رحیم مشایی با احمدینژاد همصدا شد
تکلیف
عکس: حمید جانیپور
«از خون جوانان وطن لاله دمیده، از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده،...»غرق شدن در تصنیف تاریخی عارف قزوینی آن قدر شورانگیز است که از آرشه و زخمههای ارکستر ملل ایران شنیده شود و این شورانگیزی دوچندان میشود، آن گاه که در «باغملی» به استقبالش بروی. چنین اتفاقی، عصر روز یکشنبه در محوطه باغ ملی و روبهروی ساختمان قدیمی اما تاریخی وزارت امور خارجه روی داد، در روزی که با نام «روز جهانی محوطهها و یادمانها» گره خورده است.
فرشید خاموشی
عکس: حمید جانیپور
«از خون جوانان وطن لاله دمیده، از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده،...»غرق شدن در تصنیف تاریخی عارف قزوینی آن قدر شورانگیز است که از آرشه و زخمههای ارکستر ملل ایران شنیده شود و این شورانگیزی دوچندان میشود، آن گاه که در «باغملی» به استقبالش بروی. چنین اتفاقی، عصر روز یکشنبه در محوطه باغ ملی و روبهروی ساختمان قدیمی اما تاریخی وزارت امور خارجه روی داد، در روزی که با نام «روز جهانی محوطهها و یادمانها» گره خورده است.
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری پاسداشت چنین روزی را در فضای سر در باغ ملی به سرانجام رساند. روزی جهانی که با دو بیانیه و تقدیر از چند پیشکسوت میراث فرهنگی غائلهاش سرآمد و اگر موسیقی گروه ارکستر ملل ایران نبود، صندلیهای بسیاری را به خود خالی میدید. آخرین سخنران این همایش که از تریبون پایین آمد، سازها کوک شد برای نواختن قطعاتی اصیل و یادگارهایی از علینقی وزیری و مرتضی نیداوود و عارف قزوینی و برای کبوترانی که لانههایشان را بر فراز سرستونهای وزارت امور خارجه بنا کردهاند...
نیمساعت فرصت سخنرانی برای اسفندیار رحیم مشایی زمان چندان کمی نیست تا این معاون رییس دولت نهم و خویشاوند محمود احمدینژاد از «محوطهها و یادمانهای» باستانی و مذهبی ایران بگوید و گوش مخاطبانش را با خدمات سازمان متبوعش در این بخش گرم کند. اما ایستادن پشت تریبون همایش روز جهانی محوطهها و یادمانها برای رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری معنی دیگری هم میدهد، اینکه میتوان سیدقیقه مسلسلوار از ایران و ایرانی بودن سخن گفت و شاید هم لابهلای بیانات او لقمههای سیاسی نیز پیچیده شده باشد: «تاریخ ایران نشان میدهد که هر گاه مدیریتی شایسته و لایق در این سرزمین امکان اداره امور را به عهده گرفته است، فرصتهای طلایی برای درخشش پدید آمده، چون جوهر و ذات در این سرزمین جز این اقتضا نکرده است و تنها دورانی در این سرزمین تاریکی و روشنی ناکافی ظهور کرده که در آن فرصت برای تحقق اندیشهها و احساسات و دانشها امکان ظهور نیافته است.»
رحیم مشایی، سخنانش را با افسوس و آهی که در کلامش پیدا بود ادامه داد: «از این رو، ما در تاریخ داغداریم که اگر فرصتهای طلایی پیش روی ایرانیان هماره گشوده میماند، امروزه در عرصه تعامل جهانی میتوانستیم بازار حیات زندگی را در سطحی بالاتر و فراتر برای عموم جهانیان گرم کنیم و تنور جوشش و خروش انسانی را بر پهنه گیتی چنان داغ میکردیم که جمود و حمود ناشی از ندیدن رشتههای زیبای الهی انسانی این همه چالش بر این پهنه حیات تحمیل نمیکرد.» معاون رییسجمهوری، سپس از تکلیفی سخن گفت که نظیرش را چندی پیش ایرانیان و البته جهانیان از زبان محمود احمدینژاد شنیدهاند: «اکنون ما تکلیف داریم تا در عرصه تعامل مشترک جهانی، داشتههای بیشتری را بر سر سفره بگذاریم و نیازمندان را بیش از دیگران بهرهمند کنیم. فلسفه تعامل و توسعه مناسبات جهانی برای ایرانیان تکلیفی فراتر تعیین میکند.»
