یادداشت
توسعه منابع انسانی، راهبردی موثر در مسیر رشد اقتصادی
رامش حقیق
دانشجوی دوره دکترای مدیریت (DBA)
مقدمه: امروزه سازمانها همه تلاش خود را در مسیر بهبود کسب و کار، بالا رفتن بهرهوری و دستیابی به حداکثر سودآوری شرکت بهکار میبرند. از سوی دیگر توجه متمرکز دولت نیز در جهت ایجاد رشد اقتصادی یا به عبارت دیگر، بالا بردن تولید ناخالص ملی است. توجه به نقاط مشترک این دو میتواند برای همه در سطح جامعه نتایج ارزشمندی بههمراه آورد، یعنی تلاشهای همراستای دولت و سازمانها که رشد اقتصادی را در سطح خرد و کلان بههمراه آورد.
رامش حقیق
دانشجوی دوره دکترای مدیریت (DBA)
مقدمه: امروزه سازمانها همه تلاش خود را در مسیر بهبود کسب و کار، بالا رفتن بهرهوری و دستیابی به حداکثر سودآوری شرکت بهکار میبرند. از سوی دیگر توجه متمرکز دولت نیز در جهت ایجاد رشد اقتصادی یا به عبارت دیگر، بالا بردن تولید ناخالص ملی است. توجه به نقاط مشترک این دو میتواند برای همه در سطح جامعه نتایج ارزشمندی بههمراه آورد، یعنی تلاشهای همراستای دولت و سازمانها که رشد اقتصادی را در سطح خرد و کلان بههمراه آورد. توجه به رشد و توسعه منابع انسانی یکی از این مسیرها است که در نهایت اهمیت، هنوز جدی گرفته نشده است.
رشد اقتصادی یک کشور معمولا با افزایش عوامل مختلف تولید ناخالص ملی همراه است. اینکه شرایط اقتصادی هر کشور، خاص همان کشور است و باید روند رشد خاص خودش را طی کند، جای بحث ندارد ولی بهطور کلی افزایش تولید ناخالص ملی، در کشور در حال توسعهای مانند ایران میتواند با تغییر زاویه دید و توجه به امکانات ارزشمند موجود و استفاده بهینه از آنها تسهیل شود.
اگر به جدول تولید ناخالص ملی کشورمان نگاهی بیندازیم، میبینیم که اقتصاد ما بسیار به نفت وابسته است. این نکته جدیدی نیست. سالها است که کم کردن این وابستگی دغدغه مهم برخی از دولتمردان و اقتصاددانان این کشور بوده است. داشتن این ثروت ملی بسیار ارزشمند است و در بسیاری از موارد توانسته نقش بسیار مهمی در اقتصاد کشورمان ایفا کند. اما در اقتصادی که تا این حد به درآمد نفت وابسته است، امکان رشد، بسیار محدود و غیرقابل کنترل است. میزان و قیمت فروش نفت دراختیار هیچ کشوری نیست و به شرایط جهانی در این صنعت بستگی دارد، بدیهی است که ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. راهکارهایی مانند تشویق تولیدکنندگان خدمات و کالاها به افزایش صادرات و کمک به آزادسازی فضای کارآفرینی از جمله سیاستهایی بوده که در همین راستا مورد توجه بوده و هست. اما برای رسیدن به این اهداف، باید به عوامل مهم و در دسترس توجه کرد. یکی از این عوامل، توجه به نیروی انسانی موجود و پرورش منابع انسانی ارزشمند در کشور است.
نقش خدمات در تولید ناخالص ملی
بالا بردن میزان درآمد ناشی از خدمات در جدول تولید ناخالص ملی یک کشور، اهمیت انکارناپذیری در رشد و توسعه اقتصاد آن کشور دارد. امروزه بالا بودن درآمد هر کشوری در بخش خدمات، از شاخصهای مهم رشد اقتصادی آن کشور است. به همین دلیل است که در مسیر رشد اقتصادی، توجه به درآمد بخش خدمات، بسیار اهمیت دارد. جدول زیر درصد سهم خدمات در تولید ناخالص ملی ایران و برخی کشورهای پیشرفته را بین سالهای 2011 تا 2015 نشان میدهد.
