معضل آریزونای اروپا
کریستوفر کالدول *
مترجم: نگین خندان
منبع: نیویورک تایمز
کشورهای اتحادیه اروپا، در کنار بدهی‌های یونان و مداخلات در لیبی بر سر موضوع دیگری نیز در حال منازعه هستند که می‌تواند تا حد خوبی تاثیر آینده آنها را بر جهان تعیین کند.

مهاجرت و مرزهای داخلی. تعداد فزاینده‌ای از این کشورها، از جمله ایتالیا، فرانسه و دانمارک می‌خواهند توافق‌نامه‌هایی را به امضا برسانند که بر اساس آنها دولت‌های عضو مرزهایشان را به روی یکدیگر می‌گشایند.
این موضوع سال‌ها مطرح بوده، اما ناآرامی‌ها در خاورمیانه و آفریقای‌جنوبی و هراس از موج جدید مهاجران آن را به شدت داغ کرده است. البته بستنِ مرزهای اروپا به روی مهاجران جدید بینش جهان‌وطنی‌ای را که اتحادیه اروپا بر آن اساس ساخته شد، تخریب می‌کند و چنین کاری می‌تواند کل پروژه این اتحادیه را تخریب کند. اما همان‌طور که رهبرانِ قاره‌ اکنون می‌آموزند، ممکن است اروپا مرزهایش را فراتر از حد تحمل شهروندانش بگشاید و از این منظر خود را ویران کند.
بحران کنونی زمانی آغاز شد که پناهندگان تونسی با شروع انقلاب ژانویه سوار بر قایق‌ها از آن کشور گریختند. ایتالیا یکی از مقصدهای طبیعی آنها بود: جزیره ایتالیایی لامپدوسا در جنوب تونس قرار دارد و تنها 70 مایل دورتر از خلیج آمریکایی است. پناهندگان دیگری از لیبی نیز به این پناهندگان افزوده شدند و تا اواخر ماه مه حدود 40000 نفر به این جزیره وارد شده بودند.
تحت شرایط عادی، اگر به لامپدوسا بروید، می‌توانید پس از پاسخ به چند سوال به پاریس یا برلین بروید. توافقات شنگن که در سال‌های ۱۹۸۵ و ۱۹۹۰ امضا شدند، اجازه سفر بدون نیاز به ویزا را در ۲۲ کشور قاره اتحادیه اروپا (ایرلند و بریتانیا استثناء هستند) و نیز امضاکنندگان غیراروپایی توافقنامه، میسر می‌سازد.
شنگن در کنار یورو نماد اروپا است و نشانه اتحاد و انسجامش. در قاره‌ای که سالها زیر پتک‌های بوروکراسی و ناسیونالیسم بوده، حالا یک ایتالیایی می‌تواند بدون نشان دادن مدارک عبور یا تغییر پول خود به پاریس سفر کند و این موضوع در حال رشد است: پارلمان اروپا این هفته با رایی قاطع مقرر داشت که شنگن به دو عضو جدید اتحادیه اروپا؛ یعنی بلغارستان و رومانی گسترش یابد.
طبق اساسنامه اتحادیه، هر کشوری که پناهنده می‌پذیرد باید درخواست‌های پناهندگی آنها را نیز پیش ببرد و حین پروسه قضاوت، مراقب وضعیت آنها باشد؛ اما ده‌ها هزار پناهجو، بوروکرات‌های ایتالیایی را غافلگیر کرده‌اند و مردم ایتالیا، همچون دیگر مناطق اروپا، علاقه‌ای به این مهاجرت‌های انبوه ندارند.
سیلویو برلوسکونی، نخست‌وزیر ایتالیا، جوازهای شش‌ماهه سکونت برای 8000 نفر از مهاجران تازه‌رسیده را صادر کرد و به آنها اجازه داد تا آزادانه در اتحادیه اروپا نقل مکان کنند. تونسی‌ها، که عمدتا فرانسوی‌زبان هستند، به سوی فرانسه روان شدند و مشکل سیاسی آقای برلوسکنی را به مشکل سیاسی رییس‌جمهور فرانسه، نیکلای سارکوزی بدل کردند.
آقای سارکوزی در آوریل رهبران اروپایی را با برقرارکردن گشت‌های مرزی طولانی‌مدت در مرز فرانسه و ایتالیا شوکه کرد. کشورهای تحت شنگن تنها زمانی مرزهایشان را مملو از نگهبان می‌کنند که «خطری بزرگ نظم عمومی یا امنیت بین‌المللی را تهدید کند.» ــ مثلا در برابر ولگردها. اما آقای سارکوزی و آقای برلوسکنی اخیرا نامه‌ای مشترک نوشته‌اند که طی آن درخواست تعلیق تفاهم‌نامه‌ها در صورت هجوم جریان عظیمی از پناهندگان داده‌اند.
