رحمن قهرمانپوردر گفتوگو با «دنیای اقتصاد» خروجی نشست لوزان را تشریح کرد
بازآفرینی نقش قدرتهای منطقهای
سعیدهسادات فهری: رحمن قهرمانپور، پژوهشگر ارشد مسائل خاورمیانه در گفتوگویی تفصیلی با روزنامه «دنیای اقتصاد» به بررسی نشست اخیر لوزان برای حل بحران سوریه پرداخت و گفت تفاوت نشست اخیر با نشستهای پیشین در این بود که به نوعی یک جمعبندی حداقلی حاصل شد مبنی بر اینکه قدرتهای منطقهای نیز مهم هستند و بدون حضور آنها نمیتوان مساله سوریه را حل کرد. به گفته این کارشناس، مشکلی که امروز در سوریه بروز پیدا کرده، این است که بازیگران حاضر در صحنه عملیات نظامی این کشور احساس میکنند که سرنوشت نهایی در میدان جنگ رقم میخورد و این امر یک مانع بسیار جدی در حل بحران سوریه است.
سعیدهسادات فهری: رحمن قهرمانپور، پژوهشگر ارشد مسائل خاورمیانه در گفتوگویی تفصیلی با روزنامه «دنیای اقتصاد» به بررسی نشست اخیر لوزان برای حل بحران سوریه پرداخت و گفت تفاوت نشست اخیر با نشستهای پیشین در این بود که به نوعی یک جمعبندی حداقلی حاصل شد مبنی بر اینکه قدرتهای منطقهای نیز مهم هستند و بدون حضور آنها نمیتوان مساله سوریه را حل کرد. به گفته این کارشناس، مشکلی که امروز در سوریه بروز پیدا کرده، این است که بازیگران حاضر در صحنه عملیات نظامی این کشور احساس میکنند که سرنوشت نهایی در میدان جنگ رقم میخورد و این امر یک مانع بسیار جدی در حل بحران سوریه است. به گفته او کسانی که میجنگند دیپلماتهای خوبی نیستند و کسانی که دیپلماتهای خوبی هستند نمیتوانند بجنگند. عدم توازن میان قدرت نظامی و قدرت دیپلماتیک در طول تاریخ بارها بروز یافته است. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
آخرین نشست سیاسی برای حل بحران سوریه شنبه شب در لوزان سوئیس برگزار شد. ارزیابی شما از این نشست چیست و به نظر شما چه تفاوتی با نشستهای پیشین دارد؟
تفاوت نشست اخیر با نشستهای پیشین در این بود که به نوعی یک جمعبندی حداقلی حاصل شد مبنی بر اینکه قدرتهای منطقهای نیز مهم هستند و بدون حضور آنها نمیتوان مساله را حل کرد. طی چند ماه گذشته شاهد این روند بودیم که آمریکا و روسیه تلاش داشتند بهصورت دوجانبه و در سطح بینالمللی بحران سوریه را حلوفصل کنند. اما به دنبال نقض توافق آتشبس میان آمریکا و روسیه دوباره نگاهها به سطح منطقه و امکان نقشآفرینی قدرتهای منطقهای از جمله ایران، عربستان، ترکیه و تاحدی مصر در این موضوع معطوف شده است. بنابراین در حال حاضر این موضوع پذیرفته شده که بدون حضور قدرتهای منطقهای امکان یافتن یک راهحل پایدار برای سوریه بسیار دشوار است.
ایران تقریبا در آخرین ساعتها با حضور در مذاکرات موافقت کرد و در این رابطه آقای جابری انصاری، معاون عربی- آفریقای وزارت خارجه اعلام کردند که ایران به همراه مصر و عراق در نشست لوزان حاضر میشود. پس از آن گمانهزنیهایی مطرح شد مبنی بر اینکه یکی از پیششرطهای ایران برای حضور در مذاکرات، حضور مصر بوده است. شما این گمانهزنی را چقدر درست میدانید و در صورت نزدیکی دیدگاههای تهران و قاهره در مسائل منطقهای واکنش ریاض چه خواهد بود؟
مهمترین مزیت ورود مصر به مذاکرات برای ایران ایجاد توازن میان قاهره و ریاض درخصوص موضوع سوریه است. ما میدانیم که در حال حاضر عربستان از فضای بهوجود آمده از ضعف مصر در منطقه بهره میبرد و یکی از سیاستهایش نیز ترویج شیعه ستیزی یا ایران هراسی است؛ ورود مصر به این مذاکرات میتواند فتح بابی باشد برای نقشآفرینی بیشتر مصر در مساله سوریه و عراق. بنابراین از این جهت به ایران کمک میکند تا میان نقش عربستان و نقش مصر موازنه برقرار کند. اما مساله مهم این است که بررسی کنیم مصر تاچه حد پتانسیل ایفای چنین نقشی را دارد. اکنون روی کاغذ و در مقام نظر، مصر میتواند نقشآفرینی داشته باشد اما باید ببینیم که بهصورت واقعی مصریها چقدر تمایل به انجام این کار دارند و اینکه تا چه حد توان عملی این اقدام را دارند. به نظر من حتی اگر فرض بگیریم مصریها چنین توانی داشته باشند در شرایط فعلی امکان عملی آن را ندارند. زیرا قاهره با مشکلات حاد داخلی، بحران مشروعیت عبدالفتاح السیسی، مشکل صحرای سینا و اخوانالمسلمین مواجه است. بنابراین انواع مشکلات داخلی به مصر امکان عملی برای نقشآفرینی در سوریه را نمیدهد. به تعبیر دیگر مصر به میل خودش از سوریه کنار نکشیده بلکه مجبور شده است؛ زیرا نمیتوانست نقشی ایفا کند. وقتی کشوری بخواهد در بحرانی نقش ایفا کند قاعدتا باید به لحاظ داخلی مشکلی نداشته باشد. مصر امروز احساس میکند که مهمترین تهدیدش مشکلات داخلی است بنابراین مسائل منطقه برایش در اولویت بعدی قرار دارد. اما اگر با کمک ایران و کشورهای دیگر مانند ترکیه که خیلی بیمیل نیستند روابط شان را با مصر بهبود ببخشند چنین اتفاقی بیفتد و نقشآفرینی قاهره افزایش پیدا کند، ممکن است که این کشور وارد مساله سوریه شود و میان ایران و عربستان ایجاد توازن کند. البته اگر تابلوی بزرگتر سوریه را در نظر بگیریم حتی ورود مصر به معادلات نیز نباید ما را دچار خیالپردازی کند که شرایط خیلی تغییر خواهد کرد. فقط ممکن است این مساله تاحدی در سطح معادلات منطقهای اثرگذار باشد، اما در کلیت ماجرا خیلی نقشآفرین نیست.