همانطور که در جدول مشاهده میشود، سهم خدمات در تولید ناخالص ملی ایران و کشورهای پیشرفته اختلاف چشمگیری دارد. افزایش سهم خدمات در تولید ناخالص ملی کشورمان، در رشد اقتصادی، بسیار ارزشمند است. البته افزایش سهم خدمات به معنی کاستن از سهم صنایع تولیدی نیست. زیرا کاهش سریع صنایع تولیدی و رشد سریع صنایع خدماتی، میتواند مشکلات مهمی مانند کاهش بهرهوری را به وجود آورده و کشور را دچار تله درآمد متوسط کند. ما برای دست یافتن به رشد اقتصادی پایدار، به توسعه صنایع خدماتی در کنار توسعه خدمات تولیدی نیازمندیم و این امر محقق نمیشود مگر با توجه هدفمند به نیروی انسانی کشور که فصل مشترک هر دو است.
بهعلاوه رشد اقتصادی که در سال 95 اتفاق افتاد، اگر ادامه نیابد، نمیتواند تاثیر ارزشمندی در اقتصاد کشور در بلندمدت داشته باشد. پایداری، شرط اساسی برای ارزشمندی رشد اقتصادی است. به همین دلیل برای رسیدن به توسعه پایدار باید به راهکارهایی اندیشید که روند رشد اقتصادی را حفظ کند. پرورش نیروهای انسانی یکی از راههای پایداری رشد و توسعه است.این در حالی است که این روزها مسوولان ارشد کشور برای رفع موانع کسب و کار تاکید بسیار میکنند. هرقدر شرایط برای شروع کسب و کارهای بیشتری مهیا شود، نیاز به منابع انسانی کارآزموده و توانمند بیشتر میشود. زیرا موفقیت و بقای هر کسب و کاری به وجود منابع انسانی مجرب و توانمند وابسته است.
از سوی دیگر میبینیم که متوسط سطح تحصیلات جوانان ایران نسبت به بسیاری از کشورها بالاتر است. ولی متاسفانه آمار بیکاری یا کسانی که به کاری غیر از رشته تحصیلی خود اشتغال دارند نیز در کشور بالا است. اینکه چرا جوانان ایرانی نسبت به بسیاری از کشورها، اینقدر علاقه به تحصیلات عالی در دانشگاه دارند، موضوع این گفتار نیست. اما این علاقه زیاد به تحصیلات دانشگاهی و گروه بزرگ تحصیلکردههای موجود، برای ما از منابع ارزشمند و در دسترسی هستند که اگر به نحو اثربخشی بهکار گرفته شوند، باید بتوانند در مسیر پیشرفت سازمانها و رشد اقتصادی کشور بسیار سودمند باشند. پس چرا این اتفاق نمیافتد؟ ما امروز با نرخ بیکاری فزایندهای روبهرو هستیم در حالی که هر سال به تعداد فارغالتحصیلان اضافه میشود. نکته اینجا است که تحصیلات دانشگاهی کافی نیست. اما کشور نیاز به منابع انسانی زبده و پرمهارت دارد. به همین دلیل ضروری است که تحصیلات دانشگاهی با تخصص عملی همراه شود تا آنچه آموخته میشود بهکار آید.