هر زمان که مرزهای خارجی اروپا پرمنفذ می‌شوند، کشورهای منفرد هم عصبی می‌گردند. نخست‌وزیر دانمارک، لارس لوکه راسموسن، درخواست مستحکم کردن مرزهای کشورش را با آلمان و سوئد داد و بهانه‌هایی برای لغو تعهداتش نسبت به شنگن ابراز کرد. این چیزها شگفت‌آور نیستند؛ دانمارک آریزونای اروپا است ــ یعنی کشوری که از همه بیشتر نسبت به مهاجرت منزجر است‌ــ و آقای راسموسن مثل فرماندار آریزونا ژان برور در بهار گذشته عمل کرد و مسوولیت اقدامات فدرال را به افراد محلی سپرد.
چنین گام‌هایی نشانه‌های حرکت‌هایی گسترده‌تر هستند. احزاب پوپولیست، ضد‌مهاجرتی و ضد‌نخبه‌گرا در بسیاری از کشورهای اروپایی در حال ظهورند. جبهه ملی در فرانسه، حزبِ آزادی در هلند و فنلاندی‌های حقیقی در فنلاند در چند انتخابات اخیر همگی بالای ۲۰درصد رای داشته‌اند. آنها پس از سال‌ها حاشیه‌ای بودن بدل به احزابی توده‌ای شده‌اند که بر سر حکومت‌های راست میانه مثل آقای برلوسکنی و آقای سارکوزی کلاه می‌گذارند. سیاست‌مداران فعلی با سوء ظن به دغدغه‌های عمومی درباره شنگن می‌نگرند؛ وزیر امور خارجه آلمان، گوئیدو وستروله، شنگن را «موفقیتی چنان مهم» خوانده که «بحث دوباره بر سر آن بی‌معنا است.»
اما چیزها از دیدگاه پوپولیستی به گونه‌ای دیگر است. کشورهای منفرد تحت سیستم کنونی به‌خاطر پلیسی‌کردن سهم خود از مرزهای خارجی اروپا مقصرند؛ زیرا این برای کشوری مثل لوکزامبورگ عالی است؛ اما کشورهای حاشیه جنوبی عضو اتحادیه را به خطر می‌اندازد. این کار همچنین محرکی برای سوء استفاده است: مهاجران از آسان‌گیرترین درها و خلیج‌ها وارد می‌شوند و سپس به لطف شنگن به سوی کشوری می‌روند که بیش از همه پذیرای مهاجران است یا در مورد امتیازات رفاه گشاده‌دست. اینکه چه باید کرد، پرسشی دشوارتر است. از آنجا که شنگن جهت آسودگی اروپایی‌ها است، پس نگه‌داشتن مسافران پشت مرزهای قدیمی ملی کل مقصود و هدف آن را با شکست مواجه می‌کند.
شاید محدودکردن اقدامات مربوطه به کسانی که«شبیه خارجی‌ها» هستند، به حمله مبارزان حقوق بشری بینجامد، همان‌طور که تجربه قانون ایالتی آریزونا و امنیت فرودگاه آن نشان داد.
تنها بدیل ممکن برای اروپا ــ‌اگر بخواهد شنگن را حفظ کند‌ــ این است که فرانتکس، یعنی گشت مرزی اروپایی را از این وضعیت بودجه کم خلاص کند و بودجه‌های بیشتری به آن اختصاص دهد. می‌توان با بودجه‌ای 88 میلیون یورویی (حدود 128 میلیون دلار) این گشت مرزی را با استفاده از ناوها و پرسنل نظامی غیرضروری بسیاری از ملت‌ها درست کرد.
کمیسیون اروپایی شکواییه برلوسکنی و سارکوزی را با روحیه‌ای بوروکراتیک پذیرا شدند و میل خود به «جایگزینی مطرح‌ساختن دوباره و تک‌جانبه نظارت‌های مرزی با مکانیزمی جمعی» را ابراز داشتند. این پاسخ کمیسیون به همه چیز است: اصرار بر هرچه مستحکم‌ترکردن امتیازات ویژه اتحادیه. برای مثال هنگام تزلزل‌یافتن یورو نیز کمیسیون، نظارت بیشتری را بر سیاست‌های مالی اعمال کرد. در بستری آمریکایی، این کار شبیه این می‌ماند که به شکوه‌های اعضای تی پارتی درباره بزرگ‌بودن دولت چنین واکنش نشان دهد که یک بوروکراسی گسترده و کم‌بودجه برای سر و کله‌زدن با آنها درست کنید. این کار به لحاظ سیاسی نوعی آتش‌افروزی پرخطر است.
آقای سارکوزی اخیرا گفته است که «ما می‌خواهیم شنگن باقی بماند، اما برای باقی‌ماندن باید اصلاح شود.» او ایده درستی در رابطه با این موضوع دارد که چه چیزی در معرض خطر قرار گرفته و مساله اساسی است. تا همین اواخر «ساختن اروپا» آسان بود. شهروندان اروپایی، پس از کمی غرولند، خودشان را با دورنماهای پسا‌‌اروپایی وفق می‌دادند. حالا آنها هر روز سازش‌ناپذیرتر می‌شوند. امروز ساختن اروپا به برداشتن گامی رو به عقب وابسته است، حتی اگر این کار به معنای تضمین‌دادن به دولت‌های عضو راجع به حقوقشان برای پاسداری از مرزهایشان در مواقع اضطراری باشد.
*کریستوفر کالدول، دبیر ارشد ویکلی استاندارد و ستون‌نویس فایننشال تایمز است.