آشنایی با اقتصاددانان - ۲۲ مرداد ۹۰
دیوید هیوم (۱۷۷۶-۱۷۱۱)
هر چند دیوید هیوم را بیشتر به خاطر مطالعاتش در فلسفه، تاریخ و سیاست میشناسند، اما این فیلسوف اسکاتلندی چندین تاثیر بنیادین نیز بر تفکر اقتصادی گذاشته است. استدلالهای تجربی او در برابر مرکانتیلیسم انگلیسی، بنیان اقتصاد کلاسیک را شکل داد. مقالات او در باب پول و تجارت بینالمللی که در «گفتوگوهای سیاسی» منتشر شد، تاثیر فراوانی بر دوست و هموطنش، آدام اسمیت گذاشت.
دیوید هیوم (۱۷۷۶-۱۷۱۱)
هر چند دیوید هیوم را بیشتر به خاطر مطالعاتش در فلسفه، تاریخ و سیاست میشناسند، اما این فیلسوف اسکاتلندی چندین تاثیر بنیادین نیز بر تفکر اقتصادی گذاشته است. استدلالهای تجربی او در برابر مرکانتیلیسم انگلیسی، بنیان اقتصاد کلاسیک را شکل داد. مقالات او در باب پول و تجارت بینالمللی که در «گفتوگوهای سیاسی» منتشر شد، تاثیر فراوانی بر دوست و هموطنش، آدام اسمیت گذاشت.
مرکانتیلیستهای بریتانیا باور داشتند که میتوان با محدودسازی واردات و تشویق صادرات برای بیشینه کردن مقدار طلا درون کشور، به رفاه اقتصادی دست یافت. مستعمرات آمریکایی با فراهم آوردن مواد خامی که بریتانیا به کالاهای تمامشده تبدیلشان میکرد و دوباره به کشورهای مستعمره مصرفکننده در آمریکا صادر مینمود، پیادهسازی این سیاست را تسهیل کردند. نیازی به گفتن ندارد که این شرایطی گذرا و موقتی بود.
دیوید هیوم نشان داد که چرا وجود صادرات خالص و دریافت طلا در برابر آن و انبار این طلا توسط بریتانیا نمیتوانست به افزایش ثروت بینجامد. استدلال هیوم اساسا نظریه مقداری پول که نظریهای مانتاریستی است، بود: قیمتها در یک کشور رابطه مستقیمی با تغییر در عرضه پول دارند. او توضیح داد که با افزایش خالص صادرات و ورود طلای بیشتر به درون کشور در ازای آن، قیمت کالاها افزایش خواهد یافت. از این رو افزایش جریان ورود طلا به درون انگلستان ضرورتا ثروت آن را به مقدار قابل ملاحظهای بالا
نخواهد برد.
هیوم نشان داد که افزایش قیمتهای داخلی در اثر جریان ورودی طلا، به کاهش صادرات و افزایش واردات میانجامد و به این شیوه مازاد صادرات نسبت به واردات را به گونهای خودکار کمتر میکند. این سازوکار تعدیلی، سازوکار جریان پول مسکوک نام دارد. جالب این است که حتی اگر چه اندیشههای هیوم، بعدها به حمله آدام اسمیت به مرکانتیلیسم و استدلال او در دفاع از تجارت آزاد کمک کرد، اما اسمیت به استدلال هیوم اعتنایی نکرد. هر چند اقتصاددانان اندکی دیدگاه هیوم را کلمه به کلمه میپذیرند، اما این استدلال هنوز بنیان بسیاری از اندیشههای مربوط به مساله تراز پرداختها است.