این نکته شایان توجه برنامهریزی و سرمایهگذاری در سطح خرد و کلان است. ما نیاز به کسانی داریم که کار و خدمات ارائه شده از سوی آنها بتواند هم ترجیح داخلی را بالا ببرد و هم برای محصولات و خدمات ما در خارج از ایران مزیت رقابتی ایجاد کرده، تقاضا برای این خدمات و محصولات را در سایر کشورها توسعه داده و امکان صادرات را نیز افزایش دهد. توجه به نیروی انسانی از یک بعد در سطح کلان مطرح میشود: هدفمند و عملی کردن آموزشها در سطح دانشگاهها تا افراد توانایی بیشتری در برعهده گرفتن شغلی داشته باشند که برای یاد گرفتن آن سالها زحمت کشیدهاند. بنابراین گام اول، افزایش مهارت و دانش عملی به دانشآموختگانی است که هنوز مسیر خود را در دنیای کار باز نکردهاند.
اما گام دوم که بسیار مهمتر و تاثیرگذارتر است، توجه به برنامهریزی آموزش از ابتدای تحصیل کودکان است. ما به افرادی با تفکر خلاق، مبتکر، علاقهمند و مستقل نیاز داریم. در سیستم آموزش فعلی که تمام توجه روی کودکانی است که از هوش ریاضی بالایی برخوردارند، سایر توانمندیهای کودکان نادیده گرفته میشود. به کودکانی که در آموختن ریاضی توانمند نباشند این احساس را میدهیم که هیچ استعداد و ارزشی ندارند. در حالی که یک کشور پیشرفته به همه استعدادها و توانمندیها نیاز دارد. حتی از لحاظ علمی نیز سالها پیش هوارد گاردنر پس از سالها پژوهش، هفت نوع هوش دیگر را معرفی کرد که به اندازه هوش ریاضی ارزشمند هستند. این هوشها عبارتند از: هوش کلامی - زبانی (مورد نیاز سخنوران و نویسندگان)، هوش موسیقایی (مورد نیاز موسیقیدانان و آهنگسازان)، هوش تجسمی فضایی (مورد نیاز طراحان و هنرمندان) هوش بدنی - حرکتی (مورد نیاز ورزشکاران و هنرپیشگان)، هوش برون فردی (برای مدیریت، راهبری، ارتباط با دیگران و انجام کارهای تیمی)، هوش درون فردی (برای کشف خویشتن و توانمندیهای فردی و یافتن اهداف و مسیر خاصی که فرد انگیزه درونی برایش دارد) و هوش طبیعتگرا (برای انجام هر شغلی که ما را با جسم انسان، گیاهان و طبیعت پیوند میزند). اگر مروری بر شغلهای موجود در سطح جامعه داشته باشیم، میبینیم که همه شغلها برای پیشرفت یک جامعه موردنیاز هستند، ولی همه آنها به سطح بالای هوش ریاضی نیاز ندارند، بلکه هوش کاملا متفاوتی در موفقیت آنها نقش دارد. اگر زاویه نگاه خود را به توانمندیهای کودکان باز کنیم، میبینیم که برای رسیدن به حداکثر بهرهوری در دنیای بزرگسالی، باید در کودکی کشف شوند و مطابق توانمندیهای فردیشان، مسیر خود را بیابند. پرورش خلاقیت، توان خودابرازی و قدرت خودپذیری، به حضور انسانهایی توانمند با استعدادهایی شکوفا در جامعه منجر میشود. انسانهایی که شغل خود را براساس استعدادها و توانمندیهای خود انتخاب کرده، از آن لذت میبرند و به سوی موفقیت خود، سازمان و جامعه بهطور خستگیناپذیری پیش میروند. روند کشف و پرورش منابع انسانی ارزشمند، باید پیش از انتخاب رشته تحصیلی شروع شود. سالهای اول مدرسه برای کودکان، میتواند زمان مناسب کشف توانمندیهای آنها باشد تا در بزرگسالی، به سوی رشته تحصیلی یا کاری که با علایق و خواستههایش همراستا باشد، پیش برود. این ممکن نیست مگر با برنامهریزی و توجه به اهمیت اجرای آن.
