زهرا کاویانی
تورم متغیری اقتصادی است که هم برای اقتصاددانان، هم برای سیاستمداران و هم برای تمامی آحاد و اقشار جامعه واژه آشنایی است.

تورم را می‌توان تنها متغیر اقتصادی دانست که مردم آن را به طور کامل و واضح لمس می‌کنند و شاید در مورد تورم کمتر بتوان آمار و اطلاعات غلطی ارائه داد یا دست کم می‌توان گفت که ارائه آمار و اطلاعات غلط در خصوص نرخ تورم نیاز به جرات و جسارت بیشتری دارد. به عنوان مثال در خصوص آمار سایر متغیرهای اقتصادی مانند رشد اقتصادی که مردم دید کاملی نسبت به آن متغیر نداشته و آن را در زندگی روزمره لمس نمی‌کنند، می‌توان آمار رشد اقتصادی را هر چقدر اعلام کرد و حتی اگر اقتصاد دارای رشد اقتصادی صفر باشد هم آماری مانند رشد 7-8 درصدی را بیان داشت، اما در خصوص تورم، از آنجایی که هر شخصی با یک حساب سرانگشتی می‌تواند به تقریبی از مقدار آن دست یابد، کمتر می‌توان آمار غلطی را ارائه داد.
شاید به جرات بتوان گفت که نرخ تورم در اقتصاد ایران یکی از مهم‌ترین متغیرهای اقتصادی چه از دیدگاه مردم و چه سیاست‌گذار در دهه‌های گذشته بوده است. دو رقمی بودن نرخ تورم در ایران در بیشتر سال‌های دهه‌های گذشته و عدم تحقق وعده‌هایی مانند کاهش نرخ تورم موجب شده است تا از دیدگاه مردم و سیاست‌مدار، سیاست اقتصادی‌ای مثبت ارزیابی شود که منجر به کاهش تورم شود. نمودار، نرخ تورم در ایران طی سال‌های (۱۳۴۰-۱۳۸۷) را نشان می‌دهد.
همان‌طور که در این نمودار ملاحظه می‌شود بروز پدیده نرخ‌های تورم دو رقمی در اقتصاد ایران از سال 1354 آغاز شده است. پس از آن به جز یک مورد در سال (1363) اقتصاد ایران هرگز نرخ تورم یک رقمی را تجربه نکرده است.
این در حالی است که میانگین نرخ تورم ۷۱ کشور جهان در سال ۲۰۱۰ برابر ۳۸/۵درصد بوده است. این موضوع نشان می‌دهد که دو رقمی بودن نرخ تورم در ایران پدیده‌ای جدی و قابل تأمل است. در این مقاله مروری کوتاه بر چگونگی و چرایی بروز پدیده تورم خواهیم داشت.

چرا تورم به‌وجود می‌آید؟
این سوال که علت بروز پدیده تورم چیست به لحاظ علم اقتصاد سوال آسانی است. اما مسائل دیگری مانند اقتصاد سیاسی و تمایلات سیاست‌مداران باعث شده است تا این سوال در کشورهایی که با پدیده تورم بیش از یک رقمی مواجه هستند با اندکی چالش مواجه شود. در پاسخ به این سوال ابتدا باید عنوان داشت که دو پدیده تورم و افزایش سطح قیمت‌ها عموما با یکدیگر اشتباه گرفته می‌شوند. منظور از افزایش در سطح قیمت‌ها یک افزایش یکباره در سطح قیمت‌هاست، این در حالی است که تورم یک پدیده مستمر است و زمانی که اقتصادی با پدیده تورم مواجه است یعنی با افزایش مستمر در سطح قیمت‌ها مواجه بوده و نه یک افزایش آنی و یکباره. دلایل متعددی در افزایش سطح قیمت‌ها می‌تواند موثر باشد. یکی از این عوامل افزایش قیمت کالاهای وارداتی است. دلایل سیاستی دیگری مانند سیاست‌های افزایش دستوری قیمت برخی کالاها، فشارهای هزینه و یا تقاضا و موارد دیگری از این قبیل در افزایش سطح قیمت‌ها موثرند. اما بر اساس نظریه‌های کلاسیک علم اقتصاد، عاملی که در بلند مدت بر مقدار تورم تأثیر‌گذار است نقدینگی است. بر اساس این نظریه که شواهد تجربی بسیاری در کشورهای مختلف جهان آن را تأیید کرده‌اند، نقدینگی و تورم رابطه یک به یکی به یکدیگر دارند و افزایش نقدینگی مسلما تورم را در پی خواهد داشت. این رابطه یک به یک در کشورهای که دارای تورم‌های مزمن هستند به وضوح قابل مشاهده است. در کشور ما نیز می‌تواند رابطه متقابل نقدینگی و تورم را دید که حداکثر پس از گذشت یک دوره، افزایش نقدینگی منجر به تورم می‌شود.

چرا نقدینگی افزایش می‌یابد؟
نظریه رابطه مستقیم بین نقدینگی و تورم نظریه‌ای آشنا و اثبات شده است. بنابراین سوالی که به وجود می‌آید آن است که با وجود علم به این موضوع، راه حل کنترل تورم بسیار ساده به نظر می‌رسد، پس چرا همچنان اقتصاد ایران تورم‌های بیش از یک رقمی را تجربه می‌کند؟ پاسخ را می‌توان در تمایل دولت‌ها به خرج کردن یافت. دولت‌ها هرچه بیشتر تمایل دارند تا با خرج کردن بیشتر به راه‌حل‌های کوتاه‌مدت برای دستیابی به رشدهای اقتصادی بالاتر دست یابند. افزایش حجم نقدینگی به واسطه استقراض از بانک مرکزی و یا در یک کشور نفتی مانند ایران به واسطه فروش ارز به بانک مرکزی، باعث می‌شود تا دولت‌ها به اهداف کوتاه مدت خود دست یابند. بنابراین دولت‌ها چه در ایران و چه در سایر کشورها تمایل به خرج کردن بیشتر دارند و نظریه‌های استقلال بانک مرکزی نیز بیشتر بر همین جنبه تأکید دارند. در کشور ایران که درآمدهای دولت وابستگی شدیدی به قیمت نفت دارد، حجم نقدینگی موجود در اقتصاد نیز در ارتباط مستقیم با میزان درآمدهای نفتی است. به طوری‌که همیشه پس از شوک‌های مثبت نفتی، تورم نیز افزایش یافته است.

راه‌حل چیست؟
همان‌طور که عنوان شد علت بروز پدیده تورم در ایران بر اساس نظریات اقتصاد کلاسیک، رابطه مستقیم آن با نقدینگی است، بنابراین کنترل حجم نقدینگی را می‌توان از راه‌ حل‌های اساسی برای کاهش تورم دانست. برقراری انضباط مالی دولت و الزام دولت به پایبند بودن به خرج نکردن می‌تواند در کنترل حجم نقدینگی موثر باشد. در این میان موثر ترین راه، وجود یک بانک مرکزی مستقل که دارای هدف‌گذاری تورمی است، می‌تواند باشد. بیشتر کشورهای جهان حرکت در جهت کاهش تورم را با اقداماتی در جهت افزایش استقلال بانک مرکزی آغاز کردند و از این رو در کشور ما نیز اگر سیاست‌مداران به کاهش اندازه تورم علاقه‌مند هستند پیش از هر چیز باید به سراغ استقلال بانک مرکزی مستقل بروند. بانک مرکزی‌ای که توان «نه» گفتن در مقابل مخارج دولت را داشته باشد و از این طریق حجم نقدینگی موجود در اقتصاد را در مقدار مورد نظر خود تعیین کند.