هیوم دو تاثیر ماندگار و مهم دیگر نیز بر علم اقتصاد نهاد. یکی این ایده او است که آزادی اقتصادی، شرطی ضروری برای آزادی سیاسی است (ایدهای که بعدها توسط فردریش هایک در «راه بردگی» شرح داده شد). تاثیر دوم، تاکید بر این نکته است که «نمیتوان باید را از است استنباط کرد»، به این معنا که داوریهای ارزشی نمیتوانند تنها بر پایه واقعیتهای دنیای بیرون انجام گیرند. اقتصاددانان این روزها با تمایز میان اقتصاد هنجاری (آن چه باید باشد) و اقتصاد اثباتی
(آنچه هست) به همین نکته اشاره میکنند.
هیوم در همان سالی که «ثروت ملل» منتشر شد، درگذشت.
رونالد کوز (-1910)
رونالد کوز جایزه نوبل سال 1991 را «به خاطر کشف و توضیح اهمیت هزینههای معاملاتی و حقوق مالکیت در ساختار نهادی و کارکردهای اقتصاد» دریافت کرد. کوز برای سده بیست و به ویژه برای دریافت جایزه نوبل، اقتصاددانی استثنایی و نامعمول است. اولا نوشتههای او پراکنده هستند. کوز در طول شصت سال فعالیت حرفهای خود در علم اقتصاد مقالات پراهمیت زیادی ننوشته و مقالات کماهمیتش بسیار انگشتشمار است. ثانیا او یا اصلا از ریاضیات استفاده نمیکند یا آن را بسیار اندک به کار میگیرد و از پرداختن به آنچه خود «اقتصاد تختهسیاهی» میخواند، اکراه دارد. با این حال تاثیر او بر علم اقتصاد، تاثیری ژرف بوده است. این اثرگذاری کوز تقریبا به کلی از دو تا از مقالههای او ریشه میگیرند که یکی در بیست و هفت سالگی او و دیگری بیست و سه سال بعد چاپ شد.
کوز محتوای مقاله اول به نام «سرشت بنگاه» را زمانی در سر پخت که دانشجوی دوره لیسانس بود و در سفری به آمریکا به سر میبرد. در آن زمان سوسیالیست بود و به دیدار نورمن توماس، نامزد همیشگی ریاست حزب سوسیالیست رفت. او همچنین از کارخانههای فورد و جنرالموتورز بازدید کرد. کوز در این میان به بینشی بنیادین درباره چرایی وجود بنگاهها رسید. به نوشته او بنگاهها مانند اقتصادهای دارای برنامهریزی متمرکز هستند، اما برخلاف آنها در اثر انتخابهای آزادانه افراد تشکیل میشوند. اما چرا افراد دست به چنین انتخابهایی میزنند؟ به نوشته کوز، دلیل این امر «هزینههای بازاریابی» است. (اقتصاددانان اکنون از عبارت «هزینههای تراکنش» استفاده میکنند.) اگر استفاده از بازارها بیهزینه بود، بنگاهها به وجود نمیآمدند و افراد به انجام تراکنشهای عادی در شرایط متعارف (arms-length transaction)(۱) روی میآوردند. اما از آن جا که استفاده از بازارها هزینهزا است، کارآمدترین فرآیندهای تولید غالبا در بنگاهها رخ میدهند. توضیح کوز درباره چرایی وجود بنگاهها اکنون توضیح پذیرفتهشده است و ادبیاتی کامل را درباره این موضوع پدید آورده است. در
فاصله سالهای ۱۹۶۶ و ۱۹۸۰، ۱۶۹ بار در مجلات آکادمیک به این مقاله کوز استناد شد.
دیگر مقاله او با عنوان «مساله هزینه اجتماعی» که بسیار به آن استناد شده، (661 بار در فاصله 1966 تا 1980) حتی از مقاله نخست نیز جریانسازتر بود.
