بااقتصاددانان
باور به اقتصاد ریاضی
ویلهلم لانهارت (۱۹۱۸-۱۸۳۲) یکی از پیشگامان اقتصاد ریاضی و نظریه محض اقتصاد رفاه و چهرهای شناخته شده در تاریخ نظریه مکان بنگاه و یکی از معدود مهندسین زمانه خویش است که اقتصاد نیز میدانست و سنت اقتصاددانانی مثل کارل رائو، ویلهلم فون هرمن، گوسن، منگولت و تونن را ادامه داده است. این مکتب، بعضا اقتصاد کلاسیک آلمان نامیده شده، چرا که در مفهوم به اقتصاد کلاسیک انگلستان نزدیکتر است تا به مکتب تاریخی آلمان. لانهارت تمامی عمر پربار خود را به عنوان استاد درس بزرگراه ها، راهآهن و پلها در مدرسه فنی شهر هانوور (که اینک دانشگاه هانوور نامیده میشود) گذراند و بالاخره به ریاست آن موسسه رسید. بیش از این چیزی در مورد زندگی لانهارت در دست نیست. کتاب مهم او مبانی ریاضی اقتصاد سیاسی نام دارد که در سال ۱۸۸۵، یعنی درست یک دهه پس از انتشار آثار جونز و منگر، ولی پیش از دور بعدی انتشار کتابهای مهمی مثل نظریه اثباتی سرمایه نوشته بوم ـ باورک (۱۸۸۹) و اصول علم اقتصاد (۱۸۹۱) نوشته مارشال، تالیف شد. کتاب لانهارت بدون اطلاع از اثر مهم کورنو تحت عنوان اصول ریاضی ثروت (۱۸۳۸) نوشته شده و مبتنی است بر مطالعه دقیق نوشتههای والراس و جونز که تحلیلهایشان در خصوص کالاهای سرمایهای با دوام و نیروی کار عرضهکننده این کالاها، بازگویی و مجددا تعریف شده است. با این حال، توجه لانهارت به جای دیگری، یعنی به سیاستهای قیمتگذاری راهآهن و مسائل مربوط به مکان فعالیتهای اقتصادی معطوف بود و سه فصل آخر کتاب مبانی ریاضی اقتصاد سیاسی را به این امر اختصاص داد. همینجا بود که لانهارت آموختههای خود را از تونن نشان داد و با ضمیمه کردن تحلیلی راجع به نقش بازارهای فروش در انتخاب مکان واحدهای صنعتی، به نظریه حاکمیت عرضه تونن در مورد مکان فعالیتهای کشاورزی، آن را تکمیل کرد.
برای همه کسانی که به موضوع اکتشافات چندگانه در علوم و این نکته مربوط به آنکه چرا برخی از افراد به طور کامل به فراموشی سپرده میشوند علاقه دارند، لانهارت نمونه جالبی است. کتاب او در مورد اقتصاد ریاضی با نوشتههای قبلی او که بسیاری از آنها را با تفصیل بیشتر در کتابی در مورد اقتصاد راهآهن (که در سال ۱۸۷۲ منتشر شد) و در مقالهای که در سال ۱۸۸۲ در یک مجله تخصصی گمنام آلمان به چاپ رساند، قابل فهمتر میگردد. در این دو نوشته، لانهارت قانون مناطق بازار را معرفی کرده است (که مطابق آن در شرایط خاصی مرزهای میان مناطق فروش بنگاههای رقیب به شکل سهمی است) و راهحل کاملی در مورد مساله سهبعدی نظریه کلاسیک مکان بنگاه (که در آن سعی میشود بهترین مکان برای یک بنگاه تولیدی که از دو جای مختلف مواد اولیه تهیه میکند و محصول خود را در جای سومی میفروشد، در نظر گرفته شود)، ارائه کرده است. مارشال در واقع قانون مناطق بازار را در کتاب اصول خود بیان داشته ولی به طور غلط آن را به تونن نسبت داده است. این قانون در سال ۱۹۲۴ توسط اقتصاددان دیگری به نام فتر که با آثار مارشال آشنا بود، ولی کارهای لانهارت را نمیشناخت، مجددا کشف شد. به همین ترتیب، وقتی آلفرد وبر کتاب مهم خود نظریه مکان صنایع را در سال ۱۹۰۹ منتشر کرد، به خیال اینکه اولین کسی است که نظریه سهبعدی مکان بنگاه را بیان میکند، به آن به عنوان یک گواه «جدید» اشاره میکند.
تا دهه ۱۹۳۰ کسانی که روی نظریه مکان بنگاه مطلب نوشتهاند، از ذکر نام لانهارت خودداری کردهاند و معهذا اغراق نیست، اگر مدعی شویم که چنانچه کارهای لانهارت به نحو وسیعی شناسانده شده بود، نظریه مکان بنگاه در تلفیق طرف تقاضا با طرف عرضه در تحلیل مکان مناسب برای بنگاه اقتصادی تقریبا ربع قرن جلو میافتاد.
یکی دیگر از جنبههای برجسته کار لانهارت، توجه او به قیمتگذاری راهآهن است. براساس هزینههای نهایی و نه هزینه متوسط و یا آنچه که بعدها قاعده «قیمتگذاری براساس هزینه نهایی» نامیده شد، او مدعی است که رفاه مصرفکنندگان تنها زمانی به حداکثر میرسد که افزایش درآمد ناشی از افزایش اجارهبها برابر با هزینه اضافی باشد و این بدان معنا است که هزینه ثابت یا بالاسری راهآهن بایستی از منبعی جدا از مالیات تامین گردد.
رقابت بخش خصوصی هرگز چنین نتیجهای به بار نمیآورد چرا که راهآهن یک انحصار طبیعی است که در آن کارایی فنی حداکثر (یا کمترین هزینه متوسط واحد تولید) وقتی حاصل میشود که تولید از تقاضای بازار بیشتر شود.مادام که راهآهن در اختیار بخش خصوصی است، رقابتی در بین نخواهد بود و کرایهبهای راهآهن در جهت حداکثر کردن رفاه عمومی نیست.خلاصه این که اگر راهآهن در دست دولت نیست، باید به آن کمک مالی بشود و در عین حال تحت نظارت قرار بگیرد.تصویری که لانهارت از این قضیه میدهد متاسفانه با استفاده از توابع خطی هزینه و تقاضا است که در مورد آن هزینه نهایی با هزینه متوسط مساوی است. به طوری که قاعده قیمتگذاری هزینه نهایی نمیتواند عمل کند. باوجود این، جمعبندی نهایی او درست است، یعنی این که قیمتگذاری هزینه نهایی، وقتی صنعت مورد بحث به قول مارشال «صنعت با هزینه کاهش یابنده» یا «انحصار طبیعی» است، همواره با کسری منابع مالی مواجه میشود.
لذا لانهارت در صف اقتصاددانانی که از دوپویی در دهه ۱۸۳۰ تا آبالرنر در دهه ۱۹۳۰ تشکیل میشود، نفر نخست است.چرا که او تشخیص داده بود که قیمتگذاری تسهیلات عمومی مشکل ویژهای دارد و آن این است که اگر قرار است رفاه مصرفکنندگان تامین شود، کمک مالی دولت غیرقابل اجتناب است.
ارسال نظر