واشنگتن چه نگاهی به حضور ایران و مصر در مذاکرات سوریه دارد و آیا این مساله توازن را در مورد سوریه نسبت به گذشته برهم خواهد زد؟
قاعدتا در سطح بینالمللی حضور کشورهایی چون ایران و مصر در مذاکرات صلح سوریه به نفع آمریکاست. زیرا آمریکا با هدف ایجاد موازنه با روسیه بیمیل نیست که بازیگران جدیدی چون ایران و مصر را به صحنه تحولات وارد کند. زیرا در صحنه سوریه، روسیه به نوعی حمایت ایران را دارد و آمریکا نیز بیمیل نیست که بهصورت محدود حمایت ایران را داشته باشد و بتواند از این برگ برنده استفاده کند. بنابراین قاعده کلی در این بازی، یارکشی است و هر کسی که یار بیشتری داشته باشد امکان تاثیرگذاریاش بیشتر میشود. کما اینکه روسیه در ورود به سوریه با ایران همراه شد و حمایت ایران را جلب کرد و به همین خاطر اکنون واشنگتن نیز در صحنه سوریه در پی یارکشی است. زیرا تعداد کشورهایی که با سیاستهای آمریکا همسو هستند یا با آن مخالف نیستند برای واشنگتن اهمیت دارد. بنابراین خیلی بعید نیست که آمریکاییها از ورود مصر و ایران به مذاکرات استقبال کنند چون این امر میتواند در سطح بینالمللی و در روابط بین روسیه و آمریکا بهعنوان یک برگ برنده یا برگ چانهزنی مورد استفاده قرار بگیرد.
چه راهحلی برای بحران سوریه در نهایت اثربخش خواهد بود؛ آیا مذاکرات دیپلماتیک راهحل بحران سوریه است یا در نهایت ممکن است این بحران با یک دخالت نظامی گسترده پایان پذیرد؟
عقلای علم سیاست در این خصوص معتقدند که این امر اقتضایی است یعنی بستگی به مقتضیات و شرایط دارد. این مساله که تعیینکننده نهایی بحران سوریه دیپلماسی خواهد بود یا جنگ به شرایط بستگی دارد، اما در هر حال این دو مورد سوای از هم نیستند زیرا دیپلماسی ادامه جنگ و جنگ ادامه دیپلماسی است. اما مشکلی که امروز در سوریه بروز پیدا کرده این است که بازیگران حاضر در صحنه عملیات نظامی این کشور احساس میکنند که سرنوشت نهایی در میدان جنگ رقم میخورد و این امر یک مانع بسیار جدی در حل بحران سوریه است. به بیان دیگر کسانی که میجنگند دیپلماتهای خوبی نیستند و کسانی که دیپلماتهای خوبی هستند نمیتوانند بجنگند. عدم توازن میان قدرت نظامی و قدرت دیپلماتیک در طول تاریخ بارها بروز یافته است. اکنون باید ببینیم که موازنه در سوریه بر سر شرایط به کجا ختم میشود. قبلا حدس میزدند که با کاهش قدرت نیروهای نظامی، کاهش توان نظامی آنها و افزایش تعداد تلفات، گروههای مخالف بشار اسد رفته رفته تضعیف شوند و به نوعی مذاکره و راهحل دیپلماتیک تن در دهند، اما کمکهای خارجی به انواع گروهها، مانع از آن شده که گروهها به آن نقطه الزام آور و اجباری پذیرش راهحل دیپلماتیک برسند. در نتیجه این مذاکرات اگر منجر به آن شود که حمایتهای خارجی از گروههای داخلی درگیر کمتر یا متوقف شود در آن صورت، این گروهها لاجرم در کنار هم خواهند نشست. اما این منطق که کشوری در حمایت از یک گروه و کشور دیگر در حمایت از گروه دیگر وارد شود تا از آن بهعنوان برگ برنده در صحنه مذاکرات استفاده کند تا به امروز جواب نداده است. امیدواریم به دنبال مذاکرات لوزان، طرفهای درگیر و گروههای داخلی به این جمع بندی برسند که سوریه بیشتر از آنکه به یک راهحل نظامی احتیاج داشته باشد به یک راهحل سیاسی و دیپلماتیک نیاز دارد.
ارسال نظر