در حقیقت این مقاله، رشتهای را با عنوان حقوق و اقتصاد پدید آورد. اقتصاددانان پیش از کوز، تقریبا از همه نحلههای سیاسی، این ایده آرتور پیگو، اقتصاددان انگلیسی را پذیرفته بودند که مثلا اگر دامهای یک گاودار، محصول کشاورز همسایه را نابود کنند، دولت باید این گاودار را از آزاد گذاشتن دامهایش برای چرا در زمینهای اطراف بازدارد یا دستکم برای انجام چنین کاری از او مالیات بستاند. این اقتصاددانان باور داشتند که در غیر این صورت، دامها همچنان محصول کشاورز را نابود خواهند کرد، چون گاودار هیچ انگیزهای برای متوقف کردن آنها نخواهد داشت.
اما کوز این دیدگاه پذیرفتهشده را به چالش کشید. به این نکته اشاره کرد که اگر گاودار هیچ مسوولیت قانونی در قبال نابودی محصول کشاورز نداشته باشد و اگر هزینههای تراکنش صفر باشند، ممکن است کشاورز توافقنامهای دارای نفع متقابل را با دامدار منعقد کند و تحت آن هزینهای را به او بپردازد تا تعداد گاوهایش را کاهش دهد. کوز اعتقاد داشت که اگر خسارت حاصل از وجود گاوهای اضافی از بازدهی خالص آنها برای او پیشی بگیرد، گاودار تعداد دامهایش را کمتر خواهد کرد. مثلا اگر بازدهی خالص یک گاو پرواری برای این گاودار دو دلار باشد، مبلغی بیش از دو دلار را برای انصراف از افزودن بر گاوهای خود خواهد پذیرفت. اگر این گاو پرواری پیشتر سه دلار به محصول کشاورز ضربه میزد، او تمایل خواهد داشت که تا سه دلار به گاودار بپردازد تا از شر این گاو خلاص شود. در این میان یک معامله با نفع متقابل درخواهد گرفت.
کوز به بررسی این مساله پرداخت که اگر دادگاه گاودار را مسوول خسارت به بار آمده از سوی گاوهایش بداند، چه اتفاقی رخ خواهد داد. اقتصاددانان پیشتر فکر میکردند که تعداد گاوهایی که گاودار پرورش خواهد داد، تحت تاثیر این حکم دادگاه قرار میگیرد. اما کوز نشان داد که تنها چیزی که در این میان اثر میپذیرد، ثروت گاودار و کشاورز است، چه این که تعداد گاوها و میزان محصول آسیبدیده ثابت خواهد ماند. در مثال بالا کشاورز پافشاری میکند که برای آنکه گاودار بتواند یک گاو پرواری اضافی را در زمینهای او رها کند، باید دستکم سه دلار بپردازد. اما از آن جا که این گاو اضافی تنها دو دلار برای گاودار ارزش دارد، تمایل دارد که حداکثر دو دلار بپردازد. از این رو گاوی را پرورش نخواهد داد و این همان نتیجهای است که در صورت مسوول نبودن او پدید میآید.
این بینشی بسیار جذاب و خیرهکننده بود. این معنا را به همراه داشت که توجیه دخالت دولت، ضعیفتر از چیزی است که اقتصاددانان پیشتر فکر میکردند. با این همه به گفته جورج استیگلر، دوستان بسیار نزدیک کوز در دانشگاه شیکاگو که به دفاع از بازار آزاد میپرداختند، از خود میپرسیدند که «چگونه اقتصاددانی به این اندازه دقیق میتواند اشتباهی چنین آشکار را مرتکب شود». به این خاطر کوز را که آن زمان در دانشگاه ویرجینیا بود، برای بحث درباره این موضوع به شیکاگو دعوت کردند. میهمانی شامی در خانه آرون دیرکتور، اقتصاددانی که «مجله حقوق و اقتصاد» را بنیان گذاشته بودند، برپا کردند.