کشف و پرورش نیروی انسانی مجرب و کارآزموده، فقط برعهده آموزش و پرورش یا دانشگاهها نیست و با شروع به کار، پایان نمیپذیرد. ما برای توجه به منابع انسانی در سازمانها و درک ضرورت آموزش این نیروها نیاز به فرهنگسازی گسترده داریم. متاسفانه امروزه به هر دلیلی که سازمان تصمیم به کاهش هزینه بگیرد، اولین صرفهجویی در آموزشهای کارکنان اتفاق میافتد. بسیاری از مدیران به دلیل بالا بودن نرخ بیکاری، از اهمیت توجه به رشد منابع انسانی سازمان خود غافل شدهاند. درحالی که آنها همان مدیرانی هستند که از پایین بودن کیفیت کار کارکنان و عدم وفاداری آنها به سازمان گلهمند هستند. شاید نمیدانند این دو نیازمند ایجاد فضا و روندهای مناسب برای توسعه منابع انسانی است. توانمندسازی منابع انسانی در سازمان بدون توجه به عوامل مهمی مانند انگیزه، برنامهریزی آموزشی، ایجاد روند رشد افقی و عمودی افراد و تعیین مسیر شغلی، ارزیابی درست عملکرد و توجه به نتایج این ارزیابیها، حمایت از فرهنگ خلاقیت و تشویق ایدههای نو ممکن نیست. افزایش کارآمدی نیروی انسانی در سازمان، دیگر مسوولیت اجتماعی سازمانها نیست، ضرورتی است که نادیده گرفتن آن ضررهای جبران ناپذیری به سازمان میزند. توجه به ارتقای سطح مهارت و دانش کارکنان به بالا رفتن بهرهوری کارکنان و در نتیجه افزایش درآمد سازمان میانجامد. همچنین موجب بهبود کیفیت خدمات ارائه شده و بالا رفتن سهم بازار داخلی و خارجی میشود و بالاخره موجب ارتقای سطح مهارت و دانش نیروی کار در سطح جامعه میشود. با وسعت زاویه دید خود متوجه میشویم که وقتی همه سازمانها در جهت افزایش مهارت و توانمندی کارکنان خود تلاش میکنند، هم ریزش نیروی انسانی خود را پایین میآورند و هم اگر نیروی انسانی ماهر از سازمان شما به سایر شرکتها برود، در مقابل کسی که جای او را در سازمان شما میگیرد نیز فردی آموزشدیده و با مهارت است که از سازمان دیگری به سازمان شما پیوسته است.
کلام آخر
با نگاهی کلی به شرایط موجود در ایران و کشورهای توسعه یافته به راحتی درمییابیم که افزایش سطح مهارت و دانش منابع انسانی، هم به نفع سازمانها است و هم در سطح کلان موجب بالا رفتن تولید ناخالص ملی کشور میشود. سهم اصلی دولت در زمینه ایجاد فضای کشف و پرورش توانمندیها در سطح مدارس، ایجاد روندهای تکمیلی عملی در سطح تحصیلات دانشگاهی و فرهنگسازی برای توجه به منابع انسانی است. سهم سازمانها درک اهمیت و ارزش آموزش و توسعه منابع انسانی در سازمان است. منابع انسانی ماهر و کارآزموده آنقدر در اقتصاد هر کشوری اهمیت دارد که بسیاری از کشورهای پیشرفته بهطور مستمر، اقدام به جذب نیروهای آموخته و کارآزموده خارجی بهعنوان مهاجر میکنند تا از دانش و مهارت آنها در مسیر رشد اقتصادی خود بهرهمند شوند. مهاجرت گسترده منابع انسانی تحصیلکرده و کارآزموده کشورمان طی سالیان گذشته مانند از دست دادن منابع ارزشمند رشد و شکوفایی اقتصادی بوده است. منابع انسانی جوان و تحصیلکرده ما منبع ارزشمندی هستند که آنطور که باید به آن توجه نمیشود. توجه به این منبع ارزشمند، مسیری است که در نهایت برد همه را به همراه دارد: افراد، سازمانها، جامعه و کشور.
ارسال نظر