداری ساختن میزان اثر سیاستهای اخلالگرانه در تغییر توزیع اندازه بنگاهها استفاده کردیم. این یافتهها را به افزایش بهرهوری که در اثر حذف بخشی یا تمامی این اختلالها قابل دسترسی خواهد بود، میتوان ارتباط داد. نتایج ما به قوت نشان میدهند که پرتغال با حرکت به سمت کاهش دستکاریهای بازار کار میتواند شاهد افزایش چشمگیر بهرهوری در اقتصادش باشد.
ارسال نظر