رحیم مشایی ادامه داد: «خوشبختانه امروز ایرانیان میتوانند با تکیه بر گذشتههای دور و دراز، اما همچنان پرسوز و گداز در عرصه امروز و فردای حیات بشری پیامآوران عشق و دانش باشند و عرصه خرد و تعقل را با حوزه عشق و احساس وسیع انسانی چنان درهمآمیزند که نیاز همیشگی آدمیان را پاسخ دهند.» سخنرانی وی که به نیمه رسید، کمکم انتقادها از برخی جریانات درونی و بیرونی نیز بر زبان وی جاری شد: «فاش و آشکارا میگویم، تاریخ سرزمین ایران یک تاریخ متحد و یکپارچه است و هیچ فصلی از تاریخ این سرزمین درواقع فصل هویت ایران به حساب نمیآید. متاسفانه بعضا برخی به دلیل گرایشهای اسلامی و بعضا عدهای نیز به دلیل گرایشهای ملی در کوس جدایی و انفصال بین ملت ایران دمیدهاند.این دو گروه یقینا از دیدن عظمت این ملت در غفلت بودهاند.
رحیم مشایی چنین ادامه داد: «گمان من بر این است که این دو گروه به دلیل ضعف در برداشت از حقیقت وجود آدمیان در این سرزمین به بیراهه رفتهاند. آنانی که گمان میبرند ایرانیان پیش از اسلام هیچ نبودهاند و چون اسلام آمد ظرفیت وجودی یافتند به اسلام در واقع توهین میکنند، زیرا جامعهای که هیچ بوده است هر چه که به او بدهی میپذیرد و این هرگز فضل و فضیلت نیست.» او همچنین به برخی اظهارنظرها و واکنشهای تاریخی اشاره کرد و گفت: «در کتابها نوشتهاند که اسلام به ایران تحمیل شده است و مشتی تازی با شمشیرهای شکسته و بدون مرکب و کفش بر این سرزمین یورش بردهاند و خود را به ایرانیان تحمیل کردند. اینان با چنین استدلالی گمان میبرند که ملت ایران را تعظیم و تکریم میکنند. شکست ملتی در برابر مشتی تازی که شمشیر نداشتند و با پای برهنه به خاک ایران یورش بردهاند چه جای تکریم و تعظیم دارد؟»
به باور رحیم مشایی در سرزمینی که بیشترین اندیشهها فرصت حضور پیدا کردهاند، بعید است که راه کژی و جهالت جستوجو شده باشد: «اگر به گواهی تاریخ بپذیریم که ملت ایران از معدود ملتهای تمدن ساز است و سهم بزرگی در شکلگیری تمدن بشری دارد، اگر چنین ملتی نور را ندیده باشد و چشمانش را به حقیقت بسته باشد پس از کدامین ملت باید انتظار شکوفایی و تلالو و درخشش داشته باشیم؟» او تاکید کرد: «در این صورت اگر سابقه جهالت بر این ملت را پذیرفتهایم باید به کلی برای آفرینش متاسف باشیم، اما چنین نیست. سابقه کاوش و پژوهشها به روشنی بیان میکند که ایرانیان همیشه گام بر زمین به استواری برداشتهاند؛ در حالی که دستان پرتوانشان در آغوش آسمان بوده است.» رحیم مشایی پایان سخنرانیاش را به بیان تنوع گرایشهای دینی غیراسلامی در سرزمین ایران اختصاص داد: «امروز در این مرز و بوم بیش از ۵۰۰ بنای مقدس غیراسلامی وجود دارد که در دنیا بینظیر است. به لحاظ تنوع گرایشهای دینی غیراسلامی نیز ایران در تمام دنیا از کشورهای کمنظیر به حساب میآید.»
ارسال نظر