استیگلر ماجرای آن شب را این گونه تعریف میکند:
«به شدت با این بدعت مخالفت کردیم. میلتون فریدمن مثل همیشه بیش از همه حرف میزد و مثل همیشه بیش از همه هم فکر میکرد. در طول دو ساعت بحث آن شب، آرای ما از بیست در برابر یک به نفع کوز به بیست و یک رای به نفع او تغییر کرد. چه اتفاق لذتبخشی! بعد از این میهمانی تاسف میخوردم که درک لازم برای ضبط ماجراهای آن شب را نداشتیم.»
خود استیگلر، این بینش کوز را قضیه کوز نامیده است.
البته چون هزینههای تراکنش هیچ گاه صفر نمیشوند و برخی اوقات بسیار بالا هستند، هنوز به دادگاهها برای داوری میان کشاورزان و گاوداران نیاز داریم. افزون بر آن، حتی اگر منافع حاصل از توافق بر هزینههای تراکنش بچربد، باز هم رفتار استراتژیک از سوی طرفهای درگیر میتواند آنها را از دستیابی به توافق بازدارد.
پس چرا قضیه کور، اقتصاددانان را تا این اندازه به هیجان درآورد؟ چون این قضیه مایه آن شد که اقتصاددانان به بسیاری از مسائل به گونهای متفاوت بنگرند. مثلا طلاق را در نظر بگیرید. الیزابت پیترز، استاد اقتصاد دانشگاه کلرادو به شیوه تجربی نشان داد که چه دولت موانعی را در برابر طلاق به وجود آورد و چه نیاورد، نرخ طلاق تغییری نخواهد کرد.
این بر خلاف باور رایج است، اما با قضیه کوز همخوانی دارد. اگر مجموع عایدی خالص یک زوج از ازدواج از نگاه آنها منفی باشد، هیچ توافقی درباره توزیع منافع حاصل از ازدواج نمیتواند آنها را کنار هم نگاه دارد. تمام اثری که قانون رایج طلاق به بار آورد، این بود که قدرت چانهزنی زنان را بهبود بخشید. مردی که تمایلش به جدایی بیش از علاقه همسرش به ادامه زندگی مشترک بود، میتوانست مبلغی را به همسرش بپردازد و از او جدا شود. هیچ جای تعجب ندارد که قوانین طلاق، زنان مطلقه را به لحاظ مالی در وضعیت بدتری قرار دادهاند.
کوز همچنین عرصه کالاهای عمومی را دستخوش دگرگونی کرد. اقتصاددانان غالبا از چراغ دریایی به عنوان کالایی عمومی سخن میگویند که تنها دولت میتواند آن را فراهم آورد. آنها این مثال را نه بر پایه اطلاعات درباره چراغهای دریایی، بلکه بر پایه این دیدگاه خود انتخاب میکنند که چراغهای دریایی نمیتوانند تحت مالکیت خصوصی درآیند و سوددهی داشته باشند. کوز با بررسیهای مفصل تاریخی نشان داد که چراغهای دریایی در بریتانیای سده نوزده توسط بخش خصوصی ایجاد میشدند و کشتیها هنگامی که به بندر نزدیک میشدند، هزینهای را برای استفاده از آنها میپرداختند. کوز مدرک دکترا خود را در سال ۱۹۵۱ از دانشگاه لندن گرفت و بعد به آمریکا مهاجرت کرد و در آن جا از سال ۱۹۵۱ تا ۱۹۵۸ استاد دانشگاه بوفالو، از ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۴ استاد دانشگاه ویرجینیا و از ۱۹۶۴ تا ۱۹۷۹ استاد دانشگاه شیکاگو بود و در همان جا بازنشسته شد.
پاورقی
۱- منظور از arms-length transaction معاملهای است که در آن دو طرف معامله از یکدیگر مستقلاند، از موضع چانهزنی برابری برخوردارند و منافع مشترکی با یکدیگر ندارند و از این رو هیچ یک نمیتوانند دیگری را وادارند که هزینهای بالاتر از هزینه منصفانه
بازار را بپردازد.
ارسال نظر